گلبانگ اذان نويد فرارسيدن آخرين آدينهي سال را ميدهد. آدينه اي كه شايد بهار دلها و صفا لحظهها را به همراه داشته باشد.
مولاي من! شيفتگانت سالهاست كه در هر جمعه با طلوع آفتاب در ايستگاه انتظار به انتظارت مينشينند و ناله و ندبه سر ميدهند تابيايي كه تنها نسيمي از عطر گل نرگس آرامشان ميسازد.
مهدي جان! فقط با آمدن توست كه جهان طراوتي بهشتگونه مييابد و صداي شادي محبان و دوستدارانت گوش كافران را كر خواهد كرد. پس در انتظار رسيدن لحظههاي شكوهمند آمدنت لحظهشماري ميكنيم.
اكنون ما منتظرانت ميخواهيم براي آمدن بهار دلهايمان آماده شويم ، بهاري جاودان كه با آمدنش ديگر سرسبزي و طراوت جاي خود را به زمستان سرد و تاريك نخواهد داد.
آري ميخواهيم دست به دست هم دهيم و سعي كنيم تا مهربانترين پدر خود را دوباره و بهتر از قبل بشناسيم و مقدمات ظهور سبز رنگش را آماده نمائيم. ياريگرش باشيم ، غبار غفلت از رخ بزدائيم و سبز شويم به سبزي دشتهاي شقايق و نسترنهايي كه در انتظار ديدن محبوب هرگز نميخشكند.
مهدي جان ميخواهيم، ايزدجهانآفرين را به هنگام تحويل سال به «مقلبالقلوبي» اش سوگند دهيم كه امسال قلوب همهي اهلعالم را بهاري و به بهترين حالات مبدل گرداند و مصرانه پايان شب سياه غيبت را از او طلب كنيم. به اميد روزي كه غنچهي آرزوي دلهايمان با آمدن بهار جاودان شكوفا گردد.