«يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ»
اين آيهي شريفه از زبان حضرت يعقوب عليهالسلام است به فرزندانش خطاب ميكند و ميفرمايد: اي فرزندان من برويد از يوسف و برادرش (بنيامين) جستجو كنيد و از لطف و كرم خدا مأيوس نباشيد كه از لطف و كرم خدا، جز قوم كفر مأيوس نميشوند.(سوره يوسف/آيه87)
تجسس اين است كه انسان، عيبهاي كسي را پيدا كند و منتشر کند ولي تحسس از مادهي احساس يعني بر اساس احساس دروني، دنبال كسي يا چيزي ميگردد، مثلاً انسان برادرش، پدرش، فرزندش گم شده، به دنبال او ميگردد كه عواطف انساني باعث ميشود كه دنبال او بگردد، پس بنابراين تحسسوا يعني تجسسوا جز اينكه تجسس در جاهاي شر و به قصد شرّ و تحسس به قصد عواطف انساني اتفاق ميافتد.
در ذيل اين آيهي شريفه، احاديث فراوان داريم كه ما را به تحسس پيرامون آقا بقيةالله فرا ميخواند.
وجود مقدس آقا اميرالمؤمنين عليهالسلام در ذيل اين آيه ميفرمايند:
انتظروا الفرج: منتظر فرج باشيد
و لا تيأسوا من روح الله؛ و از لطف و كرم پروردگار مأيوس نباشيد
فأن أحب الاعمال الي الله عزوجل انتظار الفرج؛ بهترين اعمال براي خداوند منان، انتظار فرج است
مادام عليه العبد المؤمن؛ مادامي كه انسان مؤمن در حال انتظار است، در حال بهترين اعمال است
والمنتظر لأمرنا كالمتشحّط بدمه؛ كسي كه منتظر امر ما باشد، همانند كسي است كه به خون خود آغشته شده در راه خدا، پس حالت انتظار فرج واقعي، ثوابش در حد شهادت است، در حد كسي است كه در راه خدا به شهادت برسد.
امام صادق عليهالسلام نيز حديثي عيناً به همين مضمون دارند و در ادامهاش ميفرمايند: كه در مهدي ما سنتي از حضرت يوسف است، يعني امام زمان عليهالسلام از هر پيامبري سنتي دارد، سنتش از يوسف، غيبت اوست به طوري كه حضرت يوسف سالها از ديد پدر و مادر و ايل و تبار دور بود، آقا بقيةالله هم در حال غيبت و اختفا ميباشد.
بعد حضرت ميفرمايد: برادران يوسف پيامبر زاده بودند، آمدند با يوسف روبرو شدند و با او سخن گفتند،با او داد و ستد كردند ولي او را نشناختند تا هنگامي كه حضرت يوسف عليهالسلام خود را به آنها معرفي كرد.
خدا ميتواند حجتش را نيز در ميان امت اسلامي مخفي بدارد
يسير في أسواقهم؛ بيايد توي بازار مردم حركت كند
و يطأ بستهم، روي فرشهاي آنها پا بگذارد، مي آيد توي مجلس ، منازل، حسينيهها، مساجد، بازار، خيابان و...
و هم لا يعرفونه؛ مردم او را نشناسند
حتي يأذن الله عزوجل انه يعرفهم نفسه؛ تا هنگامي كه خدا به او اجازه دهد كه خودش را معرفي كند
كما اذن ليوسف؛ همانگونه كه خداوند به حضرت يوسف اجازه داد كه خودش را معرفي كند.