hejab 7

كلمه‌ي جحاب هم به معني پوشيدن است و هم به معني پرده و حاجب و بيشتر استعمال اين كلمه به معني پرده است. اين كلمه از آن جهت مفهوم پوشش مي‌دهد كه پرده وسيله‌ي پوشش است و شايد بتوان گفت كه به حسب اصل لغت، هر پوششي حجاب نيست، آن پوششي حجاب ناميده مي‌شود كه از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد.
براي پاسخ به اين سؤال كه چرا زنان بايد حجاب داشته باشند ، با توجه به چند نكته تبيين مي‌گردد:

ابتدا آن كه حجاب در اسلام قانون است و اگر زني ادعاي داشتن دين اسللام را دارد بايد بداند در صورتي مشلمان است كه پاي‌بند به قوانين اسلامي باشد، زن مسلمان بايد بدون هيچ قيد و شرطي فرمان الهي را كه عاري از هرگونه اشتباهي است، بپذيرد چرا كه خداوند حافظ و حامي منافع آفريدگان خودش مي‌باشد.
بسيار ديده‌ايد بيماراني را كه بدون هيچ قيد و شرطي تسليم طبيب خودشان مي‌شوند چرا كه پزشك به هر يك از آنها مي‌گويد، در صورتي به درمان مي‌پردازد كه در برابر دستوراتش تسليم باشند و البته اين نهايت دلسوزي طبيب را مي‌رساند زيرا سرپيچي از دستورات پزشك سلامت جان را به خطر مي‌اندازد و حتي گاهي منجر به مرگ مي‌شود. حال دقت نماييد كه سرپيچي از دستورات خداوند خطر ضلالت و گمراهي را به همراه دارد و گمراهان جايگاه بدي نزد خداوند خواهند داشت و اين همان معناي آيه 36 سوره‌ي احزاب است كه خداوند مي‌فرمايد:«وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا» هيچ مرد و زن باايماني حق ندارد هنگامي كه خدا و پيامبرش امري را لازم بدانند اختياري از خود (در برابر فرمان خدا) داشته باشند و هركس نافرماني خدا و رسولش را نمايد به گمراهي آشكاري گرفتار شده است.
پس نكته‌ي بعدي آن است كه موضوع حجاب از دستورات الهي و واجبات و ضروريات دين اسلام مي‌باشد پس زن مسلمان نبايد از روي عمد و با آگاهي به اين موضوع منكر حجاب شود زيرا اين همان گمراهي آشكار است بلكه مؤمن واقعي كسي است كه وقتي از خدا و رسولش امري را شنيد مي‌گويد شنيدم و اطاعت كردم.1 و از نظر قلبي و عملي واقعاً تسليم است و البته به دنبال تفسيرات و توجيهات دل‌پسند و مردم‌پسند نيز نمي‌باشد و بدين‌گونه ثابت مي‌كند كه پيرو دين الهي و سنت پيامبر اكرم (ص) است. از ديگر نكات مهم اين است كه حجاب، سرچشمه‌ي كمال زن است ، در واقع اسلام حجاب را واجب نموده تا زمينه‌ي لازم براي رشد و كمال معنوي فراهم شود.
حجاب به عنوان يك سراپرده‌ي مجلل شخصيت و قداست زن را دربرمي‌گيرد. آري حجاب چون صدفي گرانبهاست كه مرواريد شخصيت زن را در خود جاي مي‌دهد و نمي‌گذارد كه اين گوهر گرانبها در بازار داغ و پرمخاطره‌ي انسان‌هاي هوس‌ران به قيمت ارزان فروخته شود.
امام خميني(ره) در فرمايشات خود در معناي حجاب چنين مي‌فرمايد:«حجاب اسلامي يعني وقار، حجاب ساخته‌ي من فقيه و ديگران نيست، اين نصّ صريح قرآن است»2
پس حجاب منشأ كمال زن است و به زنان حرمت و احترام مي‌بخشد، قرآن كريم پس از آن كه توصيه مي‌كند زنان خود را بپوشانند مي‌فرمايد:«ذلك أذي أن يغفرمن فلا يؤذين» يعني اين كار براي كساني كه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختيار مردان قرار نمي‌دهند، بهتر است و در نتيجه دور باش و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبكسر مي‌گردد.3
بنابراين حجاب مانع آلوده شدن جامعه به فساد مي‌شود زيرا هنگامي كه زنان به صورت بدحجاب يا بي‌حجاب و گاهي نيمه‌پوشيده و نيمه عريان د رجامعه ظاهر شوند، بينندگان هرزه را به تحريك وامي‌دارند و اين تحريك زمينه‌ساز انواع و اقسام فسادهاي اجتمايع مي‌شود. امام صادق عليه‌السلام مي‌فرمايد:« نگاه (به نامحرم) تيري از تيرهاي شيطان است»4
پس اين زنان هستند كه با رعايت حجاب نقشه‌هاي شياطين را خنثي و آنها را نااميد مي‌كنند و از سوي ديگر ميزان اميد به زندگي ، كار و تلاش، تحصيل و كسب فضايل در جوانان افزايش مي‌دهند و باعث ترقي و پيشرفت جامعه در عرصه هاي مختلف مي‌شوند، همان چيزي كه استعمار از آن هراس دارد. اما به راستي چرا استعمار از حجاب مي‌ترسد و هر ساله سرمايه‌ گذاري‌هاي فراواني مي‌كند تا حجاب را از جوامع اسلامي برگيرند و بي‌بند‌و باري را جايگزين آن سازند؟
براي پاسخ توجه شما را به قسمتي از برنامه‌هاي استعمار انگليس جلب مي‌نماييم:
بايد كوشش فراوان كرد تا زنان مسلمان را نسبت به امر حجاب بي‌ميل نمود و در عوض آنها را به بي‌حجابي و رها كردن چادر علاقه‌مند ساخت. بايد با دلايل و شواهد تاريخي ثابت كنيم كه حجاب و پوشش از دوران بني‌عباس متداول شده است و صددرصد مورد تأييد اسلام نيست... پس از آن كه با تبليغات وسيع حجاب از ميان رفت، مأموران ما وظيفه دارند كه جوانان را عشق‌بازي و روابط جنسي نامشروع با زنان عريان غيرمسلمان تشويق كنند . اين زنان بايد كاملاً بي ‌حجاب ظاهر شوند تا الگويي براي زنان باشند.5
در واقع حجاب چون سدي محكم در برابر تهاجمات فرهنگي استعمارگران قرار مي گيرد و نمي‌گذارد كه سيل وحشتناك تهاجمات شخصيت زن را با خود ببرد. هر چادري كه از سر يك زن مسلمان برداشته شود استعمار يك قدم به اهداف شوم خود نزديك‌تر مي‌شود . او سالهاست كه در فكر نابودي ارزشهاي ديني است چرا كه آنها را مانع رسيدن به اهداف پليد خود مي‌داند. از راههايي چون فروش محصولاتي از قبيل: لباس، لوازم آرايشي، وسايل غيرضروري منزل و... وارد مي‌شود كه اين يكي از حوادث ناگوار در طول اعصار گذشته تاكنون مي‌باشد كه اسارت فيزيكي و يا غيرفيزيكي انسان و به خصوص زنان در چنگال سرمايه داران، هوسبازان و حاكمان مستبد بوده و هست، اين ساارت گاهي در قالب جنگ‌هاب گرم و باسلاح جنگي و گاهي در قالب جنگ‌هاي نرو و سرد و با سلاح ابتذال و استخفاف بوده است. وجهع مشترك گذشته و تاريخ امروز، در عصر جاهليت كهنه و جاهليت جديد سوء استفاده و بهره‌كشي انسان از همنوع خود و ناديده انگاري كرامت انسان و داشتن نگاه ابزاري به او بوده است.
دنياي امروز، مانند مستبدان كهنه‌كار ديروز و شياطين يهودي صفت، فرهنگ برهنگي را به بهانه ي آزادي اجتماعي زن و نه با هدف آزادي برا يزنان، بلكه براي بهره‌كشي‌هاي مضاعف آنان مدرنيته نموده و با استفاده از همه‌ي شيوه‌ها و يا ترويج مكتب لذت‌محوري و خوش‌محوري دختران و پسران را به صدها نوع انحراف از جمله: هوس‌راني، بي‌جحابي، بي‌قيدي، اعتياد و... آلوده نموده تا همچنان پايه‌هاي قدرتشان استوار بماند و تزلزلي در حكومت و حاكميتشان ايجاد نگردد.
بنابراين نسل فرهيخته امروزي ايراني بايد هم‌چنان كه در برابر دسيسه‌هاي شيطاني اين صاحبان قدرت ايستاده است، با تمكين در برابر احكام اخلاقي و يا استفاده از فضيلت حياء و حجاب در برابر اين تهاجم و شبيخون فرهنگي نيز ايستادگي نمايد.
و نكته‌ي ديگر آن كه حجاب عامل تحكيم خانواده است، در اين رابطه به اين سخن گهربار حضرت رضا عليه‌السلام در پاسخ به يكي از پرسش‌هاي محمدبن‌سنان توجه نماييد:«نگاه كردن به موي زنان شوهردار و ديگر زنان به اين علت حرام شده است كه باعث تحريك مردها مي‌شود و اين تحريك به فساد و ارتكاب اعمال حرام و ناشايست مي‌انجامد و همچنين است چيزهايي كه به لحاظ تحريك كنندگي مانند مو باشد»6
در واقع سيستم روابط آزاد و بي‌حجابي اولاً موجب مي‌شود كه پسران تا جايي كه ممكن است از ازدواج و تشكيل خانواده سرباز زنند چون مي‌توانند به راحتي به لذت‌هاي نامشروع خود دست يابند و فقط هنگامي كه نيروهاي جواني و شور و نشاط آنها رو به ضعف و سستي مي‌نهد، اقدام به ازدواج كنند و در اين موقع زن را فقط براي فرزندزادن و احياناً براي خدمتكاري و كلفتي بخواهند و ثانياً پيوند ازدواجهاي موجود را سست مي‌كند و سبب مي‌گردد به جاي اينكه خانواده بر پايه‌ي يكك عشق خالص و محبت عميق استوار باشد و هر يك از زن و شوهر، همسر خود را عامل سعادت خود بداند برعكس به چشم رقيب و عامل سلب آزادي و محدوديت ببيند و چنان كه اصطلاح شده يكديگر را زندانيان بنامند.
در پايان بيان مي‌كنيم كه فطرت انسان‌ها الهي است، پاكي و نيكويي را مي‌طلبد، حتي فطرت نيز مي‌خواهد حجاب وجود داشته باشد و تأثير اين دعوت دروني را در ميان اقوام و ملل مختلف جهان مي‌بينيم كه همه بي‌قيد و بند بودن و بي‌بندو باري را ناپسند مي‌دانند. پس حجاب نه تنها مانع براي زن نيست بلكه به وي شخصيت مي‌بخشد و از هوس و طمع آنان كه دلشان بيمار است در امان مي‌دارد و جايگاه زن در اسلام بسيار ارزنده و در عين حال حساس و سازنده است و او مي‌تواند با الگو گرفتن از برترين زنان پاكدامن عالم و اطاعت از فرامين خداوند (نه هواهاي نفساني و دل‌بخواهها) تربيت‌كننده نسلي موفق باشد.
حفظ حجاب موجب آرامش و سكونت و استحكتم خانواده و جامعه مي‌شود و بي‌حجابي، موجب اضطراب و تزلزل و ناپاكي خانواده و جامعه مي‌گردد.
به اميد آنكه جامعه‌ي شيعي ايراني با تربيت انسان هاي پاك و با حيا و با حجاب، توطئه‌هاي انسان برانداز هوس‌راني و شهوت‌پرستي و لذت‌خواهي دشمنان را د رهم شكنند و با سلاح تقوي و ديانت و حكمت زمينه‌هاي ظهور امام خوبان و امام خوبي ها حضرت بقيه‌الله‌ عليه‌السلام را فراهم سازند.

پی نوشت ها
1- نور/51 و 52
2- مجله پيام زن سال اول شماره 10 ص1
3- مسأله حجاب، مطهري ص95
4- زيدة‌الاحاديث ج1 ص13
5- قره‌العين ،درآمدي بر تاريخ بي حجابي در ايران،ص40
6- وسايل‌الشيعه،ج20 ص193

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید