خدمت دوستان عزیز، در بخش نوشته ی فرقه سازان دغل باز سلام عرض می کنم، در مقالات گذشته با نحوه ی پیدایش فرقه ی بهاییت و سران و رهبران آن آشنا شدیم و علل به وجود آمدن آن را مورد بررسی قرار دادیم. از اکنون سیر این نوشته به بررسی تعلیمات دوازده گانه ی این فرقه می پردازد.
تعالیم دوازده گانه ی بهاییت تعالیمی است، که بر اساس آن وظیفه ی سنگینی بر عهده ی اهل بهاء نهاده می شود. رهبرانشان آن قدر در توصیف این تعالیم سخن رانده اند، که گویی اندیشه ی بهایی چیزی جز همین تعالیم نیست به عنوان مثال عباس افندی گفته است:
تعالیم حضرت بهاءالله جامع جمیع تعالیم است و واضح و مشهود است که نجاح و فلاح بدون این تعالیم از برای عالم انسانی ممتنع و ومحال و هر فرقه ای از عالم انسانی نهایت آمال خویش را در این تعالیم آسمانی موجود و مشهود بیند.
او هم چنین معتقد است که تعالیم دوازده گانه افاضات بی بدیل و نابی است که تا قبل ازتولد امر بهایی، هیچ کجا صحبتی از آن نبوده است به این بیان عباس افندی توجه کنید:
این تعالیم پیش از ظهور بهاءالله ، کلمه ای از آن در ایران مسموع (شنیده) نشده بود. این را تحقیق فرمایید تا بر شما ظاهر و آشکار شود.
حال برای این که ببینیم، این تعالیم چه اندازه بی بدیل و تازه است به فرمایش جناب عبدالبهاء عمل نموده، این مسئله را مورد تحقیق و بررسی قرار می دهیم.
تحری حقیقت که یکی ازآن تعالیم می باشد به معنی حقیقت جویی است. این آموزه آن قدر نزد بهائیان مهم و ارزشمند است، که گویی بنیاد فکری و سنگ بنای ایدئولوژی آن مکتب را بنا نهاده که عبدالبهاء درباره ی آن گفته:
اول تعالیم حضرت بها ءالله تحری حقیقت است، باید انسان تحری حقیقت کند و از تقالید دست بکشد.
حال باید دید آیا به راستی این گونه است؟ آیا تحری حقیقت به عنوان مهم ترین آموزه ی بهائیان با تولد امر بهایی متولد گشته و تا قبل از آن ، سخنی از حق جویی در عالم نبوده است؟ آیا برای حق هیچ مثل و مانندی در گذشته نمی توان جست؟ آیا بهائیان تحری حقیقت را کشف کرده اند؟ آیا این تمام حقیقت است؟
هر انسانی با رجوع به اندیشه و خواستگاه درونی اش در می یابد که اصل حقیقت مداری و درست خواهی، در نهاد همه ی انسان ها نهفته و ریشه دوانیده است و یک اصل فطری و عقلی است که هیچ نیازی به آموزش مجدّد ندارد. بر فرض محال، اگر هم حق جویی را آموختنی بگیریم نه فطری، باز اشکال دیگری پدید می آید و آن این که جناب عبدالبهاء می فرماید:
« حضرت بهاءالله تجدید تعالیم انبیاء فرمود» تجدید تعالیم انبیاء جز آن است که بهاءالله آموخته های پیام آوران گذشته را یاد آوری نموده است؟ با این سخن جناب عبدالبهاء دیگر حقیقت طلبی نو و تازه نیست، چرا که پیامبران پیشین نیز از حقیقت جویی دم زده اند، حضرت مسیح می فرماید:
حقیقت را از اهل باطل بپذیرید و باطل را از پیروان حقیقت نپذیرید، پژوهنده ی نیک و بد هر سخن باشید.
در انجیل،رساله ی پولس آمده است:
همه چیز را تحقیق کنید و به آن چه نیکو است، متمسک باشید، از هرنوع بدی، احتراز نمایید.
پیامبر عشق و محبت حضرت محمّد(صلی الله علیه و اله و سلم) می فرمایند: دو چیز شگفت آور: سخن بخردانه از نادان، پس آن را بپذیرید و سخن بی خردانه از دانا، پس آن را ببخشاید.
دیدیم که پیام آوران و انبیاء الهی همواره انسان ها را به گوهر اصل حق طلبی و هشدار تذکّر و یاد آوری می نموده اند و راه حق جویی و روش حق مداری را به آن ها آموزش می داده اند. حال آیا این تناقض نیست که رسولان دیروز از تحری حقیقت بگویند و بهائیان این آموزه را در انحصار خود بدانند؟ آیا این موضوع با روح حقیقت خواهی منافات ندارد که بهائیان خود را مبدا تحری حقیقت می نامند و کاخ تحری را بر پایه ی اشتباه بنا می کنند؟
در نوشته ی آینده به پاسخ این سوال خواهیم پرداخت که بهائیان چگونه «کشف حقیقت می کنند؟»
«بر گرفته از کتاب برمدار حقیقت/ مهدی فرزین»

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید