images 2

فرهنگ عبارت است از همه‌ي نهادها، فنون، هنرها، رسوم و سنت ها ، ادبيات و اعتقادات متعلق به يك قوم كه به اكتسابي و نيز در جريان آموزش‌هاي گوناگون از نسلي به نسل ديگر انتقال مي‌يابد.

واژه‌هاي فرهنگ در زبان عربي «الثقافه» است كه در قرآن چنين واژه‌اي وجود ندارد، اما در پاره‌اي از آيات قرآن مفاهيمي نزديك به واژه‌ي فرهنگ وجود دارد. مفاهيمي مانند: ملت، سنت، امت، دين و خلق كه هركدام بيانگر عنصري از عناصر متعدد فرهنگ هستند.
واژه‌ي «ملت» بيشتر ناظر به بعد اعتقادي يك فرهنگ است كه ممكن است تركيبي از عقايد صحيح و پسنديده يا خرافي و افكار غلط باشد.
خداوند متعال در آخرين آيه از سوره‌ي حج مسلمانان را به تبعيت از ملت ابراهيم فرا مي‌خواند و مي‌فرمايد: « ملة ابيكم ابراهيم» و يا در آيه‌ي 120 سوره‌ي بقره متذكر مي‌شود كه «يهوديان و مسيحيان از تو راضي نمي‌شوند مگر از ملت آنان تبعيت كني.»
مفسران «ملت» را در اين آيات به معاني مذهب، نحله فكري، خواسته‌ها و راه و رسمي كه در بين يك قوم معمول است تفسير كرده‌اند.1 تعبير «ملت» در قرآن گاه به طريقه‌ و روش بت‌پرستان نيز اطلاق شده است. چنان‌كه در آيه 89 سوره‌ي اعراف مي‌خوانيم كه پيامبران خطاب به قوم خود مي‌گفتند:« ما قطعاً بر خداي خود افترا بسته‌ايم چنانكه در ملت شما داخل گرديم.»
بنابراين مي‌توان گفت آنچه مشركان بدان پاي‌بند بوده و حاضر به از دست‌دادن آن در مقابل پيامبران نبوده‌اند چيزي جز مجموعه‌اي از اعتقادات، آداب و رسوم و در يك كلام فرهنگ مبتني بر شرك نبوده كه از آنها با تعبير «ملت» سخن به ميان رفته‌است.
«سنت»، اين واژه بيشتر نشان‌دهنده بعد عملي و رفتاري فرهنگ يك جامعه است.
اگرچه واژه‌ي «سنت» از نظر معنا كاملاً بر واژه‌ي فرهنگ انطباق ندارد اما واژه‌ي بيگانه و غريب نيز نمي‌تواند باشد، زيرا آداب و رسوم و سنن اجتماعي در هر جامعه بخش مهم و اصلي فرهنگ آن جامعه را تشكيل مي‌دهند.
«امت» به گروهي از مردم گفته مي‌شود كه در اموري مانند: دين، زبان، مكان و ... مشترك هستند و به دورهم جمع مي‌شوند.
كلمه «امت» در قرآن نيز معاني متعددي دارد از جمله: جماعتي كه نيت و قصد مشتركي دارند. در آيه‌ي 32 سوره‌ي زخرف، واژه‌ي «امت» با تعبير «آثار به جامانده از پدران» مترادف گرفته شده و منظور از آثار به جاي مانده همان اعتقادات و رسومي است كه مشركان از پدران خود دريافت كرده‌اند. و اين مطلب همان مفهوم فرهنگ را به ذهن مي‌آورد، زيرا كه فرهنگ را به هر معنايي درنظر بگيريم به شكل اكتسابي از نسلي به نسل ديگر انتقال مي‌يابد و آداب و رسوم و اعتقادات از بارزترين عناصري هستند كه در هر فرهنگي قابل مشاهده مي‌باشند.
مهم‌ترين معاني واژه «دين» عبارتند از: حساب، شأن، عادت، كيفيت، سيرت، اخلاق، شريعت، مسلك و ... اما در مفهوم عام به معناي مذهب و روش اعتقادي است كه يا ريشه‌ي الهي دارد و يا ريشه‌ي فردي و اجتماعي.
در آيه 26 از سوره‌ي مؤمنون، فرعون در مقام تكذيب موسي عليه‌السلام به قوم خود مي‌گويد:« إِنِّي أَخافُ أَنْ يُبَدِّلَ دينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَساد» يعني «من بيم آن دارم كه موسي دين شما را از دست شما بگيرد و يا در زمين فساد ايجاد كند.»
منظور از «دين» در اين آيه همان فرهنگ و راه و رسمي است كه فرعون برقوم خود تحميل كرده نه ديني كه موسي عليه‌السلام فرعون را به آن دعوت و براي ترويج آن برانگيخته شده است.
و بالاخره واژه‌ي «خُلق» كه به معناي عادت، طبع، مروت و دين مي‌باشد. اين كلمه در دو آيه آمده‌است: نخست آيه‌ي چهارم از سوره‌ي ن والقلم كه در وصف رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله وسلم فرموده: «انك لعلي خلق عظيم» كه «خلق» به معناي خلق و خوي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم است.
و ديگر در آيه‌ي 137 سوره‌ي شعرا: «ان هذا الا خلق الاولين» كه مفسران واژه‌ي «خلق» را در اين آيه به معناي راه و رسم بيان كرده‌اند.
به اين ترتيب كلمه «خلق» ناظر بر اخلاقيات و رسومي است كه بيشتر در فرهنگ يك جامعه متجلي مي‌شود.
با آمدن اسلام فرهنگ غني قرآن و معارف قرآني در اختيار بشريت قرار گرفت و درواقع اسلام آمد تا فرهنگ زلال و سازنده‌ي قرآن را جايگزين فرهنگ جاهليت و شرك‌آلود نمايد.
روشن است كه اگر در جامعه‌اي كتابي بيايد و بخواهد فرهنگ منحط را براندازد و فرهنگ توحيدي و عدالت محور را گسترش دهد تا چه اندازه دشمن پيدا مي‌كند. دشمناني كه براي رسيدن به مقاصد خود و جلوگيري از هر گونه تأثيرگذاري و سازندگي از پيشرفته‌ترين ابزار در هر زمان استفاده كردند و سرانجام به اين نتيجه رسيدند كه بايد عقايد، فرهنگ، اخلاق و ايمان را مورد تهاجم قرار دهند و به سراغ مبارزه‌ي فرهنگي رفتند.
نبرد با فرهنگ قرآن و واردكردن افكار بيگانه از زمان معاوية‌بن‌ابي‌سفيان آغاز شد و هم‌اكنون نيز ادامه دارد به طوري كه دشمنان از هيچ‌گونه توطئه، تحريف و القاي شبهه دست برنمي‌دارند.
نبرد فكري و فرهنگي با قرآن كريم تا حدود زيادي به صورتهاي زير عملي گشت:
- حذف نگاهبانان قرآن (ائمه اطهار عليهم‌السلام) و بازداشتن مردم از مراجعه به ايشان
- نفوذ بيگانگان در حكومت اسلامي
- جعل برخي احاديث براي ضايع‌كردن مجموعه بسيار غني احاديث معتبر كه شرح راستين تعاليم قرآن است.
- ترويج روايت و حذف روايت
- خلط و امتزاج در مباحث تفسيري
- ايجاد فرقه‌هاي گوناگون و ترويج آنها
- ايجاد جنگ‌هاي داخلي به منظور از ميان برداشتن نيروهاي وفادار به فرهنگ اصيل قرآني
- چهره‌سازي و بزرگ‌كردن بعضي از شخصيت‌ها در نظر عموم مردم
و ...
هم‌اكنون براي پاسخ به اين سؤال كه چگونه و به چه شكل اسلام مورد تهاجم فرهنگي قرار گرفته است به بررسي مهم‌ترين عوامل آسيب‌پذيري فرهنگي از ديدگاه قرآن مي‌پردازيم و از راهنمائي‌ها و هشدارهاي كلام‌الهي در اين زمينه بهره مي‌گيريم.
البته اين نكته را نيز متذكر مي‌شويم كه در آسيب‌پذيري فرهنگي پيكاري به چشم نمي‌خورد، جامعه‌ي آسيب‌پذير در مقابل خصم خود را باخته و پذيراي هجوم اوست. جامعه‌اي بيگانه‌پذير كه با بيگانه يگانه مي‌شود و صفات آن را در خود متجلي مي‌سازد. اما در تهاجم فرهنگي نبردي در عرصه‌ي فرهنگ، فكر و عقيده و ايمان است كه در يك سو جامعه‌ي مهاجم و در سوي ديگر جامعه‌ي مدافع قرار دارد.
به بيان ديگر آسيب‌پذيري فرهنگي بستري مناسب براي تهاجم فرهنگي مهيا مي‌كند.
پس شناخت عوامل متعدد آسيب‌پذيري يك جامعه و مبارزه با اين عوامل مي‌تواند اين بستر را تخريب و اميد دشمن را نااميد كند.
مهم‌ترين عوامل آسيب‌پذيري فرهنگي عبارتند از:
- تزلزل در مباني اعتقادي جامعه :
قرآن كريم به مسائل اعتقادي بسيار ارج مي‌گذارد و در همه‌ي آيات الهي به اين مسئله تأكيد شده است. ( از جمله 59 تا 73 و 85 سوره اعراف )
آيه‌ي 256 سوره بقره بيان مي‌كند كه انسان در صورتي مي‌تواند خود را حفظ كند و راهش را بدون تزلزل در نيل به كمال ادامه دهد كه به عروة‌الوثقي ، ريسمان محكم الهي چنگ بزند.
نقطه‌ي مقابل ايمان به خدا شرك و بي‌ايماني است كه در بسياري از آيات كلام الهي مهم‌ترين آفت شرك را بي‌هويتي و مسخ انسان بيان مي‌كند و مي‌گويد كه انسان مشرك هم‌چون موجودي معلق در فضاست كه يا طعمه‌ي عقابي تيزچنگ مي‌شد و يا تندباد حوادث او را به نقطه‌اي دور دست پرتاب مي‌كند. ( سوره‌ي حج /37 )
همچنين اين تعبير زيبا كه بناي شرك مانند خانه‌ي عنكبوت سست و بي‌اساس است. در آيه‌ي 41 سوره‌ي عنكبوت بي‌اصالتي مشرك و در نتيجه تزلزل روحي و اجتماعي انسان مشرك را بيان مي‌كند.
و سرانجام جامعه‌اي كه شرك در مباني اعتقادي‌اش نفوذ كرده متزلزل و ناپايدار مي‌شود و ديگر افراد آن در مقابل هجوم انديشه‌هاي جديد قادر به مقاومت نيستند و با گذشت زمان از نظر فرهنگي، پيروي از فرهنگ هاي بيگانه را خواهند پذيرفت.

- تزلزل در مباني اخلاقي جامعه :
اسلام در بحث اخلاق اصول و معيارهايي ثابت دارد و ارزشهاي اخلاقي را همواره مطرح و تبليغ مي‌كند.
در آيات قرآن فضائل و رذايل اخلاقي، سمبل‌هاي مشخصي دارند و در مورد آنها امر و نهي‌هاي متعددي بيان شده است.
خداوند در آيه‌ي 90 سوره‌ي نحل مي‌فرمايد: « به درستي كه خداوند به دادگري و نيكوكاري و عطابخشي به خويشان فرمان مي‌دهد و از كارهاي رسوا و زشت و ستم بر ديگران نهي مي‌كند. » همچنين در سوره‌ي اعراف آيه‌ي 33 و در سوره‌ي بني‌اسرائيل آيات 23 تا 39 در مورد فضائل و رذائل اخلاقي صحبت شده است.
ارزشهاي احلاقي در هر جامعه ركن اصلي فرهنگ آن جامعه را تشكيل مي‌دهند به طوري كه تكامل يا انحطاط اخلاقي در هر جامعه‌اي با تكامل يا انحطاط فرهنگ آن جامعه اثر مستقيم دارد. در واقع همانگونه كه اصلاح نظام اخلاقي يك جامعه از مؤثرترين راهها در حفظ ان است تزلزل و سقوط ارزش‌هاي اخلاقي نيز مي‌تواند فرهنگ و شخصيت جامعه را در درازمدت دچار آسيب كند و حتي نابود سازد. درست به همين دليل مي‌بينيم كه حضرت لوط عليه‌السلام قوم خود را از عواقب سوء منكرات اخلاقي بر حذر مي‌دارد. ( سوره‌ي شعرا /165 و عنكبوت /28 ) و يا حضرت شعيب عليه‌السلام مردم را از كم فروشي نهي و به رعايت انصاف در معاملات دعوت مي‌كند. ( سوره‌ي هود /85 و شعرا /181 الي 183 ) و پيامبر اعظم صلي الله‌عليه‌و‌آله‌وسلم مي‌فرمايند: اِنَّی بُعِثتُ لاتَممَ مكارِمَ الاَخلاقِ « من براي رساندن شما به اخلاق والاي انساني مبعوث شده‌ام.»

- خودباختگي انسان و گرايش به بيگانه :
اين عامل از قوي‌ترين عواملي است كه در بحث آسيب‌پذيري فرهنگي مورد توجه قرآن است. از نظر قرآن هيچ زياني بالاتر از باختن و از دست دادن شخصيت انساني نيست زيرا كه خودباختگي در صحنه‌ي اجتماعي و سياسي ، آسيب‌پذيري فرهنگي و وابستگي به غير را به دنبال دارد. ( نساء /139 و مائده/51 و 52 )
خداوند متعال با توجه به اصل اثرپذيري انسان‌ها از يكديگر و به تبع آن تأثير فرهنگ‌ها نسبت به هم، در بسياري از آيات به مسلمانان امر مي‌كند كه از تماس با اقوام و مال بيگانه خوصصاً آنهايي كه در موضع دشمني با مسلمانان قرار دارند، حذر كنند و در برابر طرح‌ها و توطئه‌هاي آنان آگاه باشند. ( سوره‌ي ممتحنه )
بديهي است كه آنان مي‌خواهند مسلمانان را از فرهنگ و اعتقاداتشان تهي سازند و فرهنگ و اعتقادات خود را جايگزين آن نمايند. اما اين توطئه‌ها كارساز نخواهد شد مگر هنگامي كه مسلمان‌ها از ارزشهاي خود غافل شوند و به ضعف خودباختگي مبتلا گردند. قرآن جهت مبارزه با چنين روحيه‌اي هر جا شرافت و برتري مسلمانان را مطرح مي‌كند و عزت و سربلندي آنان را يادآور مي‌شود. ( سوره‌ي آل‌عمران /139 و ممتحنه/7و8)

- حاكميت مستكبران و مترفان بر جامعه:
در بسياري از آيات قرآن از وجود حاكمان مستبد و عوامل آنها يعني « ملاء » و « مترفين » به عنوان يكي از مؤثرترين عوامل آسيب‌پذيري يك جامعه ياد شده است. فرعون كه نماد قدرت منفي در قرآن است قبل از ظهور موسي عليه‌السلام موفق مي‌شود جامعه‌ي خود را از نظر شخصيتي خوار و خفيف سازد و زمينه‌ي بردگي و استحاله‌ي فرهنگي آن را به وجود آورد. ( سوره‌ي قصص /14 )
بنابراين حاكمان با كمك عوامل خود بر سرنوشت مردم مسلط و موفق مي‌شوند تا مقاصدشان را اجرا كنند. در رأس اين عوامل مترفين به عنوان صاحبان قدرت اقتصادي و ملاء به عنوان اركان سياسي جامعه قرار دارند.
از آيات ديگر قرآن چنين برمي‌آيد كه به هنگام بعثت پيامبران مترفان (رفاه‌طلبان) و زراندوزان در صف مقدم تكذيب‌كنندگان رسول بوده‌اند. ( سوره‌ي زخرف/23و24)
لكن آنچه كه به سقوط يك جامعه و يا يك تمدن مي‌انجامد تنها مخالفت‌هاي اوليه مترفان با پيامبران نيست بلكه مسئله هم‌آهنگي مردم عادي با مترفان و مستكبران است . 2
عبارت ديگر زماني جامعه مستحقق هلاكت مي‌شود كه در همه‌ي افراد از نظر مباني اعتقادي و ارزش‌هاي صحيح فرهنگي تزلزل ايجاد شود و تابع نظام ارزشي و فرهنگي مترفان گردند.
بي‌اعتنايي به حدود و مقررات الهي :
سراسر اين كتاب الهي حاوي مقرراتي است كه انسان و كل جامعه موظف است آنها را بشناسد و مطابق با آنها عمل كند. از نظر قرآن هر گناهي كه انسان مرتكب شود به منزله‌ي شكستن يك حد و مرز الهي است كه اثرات روحي و اجتماعي خاصي به دنبال دارد. از آيات ديگر برمي‌آيد كه در صورت استمرار گناه و تجاوز از اوامر الهي زمينه‌ي تكذيب كلي دين و نفي مطابق مباني اعتقادي فراهم خواهد شد و از اين راه فرهنگ و گرايشات انساني نيز در مسير فنا و نابودي قرار خواهد گرفت.
در آيه 10 سوره‌ي روم چنين آمده است : « سرانجام كساني كه به اعمال بد پرداختند آن شد كه آيات الهي را يكسره تكذيب كردند و به مسخره‌ي آن مشغول شدند. »

- غافل شدن از ظرفيت و نيروي وجودي و جانبداري از سنتهاي جاهلي

قرآن كريم توصيه مي‌كند تا انسان‌ها در مسير ساختن شخصيت و سرنوشت خود علاوه بر شناخت استعادادهاي طبيعي خود از سمبل قواي وجودشان ( چشم ، گوش و عقل ) كه به عنوان ابزارهاي معرفت هستند بهره‌برداري كنند. آيه‌ي 22 سوره‌ي انفال اين نيروها را در سرنوشت انسان مؤثر مي‌داند كساني را كه از تعقل و انديشيدن خودداري كنند به عنوان جنبندگان توصيف نموده است.
تعقل و تفكر افراد يك جامعه در تكامل فرهنگي آن جامعه نقش ويژه‌اي دارد تا جايي كه مي‌توان گفت اين امر ضامن سعادت جامعه بوده و بي‌اعتنايي به آن از عوامل انحطاط به شمار مي‌رود.
قرآن بي‌تعقلي را گناهي نابخشودني مي‌داند كه سرنوشتي به جز دوزخ ندارد. ( سوره‌ي ملك /10و11 )
اما موضوع ديگري كه در حاشيه‌ي اين بي‌اعتنايي به قواي وجودي، مطرح است مسئله جانبداري و تعصب است. سنت‌هاي جاهلي بدون ترديد از عوامل انحراف يك فرهنگ به شمار مي‌رود و تعصب بي‌مورد نسبت به آنها در واقع يك نوع ايستادگي در مقابل فرهگ صحيح و سازنده است. از نظر قرآن مشركان در واقع وارث فرهنگي هستند كه عناصر اصلي آن را بي‌اعتقادي به خدا و پيروي از ارزشهاي انحرافي تشكيل مي‌دهد و هيچ‌گونه دليل روشني در توجيه افكار و عقايدشان ندارند.
ريشه‌ي اعتقادات آنان چيزي جز ظن و گمان و يا جانبداري كوركورانه نسبت به ميراث فكري پدرانشان نيست . ( سوره‌ي بقره /170 و نجم /27و28) همچنين با ادعاهاي اهل كتاب نيز چنين برخورد مي‌كند و بعضاً عقايد آنان را تخطئه مي‌كند و متقابلاً با طرح منطقي و برهاني عقايد اسلامي، مسلمانان را به سمت يك فرهنگ صحيح انساني رهنمون مي‌شود. ( سوره‌ي بقره/111 و مائده /18)

- وسوسه‌هاي شيطان :
در بررسي عوامل گذشته و تحليل آنها در همه جا مي‌توان حضور شيطان و حضور او را احساس كرد. شيطان دشمن قسم خورده‌اي است كه با ظرافت و زيركي به انديشه‌ها و سينه‌هاي آدميان راه مي‌يابد تا آنكه بني‌آدم را از طبيعت الهي و انساني خود تهي كند و آنان را به وادي ضلالت و هلاكت هدايت نمايد.(سوره‌ي حج/4)
شيطان و جنود او با وسوسه‌هاي مداوم و مستمر خود قادرند انسان و يا جامعه‌اي را از فرهنگ اصيل خود تهي كنند در واقع حادثه‌ي آدم و حوا، حادثه‌ي مكرري است كه در هر عصر و نسل با شكل و وضعيتي تازه به وجود مي‌آيد.
به اين ترتيب شياطين با وسوسه‌هاي پي‌درپي در خلع لباس ملت‌ها و جامعه‌ها از فرهنگ الهي آنان و دعوتشان به فرهنگ شرك و ضلالت عمل مي‌كنند و در اين راه نفس اماره به مانند مأمور داخلي اوست كه وسوسه‌هايش را مورد اجرا مي‌گذارده . ( يوسف/52)
اينها برخي از عوامل مهمي هستند كه سر راه انسان قرار دارند تا او را از سعادت ابدي و حيات طيبه محروم نمايند.
البته خداوند رحمان از سر تفضل نيازهاي انسان را در مسير هدايت و كمال تدارك ديده و همچنين در آيات قرآن از دام‌ها و كيدهايي كه بر سر راه او قرار داد سخن گفته و اعلام خطر داده است.
و هيچ عاملي به اندازه‌ي گرايش خالص به ذات الهي نه‌دارنده انسان از سقوط به وادي بي‌هويتي و انحرافات فرهنگي نيست تا جايي كه دشمنان نيز در هيچ زمينه اي به اندازه‌ي تهي‌كردن انسان از اعتقادات راستين مذهبي‌اش تلاش نمي‌كنند.
آنچه در اين نبرد بهترين ياريگر انسان است اخلاص و تقوايي است كه مي‌تواند هدايت و نصرت الهي را به نفع وي به جريان اندازد و در نهايت او را بر تمام دشمنان و شياطين پيروز گرداند.


پانويس‌ها:
1- تفسير مجمع‌البيان 1/373، تفسير نمونه 1/308

2- تفسير مجمع‌البيان 8/626
منابع:
1- پيام جاودانه ، محمدرضا حكيمي
2- مباحثي در تاريخ و علوم قرآني، دكتر مجيد معارف

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید