موضوع ديگري كه بايد دربارهي «مهدي موعود» مورد پژوهش قرار گيرد و شايد براي برخي نياز به توضيح داشته باشد مسئله «طول عمر» است. دربارهي طول عمر حضرت، هم از قول رسول اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم و هم از قول ائمه عليهمالسلام روايات زيادي داريم. در اين روايات همانطور كه اصل غيبت حضرت را خبر دادهاند، از طولاني بودن آن نيز ياد كردهاند مثلاً به اين عنوان «انّ للقائم منا غيبة يطول امدها»
امام صادق عليهالسلام فرمودند: «همانا براي قائم ما غيبتي است كه به درازا خواهد كشيد.»
در درس پيش نيز اشاره كرديم كه در حضرت مهدي عليهالسلام سنت هايي از انبياء وجود دارد كه از آن جمله طول عمر مربوط به حضرت آدم و حضرت نوح است. اين جمله در روايات متعدد نقل شده است.
طول عمر به عنوان يكي از ويژگيهاي حضرت شناخته شده است تا آنجا كه اگر كسي مدعي مهدويت شود و همين يك نشانه را نداشته باشد همين خود دليل بر كذب او خواهد بود. در روايت ديگري داريم كه وَ اِنَّ مِن عَلاماتِهِ اِن لا يَهْرَمُ بِمُروُرِ الايام و اللَيالي و از نشانههاي او اين است كه با مرور شب و روز پير نميشود.
پس اعتقاد ما اين است كه حضرت زنده است و در طول اين مدت، روز و شب همانند ديگران بر او ميگذرد و سن او افزوده ميشود و در عين حال قيافهاش تغيير نميكند و همچون جواني باقي ميماند.
حال ميخواهيم بدانيم طول عمر از نظر دلايل عقلي ، از جهت قوانين زيستشناسي، از نظر تجربهي بشري و واقعيات تاريخي چگونه است؟
آيا امري ممكن است يا محال؟
از ديدگاه عقل
ميدانيم امور محال دو بخش است يا محال عقلي است يا محال عادي. محال عقلي آن چيزي است كه عقل دليل دارد بر اينكه نشدني است ولي محال عادي چيزي است كه عقل نميگويد نشدني است ولي تا به حال نشده است.
پس در بررسي موضوع طول عمر از نظر عقل بايد ببينيم آيا عقل دليل قاطع بر عدم امكان عمر طولاني دارد يا نه؟ اساساً از نظر عقلي همچنانكه تا چيزي علتي نداشته باشد موجود نميشود وقتي هم چيزي به مرحلهي وجود رسيد براي عدمش علتي لازم است. بنابراين همانطور كه براي ايجاد چيزي دليل و علتي بايد باشد متقابلاً براي معدوم شدن و از بين رفتنش نيز بايد دليل وجود داشته باشد وگرنه به وجود خود خواهد داد. بر مبناي همين حقيقيت عرفي است كه هميشه از مرگ اشخاص سؤال ميكنيم نه از ادامهي حيات آنها.
براي مثال اگر يك روز در زايشگاهي 50 كودك متولد شوند و پس از ده روز دو كودك از بين آنها بميرند؛ نخواهيم پرسيد چرا آنها زندهاند بلكه علت مرگ آن دو كودك را جويا ميشويم. اين يك وضع عرفي است كه حاكي از يك حقيقتي در اصل وجود است كه نه فقط وجود پيدا كردن و حيات علت ميخواهد بلكه از بين رفتن و مرگ هم محتاج علت و دليل است و تا علت و دليلي در كار نباشد موجود به حيات خود ادامه خواهد داد.
از ديدگاه علوم طبيعي و قوانين زيستشناسي
جالب اينجاست كه زيستشناسان نيز ميگويند عمر بشر اندازه و حدّ ثابتي ندارد. به نظر متخصصين ، طول عمر انسان به هر اندازه هم باشد؛ برخلاف اصول علمي نيست، بلكه علم آن را تأييد ميكند؛ چرا كه ساختمان وجودي انسان طوري است كه اگر آنچه را كه لازم دارد به او برسانند و موانع بيروني از او دفع بشود براي هميشه ادامهي حيات خواهد داد. براي مثال، يك هندوانه خود به خود مقتضي نيست كه دو هفته سالم در فضاي معمولي بماند چنانچه كسي آن را نخورد و كسي هم آن را برندارد آثار هوا آن را فاسد ميكند ولي يك كارد مقتضي است و اگر صد سال هم يكجا باشد تركيب اتمهايش به گونهاي است كه قابل بقاست.
دكتر الكسيس كارل در كتاب مشهور خود « انسان موجود ناشناخته» ميگويد: اگر محيط تركيبات سلولي بدن انسان را آنطور كه لازم است سالم نگه داريم، انسان به صورت بينهايت به زندگيش ادامه خواهد داد. تأييد طول عمر ، از نظر علم جديد، تا جايي است كه در اين دورهي اخير، درصدد برآمدهاند تا حد و مرز را از انسان بردارند و با پيدا كردن راه سالم نگهداشتن سلولهاي بدن، بر طول عمر انسان، سالهايي مديد بيفزايند. عدهاي پا فراتر نهادهاند و در راه تحصيل عمر جاوداني براي بشر (با پيدا كردن هورمونهاي مخصوص و استعمال آنها در انسان ) به كوشش افتادهاند و حتي ميتوانند تا حدودي جواني را به پيران فرتوت بازگردانند.
واقع اين است كه علل مرگ و اثار پيري، مرموزتر از آن است كه بتوان دربارهي همهي عوامل و مقتضيات، و همهي موارد و مصداقهاي آن اطلاع يقيني حاصل كرد. آنچه ما ميدانيم برخي از علل يا شبه علل مرگ است، همانگونه كه علل حيات نيز هنوز ناشناخته است. يكي از امور مهم در مقابله با پيري و مرگ، تغذيه است. آيا ممكن نيست غذا يا گياه خاصي باعث ادامه و بقاء عمر باشد؟ استفاده از انوار خورشيد و كواكب (به ويژه استفاده از انوار كواكب به طرق خاص) در امر سلامت جسم و توانايي آن براي بقا، تأثيرات عظيم دارد. دانستن و چگونگي استفاده از انوار و اشعه، در كار استوار ساختن نيروهاي بدني و سالم نگهداشتن آنها، امري مهم و رازي عظيم است. در برخي از كانيها و كيفيت پروردن آنها فوايدي مهم نهفته است. گاه ممكن است دراز عمري، مستند به رازها و خوراكها و آبهاي موجود در طبيعت باشد به شرطي كه فرد علم آن را داشته باشد. شايد در آينده بشر از اين اسرار مطلع گردد. اگر صد سال پيش از راديو، تلوزيون، سفر به ماه و ساير كرات، سفر با هواپيما و... سخن گفته ميشد مردم چه عكسالعملي نشان ميدادند در حالي كه امروز براي مردم عصر ما كاملاً عادي است و شگفتي برنميانگيزد.
ما بايد از اين اتفاقات و اكتشافات، تجربه بياموزيم و بر وسعت ديد و درك خود بيفزاييم و وسعت نيروهاي جهان و اسرار زمان را بپذيريم. انسان خردمند هيچگاه اسرار نامحدود جهان را، محدود به آزمايشها و اطلاعات فعلي و وسايل كنوني نميكند و خود را از شناخت وسيع جهان ، محروم نميسازد.
از نظرگاه تجربهِ بشري و واقعيات تاريخي
واقعيت ديگري كه در شناخت مسئله «طول عمر» و امكان آن، بايد مورد نظر باشد، تجربهي تاريخ طولاني بشريت است در اداوار و اعصار اگر مسئله دراز عمري در تاريخ زندگي بشر، اتفاق افتاده باشد (اگر چه در مواردي نه چندان بسيار) تكرار يافتن آن يا مورد مشابه آن، امري خواهد بود طبيعي و معقول و قابل تحقق و قبول.
همچنين روشن است كه نقل تاريخي، به ويژه نقل متواتر و مشهور، سبب باور و يقين ميگردد. ما به استناد نقل تاريخي قبول ميكنبم كه قرنها پيش در سرزمين ما، حكيمي به نام زردشت وجود داشته يا خاندانهايي به نام اشكاني و ساساني وجود داشتهاند. حتي دربارهي كساني مانند سعدي و حافظ تا اين اندازه مورد يقينند، آيا ما به جز از راه نقل تاريخي پذيرفتهايم. معلومات بشر، دربارهي گذشته، از همين طريق است پس نقل تاريخي يكي از مهمترين منابع علم و اطلاع، حتي اطلاعات يقيني انسانها در همهي دورانهاست و ما ميبينيم كه منابع نقل و كتب تاريخ، كسان بسياري از معمِّرين، را نام بردهاند و شرح حال زندگي و فرزندان و حوادث حيات آنان را ثبت كردهاند. كساني كه عمرهايي بسيار دراز داشتهاند ، هم در ميان مردم عادي بودهاند و هم درميان مشاهيير تاريخ از جمله در بين پيامبران ، چنانكه قرآن كريم نيز عمر طولاني حضرت نوح (علی نبینا و آله و علیه السلام) را به صراحت ذكر فرموده است.
البته عمر بشر به طور معتاد و مترادف- اندازهاي دارد معين و نوساني محدود- ليكن مقصود از طرح مسئله معمّرين اين است كه نشان داده شود كه مقدار عمر دو جريان دارد:
1- جريان معمولي و متعارف. كه در اغلب افراد انسان وجود داشته و دارد.
2- جريان نادرالوقوع و غيرمعمولي و استثنايي، كه در پارهاي از افراد انسان وجود داشته و دارد. پس دراز عمري، داراي يك قاعدهي قطعي و ضابطهي كلي نيست و مواردي از آن ، قابل نفي نيست.
بنابر آنچه گفته شد ثابت گرديد كه مسئله طول عمر نه محال عقلي است و نه محال عادي چون هم از نظر علمي امكان دارد و هم نمونهها فراوان داريم.
در قلمرو قدرت الهي
تا اينجا مسير طبيعي بحث را، دربارهي طول عمر دنبال كرديم و اكنون از نظر قدرت الهي بدان نظر ميافكنيم. پيداست كه از اين نظر، هيچ امري ناممكن نيست. همهي مردمي كه به خدا معتقدند و به قدرت مطلقه او قائلند ميدانند كه همه چيز در يد قدرت الهي است . از جمله مقدار عمر انسان در دست خدا و به ارادهي اوست: از عمر يكروزه ، عمر يكماهه، يكساله تا عمرهاي بسيار طولاني همه و همه در برابر قدرت خداوند يكسان است البته حكمت كل عالم بر اين قرار است كه انسان داراي عمري محدود باشد. زيرا اين جهان، سراي عبور است و تالار بزرگ امتحان جاي امتحان شدن است و رفتن به مركز رسيدگي به كارنامهها و اعلام نتايج.
بنابراين مدت و فرصت ، محدود است و عمرها كوتاه ليكن استثنا هست. گاه همان حكمت كلي عالم، در مواردي اقتضا ميكند كه به كسي يا كساني عمري درازتر داده شود مانند عمر حضرت نوح عليهالسلام در پيشينيان و عمر حضرت مهدي در آخرالزمان وهر چه اراده الهي به آن تعلق گرفت، شدني است كه « ان الله علي كل شيء قدير »
منتخب از گفتارهايي پيرامون امام زمان علیه السلام و خورشيد مغرب با تلخيص