emam zaman5

تکلیف اول

معرفت آن حضرت و شناخت غيبتشان

ابوعلي‌همّام مي‌گويد: شنيدم از محمدبن‌عثمان عَمروي (نايب دوم حضرت حجت صلوات الله عليه) كه مي‌فرمود: شنيدم از پدرم(عثمان‌بن‌سعيد‌عَمروي، نايب حضرات هادي و عسكري صلوات‌الله‌عليهما و نايب اول حضرت حجت صلوات‌الله‌عليه )كه مي‌فرمود:

من در خدمت حضرت امام حسن‌عسكري صلوات‌الله‌عليه بودم كه از ايشان، راجع به اين روايتي كه از پدران گرامي‌شان صلوات‌الله‌عليهم نقل شده، سؤال كردند: «زمين تا روز قيامت از حجتي از طرف خدا بر خلقش خالي نمي شود و كسي كه بميرد و امام  زمانش را نشناخته باشد، مردن او مردن جاهلي است». آن حضرت فرمودند:

«همان‌گونه كه روز حقيقت دارد، اين روايت نيز حقيقت دارد»

به ايشان عرض شد: يا ابن‌رسول الله، بنابراين ، چه كسي بعد از شما حجت و امام است؟ حضرت فرمودند:

«پسرم محمد امام و حجت بعد از من خواهد بود. كسي كه بميرد و او را نشناسد به مرگ جاهلي از دنيا رفته است.

آگاه باشيد؛ او غيبتي خواهد داشت كه جاهلان در آن سرگردان مي‌شوند و كساني كه آن را باطل و نادرست مي‌دانند هلاك خواهند شد و افرادي كه براي (مدت و انتهاي) آن وقت تعيين كنند دروغگو شناخته مي‌شوند. پس از اتمام غيبت، خارج ميشوند، گويا، نشانه‌هاي سفيدي (پرچمهاي سفيدي) را مي‌بينيم كه بالاي سر او در تپه‌ي كوفه حركت مي كند»

روايت« مَنْ ماتَ وَ‌لَمْ يَعرِف امامَ زَمانِهِ ماتَ مِيتَهً جاهليهً» روايتي است كه در نزد فريقين (شيعه و سني) تواتر معنوي دارد و از احاديث مسلم نزد مسلمين به شمار مي‌رود . معرفت امام زمان هر عصري دو گونه است؛ چنان كه حضرت امام صادق عليه‌السلام آن را در ضمن حديثي بيان فرموده اند:

«... بعد ازمعرفت رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله وسلم ، شناخت امامي است كه به او اقتدا مي‌شود و اين شناخت شناسايي صفت و خصوصيت و اسم او، چه در حال سختي و چه در حال راحتي است. كمترين حدّ معرفت امام آن است كه ايشان هم رديف پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به جز مرتبه‌ي نبوت، و وارث اويند؛ اطاعت از ايشان اطاعت از خدا و اطاعت از رسول خداصلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و اينكه بايد در هر مسئله‌اي در برابرشان تسليم بود و رجوع آن امور را به ايشان دانست، و بايد به فرموده‌هايشان عمل كرد و بايد دانست كه بعد از رسول خدا صلي‌الله‌عليه و آله‌وسلم ، علي‌ابن‌ابيطالب عليه‌السلام امام است، و بعد از ايشان، امام حسن و سپس، امام حسين و پس از آن علي‌بن‌الحسين، سپس محمدبن‌علي و بعد از آن ، من و بعد از من، پسرم موسي و بعد از او، پسرش علي و بعد از او، پسرش محمد و بعد از محمد، پسرش علي و بعد از علي، پسرش حسن و حجت نيز از اولاد حسن عليهم‌السلام است»

پس پايين‌ترين مرتبه‌ي شناخت امام آن است كه

اولاً: بدانيم امام، در همه‌ي مقامات (به استثناي مقام نبوت) هم طراز پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، در تمام صفات، از پيامبر ارث مي‌برد و همان‌گونه كه اطاعت از خدا و رسول واجب است، اطاعت امام نيز واجب است و بايد كه در مقابل فرموده‌ها و امر و نهي‌هاي او تسليم محض باشيم.

ثانياً: بدانيم كسي كه اين خصوصيات مربوط به اوست، بعد از رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، علي‌بن‌ابي‌طالب است و يازده فرزند معصوم ايشان عليهم‌السلام كه اسم و رسم همگي آنان مشخص است و غير از ايشان، امام ديگري نيست. حال بايد ديد مرگ جاهلي، كه در نتيجه نشناختن امام زمان هر عصر است، چگونه مرگي است؟ حضرت صادق عليه السلام چگونگي اين مرگ را در ضمن روايتي بيان فرموده‌اند:

«حارث ‌بن‌مغيره گفت: به حضرت صادق عليه‌السلام عرض كردم كه آيا پيامبر خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده:

«كسي كه بميرد، در حالي كه امامش را نشناخته باشد، به مردن جاهليت مرده است»؟

فرمودند:«بله»

عرض كردم: جاهليت مطلق(منظور است) يا (فقط)  جاهليتي كه از نظر نشناختن امامش باشد(يعني جهالت او فقط از جنبه‌ي نشناختن امام است، يا نسبت به خدا و پيامبر و كلّ شريعت جاهل است)؟

فرمودند: «جاهليت كفر و نفاق و گمراهي است»

پس نتيجه‌ي نشناختن امام

-          يا مردن با حالت كفر است(كه چون كفر انكار و تكذيب علني خدا و رسول است، انكار و تكذيب علني امام نيز كفر است)

-          يا با حالت نفاق (كه چون نفاق مخفي كردن تكذيب خدا و رسول است، اظهار نكدن و مخفي داشتن انكار و تكذيب امام نيز نفاق است)

-          و يا با حالت گمراهي (و اين در صورتي است كه پيشوايي امام را از جانب خدا نداند)

براي فهميدن بيشتر معني مردن كفر و نفاق و گمراهي، بايد به دو روايت ذيل توجه كرد كه اهل‌بيت عليهم‌السلام خود مفسّر كلام خويش‌اند.

از محمدبن‌مسلم روايت شده كه گفت: شنيدم امام باقر عليه‌السلام مي‌فرمودند: «كسي كه خدا را (بپرستدو) دين‌داري كند به وسيله ي عبادتي كه نفسش را در آن به زحمت بيندازد در حالي كه براي او امامي از جانب خدا نيست، پس كوشش او پذيرفته نيست. چنين شخصي گمراه و سرگردان است و خدا نيز اعمالش را ناپسند مي‌داند.

مَثَل چنين شخصي مَثَل گوسفندي است كه از چوپان و گلّه‌اش گم شده است و روز را به رفت و آمد (سرگردان) گذرانده. پس چون شب فرا رسد، گله‌اي را كه از چوپان خودش نيست مي‌بيند و به آن تمايل پيدا كرده فريبش را مي‌خورد و شب را به همراه آن در خوابگاهش مي‌خوابد. وقتي آن چوپان مي‌خواهد گله‌ي خود را حركت دهد، چوپان و گله را ناشناس مي‌بيند؛ پس سرگردان حركت مي‌كند تا چوپان و گله‌ي خودش را پيدا كند. در اين موقع، گوسفندي را با چوپانش مي‌بيند، به او تمايل پيدا مي‌كند و فريبش را مي‌خورد، اما چوپان بر او فرياد ميزند، برو به چوپان و گلّه‌ات ملحق‌شو؛ كه تو گمگشته و سرگردان آنهايي.

 آن گوسفند ترسان و سرگردان حركت مي‌كند؛ در حالي كه چوپاني ندارد كه او را به چراگاه راهنمايي كند. يا او را به جايگاهش برگرداند. در اين هنگام كه سرگردان است، گرگ بي‌چوپان بودن او را غنيمت مي‌شمرد و او را مي‌خورد.

محمد، به خدا قسم اينچنين است حال كسي از اين امت كه امامي آشكار و عادل از جانب خدا براي خود نداشته باشد گمراه و سرگردان مي‌شود؛ و اگر با اين حالت از دنيا برود به مردن كفر و نفاق مرده است.

محمد، بدان كه (فقط پيشوايان حق و پيروانشان بر دين خدايند و) پيشوايان ظلم و پيروان آنها از دين خدا بركنارند؛ خودشان گمراه‌اند و ديگران را نيز گمراه مي‌كنند. كارهايي را كه انجام مي‌دهند(عبادتهايشان) مانند خاكستري است كه در روز طوفاني تندبادي به آن وزيده شود؛ چيزي از آنچه به دست آورده‌اند براي آنها باقي نمي‌ماند. اين است آن گمراهي دور.»

بنابراين كسي كه پيشوايي از جانب خدا نداشته باشد(كه امامتش با دليل واضح و آشكار ثابت شده باشد و اجراكننده‌ي عدالت در ميان امت باشد) و بميرد، مردن او مردن كفر است؛ و اين در صورتي است كه اين انكار امام را اظهار كند. اما اگر پنهان دارد، مردن او مرگ با نفاق است.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید