چه بايد كرد تا انسان ، اين مسافر خسته ي كاروان زندگي به مقصد برسد ؟! چه بايد كرد تا از رنج و خستگي اين همه گام زدنهاي بيهوده رهايي يابد ؟ چه بايد كرد تا اين ره گم كرده در ظلمات دنياي امروز ، راه را بيابد و اينسان به گرد خويش نچرخد ؟!!
حتما باور داريد كه « كسي » بايد بيايد ، راهنمايي دلسوز و راه آشنايي مهربان ؛ همان كسي كه راه را از چاه باز ميشناسد و بيراهه را شاهراه نمي پندارد .
براي اينكه اين منجي دلسوخته و اين موعود هدايتگر زودتر از راه برسد ، بايد كاري كرد ؛ قلمي زد ، قدمي برداشت ، پرچمي افراشت ، آوايي سر داد و ...
از اين روست كه بازهم مي خواهم از او بگويم و اين بار از « به ياد او بودن »
از اينكه هرگز نبايد حتي براي لحظه اي فراموشش كنيم.
و از اينكه بايد روزها و شبهامان را به يادش سپري كنيم .
از اينكه نبايد نامش از اولين صفحه ي كتاب ذهنمان زدوده شود .
و از اينكه بايد دائما اين صفحه را مرور كنيم .
از اينكه نبايد فقط در سختيها و گرفتاريها به يادش بيفتيم .
و از اينكه بايد راحتيها و آسودگيهامان را از او بدانيم .
از اينكه نبايد اجازه دهيم ديگران نيز فراموشش كنند .
و از اينكه بايد يادش را در خاطر ها زنده كنيم .
از اينكه نبايد شيريني يادش را به هيچ چيز بفروشيم .
و از اينكه بايد اين شيريني را به سايرين نيز بچشانيم .
از اينكه نبايد او را در غربتش واگذاريم.
و از اينكه بايد در نجات از اين همه تنهايي ياريش كنيم.
از اينكه نبايد حضورش را به دست فراموشي بسپاريم.
و از اينكه بايد ادب محضرش را رعايت كنيم.
از اينكه نبايد به ياد او بودن را به جمعه ها موكول كنيم.
و از اينكه بايد لحظه لحظه ي زندگيمان را به ياد او و جمعه ي موعودش باشيم.
از اينكه نبايد به نبودنش عادت كنيم.
و از اينكه بايد براي با او بودن لحظه شماري كنيم.
آري عزيزان پيشتر گفتيم كه بايد او را بشناسيم كه « معرفت امام » اولين گام است و اينك يادآور ميشويم كه « به ياد او بودن و فراموش نكردن » آن عزيز سفر كردهاي كه به يمن حضورش بر سر سفره ي پر بركت هستي نشسته ايم و از اين خوان پر نعمت بهره ميگيريم ، دومين قدم است به ياد حجّت خدا باشيم كه او همواره به ياد ماست و « هل جزاء الاحسان الا الاحسان »