design art color 010

در پاسخ به اين سؤال كه هنر چيست ؟ بايد گفت هر كس به گونه‌اي و از ديدگاهي هنر را مورد نظر قرار داده و براي آن تعريفي ارائه داده است. اما در اينكه بخش عظيمي از هنر در ارتباط با قلم و بيان است شكي نيست همچنين در مورد اينكه پيامهايي كه بر موج هنر به آفاق فرستاده مي‌شود جاودانه مي‌ماند و زمانها و مكانها را به زير بال مي‌كشد نيز سخني نيست .

در طول زمان ثابت شده كه هنرهاي زيبا، نگهبان امين زيبايي در جهان‌‌اند و رسالت بزرگشان ، آموزنده بودن آن‌هاست و تجربه به اثبات رسانده ، مطالب زيادي را كه بايد در مدتي طولاني و با تلاشي پيگير فرا گرفت ، زبان هنر ، گاهي به آساني و در فرصتي اندك و البته با نفوذ و تأثير بيشتري به انسانها منتقل مي‌كند.
كلام خدا قرآن ، از نظر بيان و القاء ، زيباييها و ظرافتهايي دارد كه در هيچ كلام بشري يافت نمي‌شود و تا كنون هم بشر از آوردن حتي سوره و يا آيه‌اي مثل آن عاجز مانده است و اصولاً يكي از جنبه‌هاي «معجزه» بودن قرآن ، همين جنبه‌ي بياني و فصاحت و بلاغت بي‌نظير آن است.
در كلمه‌ي هنر ، زيبايي و جمال نهفته است و قرآن كريم روي نكته‌ي زيبايي هستي و جمال طبيعت تأكيد فراوان دارد و هميشه آن را به ياد مي‌آورد تا انسان دچار عادت نشود و در نتيجه از تماشاي اين جمال ، غافل و محروم نگردد ، سراسر قرآن پر است از دعوت به گشودن چشم بصيرت به روي هستي و نشانه‌هاي خدا در جهان .
آن همه نداي : تعقل ، تفكر ، تدبر ، نظر ، سفر و ... همه براي آن است كه قرآن مي‌خواهد به چشم انسان چنان ديدي ببخشد كه گويا همه چيز را براي اولين بار است كه مي‌بيند .
اين همه نقش عجب بر در ديوار وجود هر كس فكرت نكند نقش بود بر ديوار
در بينش اسلامي ، هستي نشانه‌اي از خداست و نمايشگاهي از آثار قدرت ، شگفت و بهت‌آور است. هستي زنده و زيباست و جمال ، جزيي اصلي از بناي هستي است ( گر چه گاهي به خاطر تكرار ، عادي شده و زيبايي‌اش كمتر احساس مي‌شود.)
قرآن كريم بارها و بارها به اين زيبايي اشاره كرده و تابلوهايي بديع از آن ترسيم فرموده است.
كافي است نيم نگاهي به آياتي كه در آن از مظاهري همچون : كوه ، دريا ، موج ، طوفان ، صحرا ، ستاره‌ها ، شهابها ، آسمان ‌، ماه ، خورشيد ، نور و ظلمت ، شب‌ و روز ، طلوع و غروب ، ابر و باد ، نهر و رودخانه و سيل ، روييدن گياه ، طراوت باغ ، جريان آب و جوشش چشمه‌ساران و ... ياد شده بيفكني ، مي‌بيني كه همه به صورتي زنده ، متحرك ، زيبا و جاندار مطرح شده است گويي صحنه‌ي نمايشي است كه تو به تماشاي آن نشسته‌اي نمايشي با درونمايه‌اي پر محتوا كه در نهايت به تو آموزشي مي‌دهد يا به تفكرت وا مي‌دارد يا بينش و بصيرتي عطا مي‌كند كه در آن ترتبيتي نيكو نهفته است يعني درست مانند نمايشهاي ديگر داراي پيام است و تنها صرف مشغول كردن تماشاگران و هضم شدن در صحنه‌ي نمايش و غافل شده از محتوا و پيام نمايش نيست .
هدف از همه‌ي اين مقدمات بيان لطيف اين جنبه‌ي اعجازي قرآن است كه اگر چه قرآن از نظر ادبيات كتاب هنري است اما از نظر «هنر نمايش» نيز داراي تمام فنون نمايش مي‌باشد و تصوير و نمايش در قرآن مسئله‌اي است كه تا كنون كاوشگران بلاغت به آن توجه چندان نكرده‌اند.
بياييد پرده از جمال هنري قرآن برداريم همان قدرت توانايي كه با يك رشته الفاظ مجرد و بي‌آلايش نقش مي‌زند و نمايش مي‌دهد آن اندازه كه از تصويرش قلم نقاشي و دوربين عكاسي عاجز مي‌ماند.
نمايش سيماهاي هنري در قرآن به ما اين اجازه را مي‌دهد كه تولد قرآن را از نو تماشا كنيم . هنر قرآن در جذابيت آن از نظر به كاربردن الفاظ و عظمت معاني در جملاتي كوتاه ، ساده ، رسا و شيوا و داراي ضرب آهنگ است. چنان كه مؤمن و كافر تحت تأثير آن قرار گرفتند و از آن سخن‌ها گفتند ؛ اما مؤمنان ، مات و مبهوت ماندند وجذب شدند و ايمان آوردند و كافران مبهوت ماندند و ناتوان شدند و فرار كردند و خود را از حوزه‌ي جاذبيت قرآن بيرون بردند.
آري كساني كه خود را از سر تكبر و غرور ، بزرگ مي‌پندارند و از ايمان و اعتراف به حق عناد مي‌ورزند مي‌گويند : « إن هذا الّا سحر مبين » و مؤمنان با شنيدن و تلاوت آن بي اختيار به سجده مي‌افتند و از سر شوق گريه مي‌دهند. « اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ»1 بي اختيار سر بر زمين ادب مي‌گذارند و هر آن به خشوع خود مي‌افزايند . « وَيَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا »2
آري ، سيماي ناپيداي قرآن در قالب يك گروه الفاظ جامد است كه شرط فصاحت و بلاغت را دارا هستند و اين چيزي نيست جز تصوير متني و نمايش هنري در قرآن .
تصوير متني عبارت است از ابزار با ارزش و سازنده‌اي در اسلوب قرآن كريم براي به وجود آوردن تصويري كه همراه با رنگ است و حركت ف سازندگي و كوبندگي به گونه‌اي است كه چشم و گوش و حس و خيال و فكر و وجدان از آن انباشته مي‌شوند. و قرآن پر است از صحنه‌هاي نمايشي براي بيان اهداف خود با استفاده از همين ابزار - كلمات كوتاه و ساده - كه دانشمندان قرنها از آن غافل مانده‌اند . قرآن با همين كلمات ساده و كوتاه ، جوّي پر از نواي خوش و تماشاگري مي‌سازد و اين كار را طوري انجام مي‌دهد كه نه تنها با همه‌ي مكانها و زمانها سازگار است ، بلكه فراتر از زمان و مكان و شخصيتهاست به گونه‌اي كه لفظ در يك طرف آيينه جمال نماي معنا مي‌باشد و معنا در يك طرف براي نماياندن سيماي خود در مقابل آيينه قرار مي‌گيرد . موسيقي يا نواي آهنگين قرآن هم به اين رويارويي آهنگ مي‌دهد تا يك‌باره حادثه‌ها جان بگيرند ، به حركت در آيند كه همه‌‌ي اطراف را به حركت در آورند ، زنده كنند ، راه ببرند ، آباد كنند ، ويران كنند ، بسازند و آماده كنند و در فضاي زندگي رها سازند تا اين جريان براي هميشه در وجدانها اثر بگذارند و عقل و خرد را به تكامل وا دارد و انسانيت را به نمايش بگذارند تا الگوي شخصيتهاي آينده باشد و تا جاويد ماندن را آموزش بدهد .
بنابراين ادبيات قرآن فقط بر پايه‌‌ي الفاظ دور نمي‌زند بلكه از ادبيات تصوير و نمايش هنري نيز سخن مي‌گويد ، در اين ميان تمثيلاتي كه در قرآن مطرح شده راهنماي مفيدي براي شناخت مفهوم زيبايي در قرآن مي‌باشند.
در هنر نمايشي قرآن از دو قانون تخييل و تجسيم (تخيّل و تجسّم) براي نمايان ساختن تصوير فني بسيار استفاده شده است. به عنوان مثال در آيه‌ي :
« وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَّهُمْ »3 مي‌بينيم كه قرآن با اين تشبيه يك سيماي بسيار دقيق از كساني رسم مي‌كند كه از نعمات الهي مي‌خورند و بهره‌برداري مي‌كنند در حالي كه از نهايت مقصود وجود انساني غافل‌اند (كافرند) همچنين از عقوبت سختي كه در انتظارشان است بي‌خبرند بسان حيواناتي كه مي‌خورند و از سيري به دور خود مي‌چرخند و از هرچه ، جز خوردن و آشاميدن است غافل‌اند . اينها آياتي هستند كه جاي تأمل و تفكر دارند و بسيار لطيف و پرمعنا هستند.
به عنوان نمونه‌اي ديگر از هنر نمايش در قرآن به مورد زير توجه مي‌كنيم . در سوره‌ي مباركه‌ي تكوير مي‌فرمايد :« و الصبح اذا تنفس » نفس كشيدن صبح را مطرح مي‌كند كه حقيقتي است ناديدني اما با الفاظ گويا با استفاده از نيروي خيال آن را به تصوير مي‌كشد و مجسم مي‌نمايد.
با نفس كشيدن صبح همه‌ي زندگان نفس مي‌كشند و به حركت در مي‌آيند و اين نشاط همگاني در همه‌ي موجودات روي زمين و دل آسمان به جوش و خروش مي‌آيد و همه جا را پر از طراوت و نشاط مي‌گرداند.
يعني با نمايش دادن سيماي محسوسي كه از يك معناي ذهني و از يك حالت نفسي و رواني در خيال گنجيده به وسيله‌ي بيان كه زبان غير مستقيم نمايش است تصويري ارائه مي‌دهد از يك تابلوي زيبا را . در جاي ديگر باز هم به مرور نمايش زيبايي از يكي از آيات الهي كه هر روز با آن سر و كار داريم اما از آن غافليم مي‌پردازد.
« أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا ثُمَّ قَبَضْنَاهُ إِلَيْنَا قَبْضًا يَسِيرًا »4 آيا نگاه نمي‌كني به پروردگارت كه چگونه سايه را مي‌گستراند و اگر مي‌خواست آن را ساكت و بي‌حركت قرار مي‌داد سپس اين خورشيد را دليل راهنمايي آن قرار داديم و سپس آرام آرام آن را به سوي خودت برچيديم و برگردانيديم.
چه‌قدر اين منظره‌‌ي مألوف و آشناست و با اين بيان گويا چشم الان آن را در داخل خود براي اولين بار جاي مي‌دهد و اين بار با چشم بيدار و جهان‌بين آن را تماشا مي‌كند .
جملات كوتاه ، ساده و پربار نمايشي در قرآن فراوان است . نمايش بزم دوستانه‌اي از بهشتيان در يك مجمع عمومي كه آدمي هر چه به خيال خود مراجعه مي‌كند نظيرش را نمي‌تواند تجسيم كند با چند جمله‌ي كوتاه :« يطوفون عليهم ولدان مخلّدون باكوابٍ و اباريق و كأس من معين » مجلسي آراسته است ، دوستان به دور هم حلقه زده‌اند و وسايل پذيرايي از هر جهت آماده و آراسته . نوجواناني زيبا و جاويد با كوزه‌هاي مخصوص و ليوانهايي خواستني ، در آن طواف مي‌كنند و پذيرايي مي‌نمايند ، كاسه‌هايي پر از نوشيدنيهايي خوش‌گوار يكي پس از ديگري در گردش است ... نگاههاي دوستانه ، لبخندهاي نمكين و ... همه و همه حكايت از ادامه اين مجلس دارد.
مي‌بينيم با چند جمله‌ كوتاه و ساده و بي‌آلايش بزمي را آراسته كه فراتر از زمان و مكان و شخصيتهاست و همه‌ي رموز هنر نمايش در آن به كار رفته اما از ابزار نمايش و هنر خبري نيست جز همين چند جمله كوتاه .
بيان تمثيل و مثال پرده‌اي ديگر از نمايشگاه هنر در قرآن است.
مثلاً قرآن مي‌خواهد بيان كند كه خدا به زودي و قطعاً اعمال كساني را كه كافر شدند چنان ضايع و نابود خواهد ساخت كه گويا اصلاً چنين اعمالي نبوده است و به زودي و قطعي آن چنان راه بازگشت را ضايع و نابود خواهد ساخت كه نتواند آن را بازسازي نمايد پس روي اين حساب اين معنا را به صورت تصوير در اين آيه به نمايش مي‌گذارد :
« وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُورًا » ما با شتاب روي آورديم به سوي آن اعمالي كه انجام داده‌اند گرچه يك عمل بسيار كوچكي هم باشد ما آن عمل را پوك و پراكنده در فضا ساختيم مانند توده‌ي غبار.
به اين ترتيب قرآن تو را رها مي‌سازد كه از سيماي پوك و پراكنده در فضاي بي‌پايان در خيال خود سيمايي نقش بزني كه سرانجام ، يك معناي روشن‌تر و محكم‌تر براي ضايع و نابود و متلاشي ساختن را برايت به ارمغان مي‌آورد كه هر چه نگاه مي‌كني فضا را از توده‌هاي غبار اعمال ضايع و متلاشي شده مي‌بيني.
در جاي ديگر قرآن مي‌خواهد كو تاهي زندگاني دنيا را براي مردم مصور كند و نمايش بدهد مي‌فرمايد : مثل زندگاني اين دنيا مانند آبي است كه آن را از آسمان نازل كرديم در اثر آن گياهان از زمين روييد سپس يكي يكي خشك شدند و به كاه خشك و خرد شده‌اي تبديل شدند كه بادها آن را همه جا پراكنده مي‌سازند. رشته‌ي حيات ، همه و همه در اين جمله‌هاي كوتاه به پايان رسيده و در اين نمايشگاههاي سه‌گانه پشت سر هم به نمايش در آمد. آبي كه آن را از آسمان فرو ريختيم «َو ماءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ» « فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ » كه با آن گياهان زمين در آميخت « فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ » 6 كه سرانجام تبديل به كاهي گرديد كه بادش در فضا پراكنده مي‌سازد . پس چه‌قدر كوتاه و چه بي‌اعتبار است زندگي دنيا.
مي‌بينيم قرآن در كوتاه‌گويي و رساندن غرض و هدف از بيان ، چه قدر عالي عمل كرده نمايشي كوتاه با اختصار مراحل.
و اما نمونه‌اي از نمايشگاههاي گسترده و طولاني : همان داستان روييدن گياه كه به سرعتي برق آسا و پرشتاب از آن ياد شد در صحنه‌ و پرده‌ اي ديگر به آرامي و آهستگي به نمايش در مي‌آيد به اين ترتيب : « اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاءِ كَيْفَ يَشَاءُ وَيَجْعَلُهُ كِسَفًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ »7 بادها انقلاب مي‌كنند و در آسمان ابرها را با طوفان پرشتاب تشكيل مي‌دهند همان‌گونه‌اي كه او مي‌خواهد كه سرانجام اين ابرها روي هم انباشته مي‌گردند و در نتيجه باران از لابه‌لاي آن بيرون مي‌جهد - از آسمان به زمين فرو مي‌ريزد و سرانجام مردم بعد از نااميدي به يكديگر بشارت مي‌دهند و بعد اين آب را در دل زمين به صورت چشمه‌سارها جاري مي‌سازد كشتزارهاي گوناگون از آن بيرون مي‌آيد - شاداب و خوش‌رنگ و در حال رسيدن شاداب و بعد خشك و هيزم مي‌شوند .
اين نمايش در مقام بيان نعمت‌هاي الهي است كه صحنه‌ي نمايش را آهسته و كم حركت قرار داده و سيماها را لحظه‌اي از حركت بازداشته تا چهره‌ها بهتر ديده و شناخته‌ شوند و نمايشگاهها پر تماشاگر گردد.
لازم به يادآوري است كه تنوع نمايش در داستانهاي قرآن هم به چشم مي‌خورد و ما در مقاله‌ي بعدي تحت عنوان « بُعد هنري داستان در قرآن » به آن خواهيم پرداخت .(انشاءالله)
در پايان وصف قرآن را از زبان دانشمندي فرانسوي به نام دكتر موريس بشنويم ، وي مي‌گويد :
محققاً قرآن بهترين كتابي است كه قلم صنع و دست هنر ازلي براي بشر ساخته است و بدون كوچكترين اغراق و مبالغه و يا تعصب بايد گفت از همه جهات معجزه است.


منابع :

1- هنر در قلمرو مكتب از آقاي جواد محدثي
2- تصوير فني ، نمايش هنري در قرآن از سيد قطب ، ترجمه : محمدعلي عابدي

پی نوشت ها
1- سوره زمر /23

2- سوره اسراء / 109

3- سوره محمد/12

4- سوره فرقان/45

5- سوره فرقان/23

6- سوره كهف/47

7- سوره روم/48

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید