معنای شرک

vahabyat4 


قبل از بیان شبهات وهابیان و نقد و بررسی آن، لازم است پیرامون معنای لغوی و اصطلاحی «شرک» سخن بگوییم زیرا تمامی اشکال های وهابیان حول این مسأله می چرخد.
خلیل بن احمد فراهیدی در ترجمه واژه شرک این گونه می نویسد:
شرک ظلم بزرگ است و شراکت به معنای همکاری دو جانبه دو شریک است.(1) 
ابن اثیر در تعریف شرک می نویسد:
گفتار خداوند بلند مرتبه که فرمود « هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نكن » ؛ گفته می شود او را در امور شریگ گردانیدم یعنی او را شریک نمودم به یک نوع شراکت خاص. شرك، اسم مصدر شراکت است. وقتی می-گویند او را شریک نمودی، زمانی است که شریک او گردی؛ و کسی که به خدا شرک می ورزد و مشرک می شود، زمانی است که برای خداوند شریک قائل می شود و شرک کفر است. (2)
أبو منصور محمد بن أحمد الأزهري شرك را به شرك در ربوبيت تعريف مي كند:
شرک به این معناست که برای خداوند در ربوبیت و پروردگاریش شریک قرار دهی و در مقابل خداوند برای کسی استقلال قائل شوی. (3)
به نظر «ابن منظور» مقصود از شرک به خدا ، شرك در مالکيت است:
به خدا شرک ورزید: یعنی برای خدا شریکی در مالکیتش قرار داد، خداوند بلند مرتبه است از اینکه شریکی برایش فرض شود، شرک، اسم مصدر این واژه است. خداوند تعالی از بنده اش لقمان حکایت می کند که به فرزندش فرمود: « پسرم! چيزى را همتاى خدا قرار مده كه شرك، ظلم بزرگى است.». و شرک این است که برای خداوند در ربوبیت و پروردگاریش شریکی قرار دهی، خداوند بلند مرتبه است از اینکه برایش شریک و همتایی فرض شود. در عبارت «لا تشرک بالله» ، «تاء» آمده است و این فقط به خاطر معنای آن است که می شود: هیچ چیز را هم سنگ او قرار نده که شریک خدایش گردانی. همچنین «تاء» در این آیه : « وأن تشركوا بالله » « چيزى را كه خداوند دليلى براى آن نازل نكرده، شريك او قرار دهيد » ، زیرا معنایش این است که آن موجودات را همتای خدا قرار می دادند و هر کسی برای خداوند مثل و مانندی از مخلوقاتش قرار دهد، مشرک و کافر است زیرا خداوند یکتاست و و شریک و همانندی ندارد. ابو العباس می گوید معنای آیه ( والذين هم به مشركون ) «و آنها كه نسبت به او [خدا] شرك می ‏ورزند»، این است که آن افراد به سبب اطاعت از شیطان مشرک گردیدند و معنایش این نیست که ایمان به خدا آوردند و شیطان را شریک او قرار می دادند، بلکه (معنایش این است که) آنان خداوند را عبادت می کردند و شیطان را نیز به همراه خدا می پرستیدند، به همین دلیل مشرک شدند نه اینکه به خدای یکتا ایمان آورده باشند و شیطان را شریک او قرار داده باشند. ابو عمر زاهد این مطلب را از ابو العباس روایت نمود و گفت این مطلب را بر «مبرد» عرضه کرد و او نیز گفت: این مطلب مستقیم و صحیح است. (4)
ملياني واژه «شرک» این گونه تعریف می کند:
شرک: او را در کاری شریک نمود یعنی وی را با خودش در آن کار وارد نمود ... و به خداوند مشرک شد یعنی در عملش غیر خدا را شریک گرداند، به خداوند کافر گردید و برای او از میان مخلوقاتش شریکی قرار داد یعنی از شیطان اطاعت نمود و به همراه خدا او را پرستید. (5)
زبیدی می نویسد:
شرک و شراکت به معنای همکاری دو جانبه دو شریک است ... ازهری می گوید: شرک به معنای شریک و نصیب است و جمعش اشراک است همانند شبر که جمعش اشبار است ... وقتی می گوییم او به خدا شرک ورزید یعنی کافر شد به این معنا که برای خداوند شریکی در مالکیتش قرار داد، خداوند بلند مرتبه است از اینکه شریکی برایش فرض شود. (6)
از تعریف هایی که علمای لغت برای واژه «شرک» بیان کردند، به دست می آید که ملاک شرک از نظر آنان، تصور موجودی در برابر خداست که در امور عالم با خداوند همکاری دو جانبه دارد و و همانند پروردگار عالم او نیز ربوبیت دارد و مالک هستی است و عبادت می شود.
با توجه به این ملاک در می یابیم که اتهام شرک به مسلمانان از جانب وهابیت، ادعایی بی اساس است زیرا تمامی مسلمانان بر اساس آموزه های قرآنی، در شفاعت خواهی و توسل نمودن و در خواست حاجت و تبرک به قبرها و آثار صالحان و ... ، مؤثر اصلی را خداوند تبارک و تعالی  دانسته و پیامبران و ائمه طاهرین علیهم السلام و شهدا و صالحین را آبرومندان درگاه الهی می دانند که به اذن الهی واسطه میان خداوند و مخلوقات باشند علاوه بر اینکه خداوند، پیامبران و ائمه طاهرین علیهم السلام را برای هدایت بشر و دین شناسی و خداشناسی واقعی(7) فرستاده است و تنها راه رسیدن به خداوند این ذوات مقدس می باشند.


تفاوت دیدگاه مسلمانان با مشرکان
مهمترین حربه ی وهابیت برای از بین بردن مسلمانان، نسبت دادن شرک به آنان و تطبیق آیات پیرامون مشرکین، بر مسلمانان است. در عبارات فوق ملاک شرک را از دیدگاه اهل لغت بررسی کردیم، در اینجا لازم می دانیم به بررسی برخی از آیاتی که درباره مشرکین نازل شده بپردازیم تا تفاوت دیدگاه مشرکان و مسلمانان روشن گردد.


آیه اول:
( أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ ).(8)

« آگاه باشيد كه دين خالص از آن خداست، و آنها كه غير خدا را اولياى خود قرار دادند و دليلشان اين بود كه: «اينها را نمی ‏پرستيم مگر بخاطر اينكه ما را به خداوند نزديك كنند»، خداوند روز قيامت ميان آنان در آنچه اختلاف داشتند داورى می‏كند خداوند آن كس را كه دروغگو و كفران‏كننده است هرگز هدايت نمی ‏كند!


آیه دوم:
( وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ).(9)

« آنها غير از خدا، چيزهايى را می‏ پرستند كه نه به آنان زيان مى‏رساند، و نه سودى می ‏بخشد و می‏گويند: «اينها شفيعان ما نزد خدا هستند!» بگو: «آيا خدا را به چيزى خبر می‏دهيد كه در آسمانها و زمين سراغ ندارد؟!» منزه است او، و برتر است از آن همتايانى كه قرار میدهند!


آیه سوم:
( وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً ).(10)

«و اينكه مساجد از آن خداست، پس هيچ كس را با خدا نخوانيد!.» (11)
همانطور که از ظاهر سه آیه فوق آشکار است، این آیات درباره کسانی است که در برابر خدا موجوداتی را می پرستیدند و برای خداوند شریک قائل بودند و این دقیقا همان تفاوت دیدگاه مسلمانان با مشرکان است.


شرک عقلا قابل تخصیص نیست
همان طور که گفتیم، ملاک شرک این است که انسان، فرد مستقل و صاحب اختیاری را در مقابل خداوند قرار دهد؛ به عبارت دیگر، حکم تابع موضوع می باشد هر گاه موضوع شرک - قرار دادن موجودی مستقل و صاحب اختیار در برابر خداوند- تحقق یابد، حکم به دنبال آن می آید و عنوان شرک بر آن اطلاق می گردد. لذا این مسأله اختصاص به مردگان ندارد و شرک از نظر عقلی قابل تخصیص نیست؛ از این رو ادعای وهابیان مبنی بر اینکه شفاعت خواهی و یا توسل و ... مختص انسانهای زنده و درخواست از مردگان شرک است، ادعایی خلاف عقل و بدون دلیل است.
علاوه بر اینکه اگر با دقت بنگریم نه تنها مسلمانان مشرک نیستند بلکه عنوان شرک زیبنده وهابیان است زیرا آنان ادعا می کنند بعضی از کارها فقط تحت قدرت خداست(12) و خواستن آنها از مخلوقات شرک است، و فقط کارهای عادی(13) را می توان از بندگان درخواست نمود(14) . خودِ این ادعا شرک است زیرا مؤثر اصلی در تمامی امور خداوند است و ادعای وهابیت در تقسیم درخواست ها ، همان شریک قرار دادن برای خداوند در کارهاست.
منابع برای مطالعه بیشتر
1- توحید و شرک از دیدگاه شیعه و وهابیت، دکتر احمد عابدی، نشر مشعر، 1390ه.ش.
2- خدای وهابیت، سید مجتبی عصیری، نشر رشید، 1392ه.ش.
3- مرزهای توحید و شرک در قرآن، آیت الله جعفر سبحانی، مترجم: مهدی عزیزیان، نشر مشعر، 1380ه.ش.
4- وهابیان را بهتر بشناسیم، علی اصغر رضوانی، نشر دلیل ما، 1387ه.ش.
 ____________________________________________________________

. «الشرك ظلم عظيم. والشركة مخالطة الشريكين.»
الخليل بن أحمد الفراهيدي، كتاب العين، تحقيق : مهدي المخزومي/ إبراهيم السامرائي، 8 جلدی، بیروت، دار و مكتبة الهلال، ج 5، ص 293، ذیل واژه «شرک».
. «قوله تعالى ( ولا يشرك بعبادة ربه أحدا ) یقال شركته في الأمر أشركه شركة والاسم الشرك وشاركته إذا صرت شريكه وقد أشرك بالله فهو مشرك إذا جعل له شريكا والشرك الكفر.»
أبو السعادات المبارك بن محمد الجزري، النهاية في غريب الحديث والأثر، تحقيق : طاهر أحمد الزاوى - محمود محمد الطناحي، 5 جلدی، بیروت، المكتبة العلمية، 1399 هـ - 1979 م، ج 2، ص 466.
. «والشرك : أن تجعل لله شريكاً في رُبُوبيَّته».
أبو منصور محمد بن أحمد الأزهري، تهذيب اللغة، تحقيق : محمد عوض مرعب، 15 جلدی، چاپ اول، بیروت، دار إحياء التراث العربي، 2001م، ج 10، ص 12، ذیل واژه «شرک».
. «أشرك بالله : جعل له شريكا في ملكه ، تعالى الله عن ذلك ، والاسم الشرك . قال الله تعالى حكاية عن عبده لقمان أنه قال لابنه : ( يا بني لا تشرك بالله إن الشرك لظلم عظيم ) . و الشرك : أن تجعل شريكا في ربوبيته ، تعالى الله عن الشركاء والأنداد ، وإنما دخلت التاء في قوله لا تشرك بالله لأن معناه لا تعدل به عن غيره فتجعله شريكا له ، وكذلك قوله تعالى : ( وأن تشركوا بالله ما لم ينزل به سلطانا ) ، لأن معناه عدلوا به ، ومن عدل به شيئا من خلقه فهو كافر مشرك ، لأن الله وحده لا شريك له ولا ند له ولا نديد . وقال أبو العباس في قوله تعالى : ( والذين هم به مشركون ) معناه الذين هم صاروا مشركين بطاعتهم للشيطان ، وليس المعنى أنهم آمنوا بالله و أشركوا بالشيطان ، ولكن عبدوا الله وعبدوا معه الشيطان فصاروا بذلك مشركين ليس أنهم أشركوا بالشيطان وآمنوا بالله وحده رواه عنه أبو عمر الزاهد ، قال : وعرضه على المبرد فقال متلئب صحيح.»
محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري، لسان العرب، 15 جلدی، چاپ اول، بیروت، دار صادر، ج10 ص449- 450، ذیل واژه «شرک»؛ محمد مرتضى الحسيني الزبيدي، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقيق : مجموعة من المحققين، 40 جلدی، دار الهداية، ] بی جا [ ، ] بی تا [ ، ج 27 ص 224، ذیل واژه «شرک».
. « شرك : ( أشركه ) في الأمر : أدخله معه فيه ... وأشرك بالله تعالى : شرك في عمله غير الله : كفر به وجعل له شريكا في خلقه : أطاع الشيطان وعبده مع الله.»
معجم الأفعال المتعدية بحرف ، اسم المؤلف: موسى بن محمد بن الملياني الأحمدي، 1 جلدی، چاپ اول، بیروت، دار العلم للملایین، ] بی تا[ ، ص177.
. «[ شرك ] : الشرك والشركة ... وهو مخالطة الشريكين ... وقال الأزهري : والشرك يكون بمعنى الشريك ، وبمعنى النصيب وجمعه أشراك كشبر وأشبار ... وأشرك بالله : كفر أي : جعل له شريكا في ملكه تعالى الله عن ذلك.»
محمد مرتضى الحسيني الزبيدي، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقيق : مجموعة من المحققين، 40 جلدی، دار الهداية، ( بی جا ) ، ( بی تا ) ، ج 27 ص 223-224، ذیل واژه «شرک».
. امام هادی علیه السلام در زیارت جامع کبیره فرمودند: « وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ.». « هر کسی که خداوند را به یگانگی شناخت از شما اهل بیت (علیهم السلام) پذیرفت
. سوره زمر (39)، آیه 3.
. سوره یونس (10)، آیه 18.
. سوره الجن (72)، آیه 18.
. از آنجایی که واژه «مع» به معنای مصاحبت و هم عرضی است، منظور از «مع الله» این است: «هیچ کسی را در عرض خدا نخوانید» علاوه بر اینکه شأن نزول آیه درباره مشرکان است چنانچه در شفاعت می آید.
. مانند شفای مریض، نزول باران و ....
. مثل درخواست کمک از افراد در جنگ و ...
. محمد بن عبد الوهاب چنین می نویسد:
« فإن الاستغاثة بالمخلوق فيما يقدر عليه لا ننكرها كما قال في قصة موسى: ( فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ ) [القصص:15]، وكما يستغيث الإنسان بأصحابه في الحرب وغيرها في الأشياء التي يقدر عليها المخلوق، ونحن أنكرنا استغاثة العبادة التي يفعلونها عند قبور الأولياء أو في غيبتهم في الأشياء التي لا يقدر عليها إلا الله.». محمد بن عبد الوهاب، کشف الشبهات، تحقیق : طلعت مرزوق، 1 جلدی، اسکندریة، دار الإیمان – دار القمة، [ بي تا ] ، صص 49-50. سید طالب عبد الرحمن - یکی از علمای وهابی معاصر – نیز می نویسد: « الإستغاثة بالأولیاء الأحیاء أو بأی إنسان، فیما یقدر علیه المخلوق یختلف عن الإستغاثة بأرواح الأولیاء و لو کانوا أحیاء ، فالقسم الأول جائز شرعا ، لا حرج فیه ، کاستغاثة الإنسان بأصدقائه فی الحرب مثلا. أما القسم الثانی ، و هو الإستغاثة بأرواح الأولیاء و فی أشیاء التی لا یقدر علیها إلا الله ، ففیه ما فیه ، کما أنّ هذه العقیدة تؤدّی الإنسان إلی الشرک الأکبر ...». سید طالب عبد الرحمن، عقائد علماء الدیوبند مِن کتاب الدیوبندیة، چاپ اول، 1 جلدی، پاکستان، دار الکتاب و السنة، 1417 هـ ، 1996 م، ص 22.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید