سلام بر پدر مهربانم و يگانهي عصر و زمانم
اي مهربانترين پدرم!
آدينهاي ديگر گذشت و نيامدي و باز ما مانديم و انتظار شيرين دستان گرم و سايهي پر مهر پدري كه سالهاست به مسافرت رفته و خيال سبز آمدنش براي كودكاني كه هر آدينه لحظهشمار ديدارش هستند.
مولاي من! سالهاست كه نسل انتظار در جادهاي به بلنداي تاريخ در انتظارت نشستهاند و بر قاصدكهاي آرزوهايشان تنها ظهور تو را تمنا ميكنند.
سالهاست كه خشكسالي معنوي و قحطي ديانت سعادت دنيا و آخرتمان را تهديد كرده و تنها تشنهي آب حيات ظهوريم.
اي همهي عاطفه! نيك ميدانم كه تو خود سخت در انتظاري، اما آن چه كه در اين شبهاي سرد و تاريك غيبت گرمابخش و روشنيدهندهي وجودمان ميباشد چيزي نيست جز مهتاب انتظارت.
مولاي عزيزم! ميدانم كه ميآيي و با آمدنت آباداني ميآيد.
ميدانم كه ميآيي و با آمدنت رستگاري و عدالت باب ميشود.
آري ميدانم كه ميآيي و شكوفه تقوا را بر درخت وجودمان مينشاني.
پس هر روز گل اميد آمدنت را آبياري خواهم كرد و تكتك ثانيهها را عاشقانه به نام عزيزت پيوند خواهم زد،
تا هنگامهي ظهورت فرارسد.