ميخواست دخترش را در مدرسه ثبتنام نمايد ولي بر سر دوراهي بود، انتخاب مدرسهاي كه از نظر علمي برتر و بالاتر است ولي محيط چندان جالبي ندارد، يا مدرسهاي كه از جهت محيط سالم و مذهبي ميباشد و از نظر علمي هم در حد قابل قبولي است. از طرفي به دختر خود نيز كاملاً اعتماد داشت ، آيا با تمام توصيهها و تذكرات يك محيط ناسالم ميتوانست بر روي او تأثيرگذار باشد؟!!
شايد اين سؤال بسياري از شما در جوانب مختلف زندگي باشد، اين كه محيط تا چه اندازه بر روي انسان اثرگذار است؟
در پاسخ ميگوئيم ، انسان يك موجود اجتماعي است و مسلماً پاك يا فاسد بودن محيط اثر بسيار زيادي روي تربيت افراد جامعه ميگذارد و يكي از زمينههاي گناه، محيط فاسد و ناسالم است. آيات و روايات در اين زمينه بيانگر اين مطلب است كه محيط فاسد نقش بسزايي در انحراف و آلودگي انسان به گناه دارد و هر فردي بايد براي حفظ دين خود از اينگونه محيطها دوري كند يا حتي از محيطي كه فساد در آن فراگير شده و امكان تغيير آن نيست، هجرت نمايد.
قرآن كريم در آيه 97 سورهي نساء در اينباره چنين ميفرمايد: عدهاي از مسلمانان كه در مكه سكونت داشتند به خاطر اموالشان با پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم به سوي مدينه هجرت نكردند و نيز براي حفظ خانه و دارائيهايشان در صفوف مشركان بدر شركت نمودند و به دست مسلمين كشته شدند. از آنها پرسيده شد چرا با اين كه مسلمان بوديد در صف كافران جاي داشتيد؟ گفتند: ما در سرزمين خود مكه ، تحت فشار بوديم. فرشتگان به آنها گفتند: مگر سرزمين وسيع نبود كه به جاي ديگر مهاجرت كنيد. پس آنها عذري نداشتند و جايگاهشان دوزخ است و سرانجام بدي دارند.
حال ميپردازيم به برخي از عوامل تباهي محيط تا اهميت اين موضوع روشنتر گردد:
- آشكار نمودن گناه: از جمله مواردي كه موجب تباهي محيط ميشود، آشكار نمودن گناه است، چرا كه طبق فرمايش اميرالمؤمنين عليهالسلام، گناهكاران دوست دارند كه گناه ديگران را منتشر كنند تا راه بهانه براي گناهان خودشان بازتر گردد.1 پس ما موظف هستيم به پوشانيدن گناه تا گناهان بزرگ شمرده شوند و عادي نگردند و پردهي حيا دريده نشود.
- بيحيايي و پردهدري: بيحيايي و پردهدري از ديگر موارد تباهي محيط است، حيا در نزد خداوند ، حيا در برابر مردم و حيا در نزد خود هر كدام نقش مؤثري در سالمسازي محيط دارند. رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم فرمودهاند: به طور كامل از خدا حيا كنيد. 2 و اميرالمؤمنان عليهالسللام در اينباره چنين فرمودهاند: كسي كه از مردم حيا نميكند از خدا هم حيا نميكند.3 قرآن كريم هم در مورد حيا زبان و طرز سخن گفتن، حيا در راه رفتن و نگاه كردن، حيا در امور اقتصادي، حيا در ورود به منازل و در مجالس ميهماني سخن گفته است. پس توجه به صفت نيك حيا در تمام ابعاد وجودش باعث پاكسازي محيط ميگردد و شكستن مرز حياء، زمينهساز و گسترشدهندهي فسادمحيط خواهد بود.
- بيتفاوت بودن: از عوامل ديگري كه به فساد محيط دامن ميزند، بيتفاوت بودن است. اينكه هر فرد مسلماني مطابق با دو فرضيهي امر به معروف و نهي از منكر و وظيفهي تولي و تبري، بايد نسبت به جامعه و رويدادهاي آن بيتفاوت نباشد و تا جايي كه ميتواند از هرگونه فساد جلوگيري نمايد و در گسترش نيكيها نيز فعاليت نمايد.
- رضايت به گناه: رضايت به گناه عامل ديگري است كه در بسياري ا زجوامع ديده ميشود. گاه انسان خود گناه نميكند اما از گناه ديگران نه تنها آزردهخاطر نميشود بلكه عكسالعملي هم نشان نميدهد، فقط تماشا ميكند و در دل به گناه گناهكار راضي و خشنود است و رضايت به گناه و خاموشي در برابر آن نقش بسزايي در پيدايش و استمرار گناه دارد. چنانچه در قرآن خواندهايد كه در جريان كشته ي ناقهي صالح با اين كه يك نفر قاتل بود، خداوند همهي قوم ثمود را مشمول عذاب كرد و كشتن ناقه را به همهي آنها نسبت داد و فرمود: « فَعَقَروها» 4 حضرت علي عليهالسلام در تبيين اين موضوع چنين فرمودهاند: ناقهي صالح را يك نفر از پاي درآورد اما خداوند همه ي آن قوم را مجازات كرد چرا كه همه به آن راضي بودند.
- تشويق گنهكار: تشويق فرد گنهكار تحت هر عنواني كه باشد به او بال و پر ميدهد و او و ديگران را مشتاقتر و حريصتر براي انجام گناه ميسازد.
هرگز نبايد كه شخص نيكوكار و شخص بدكار در نظر انسان مساوي باشند . زيرا برخورد مساوي با آنها موجب ميشود كه افراد نيكوكار در نيكيكردن بيميل شوند و كافران در كار بدشان تشويق گردند و با هركدام از اين افراد بايد مطابق عملشان رفتار كردو از طرفي ديگر تشويق گنهكار به نوعي مي تواند رضايت به عمل محسوب شود ، پس طبق فرمايش پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه وآلهوسلم با گنهكاران با چهرهي گرفته و خشم آلود بايد برخورد كرد.
- همنشين و دوست بد: از ديگر عوامل ويرانگر براي نابودي شخصيت انسان و ويراني محيط دوست وهمنشين بداست. و در نقطهي مقابل دوست و همنشين خوب سازندهي شخصيت انسان ميباشد. از نظر علمي و تجربي ثابت شده كه انسان از ناحيهي دوست و معاشر بسيار تحت تأثير قرار ميگيرد. در سورهي مدثر آمده است كه ، بهشتيان از دوزخيان ميپرسند چه چيزي شما را به دوزخ فرستاد؟ يكي از مواردي كه آنها ميگويند اين است كه ما پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم. حضرت جوادالائمه عليهالسلام فرمودهاند كه: از همنشيني با بدكار پرهيز كن كه او همچون شمشير برهنه ظاهرش زيبا و اثرش زشت است 5 و حضرت محمد صلياللهعليهوآلهوسلم چنين فرمودهاند : انسان بر دين دوست و همنشين خود است. 6
- كمك به گناه: كمك به گناه، مسلماً گناهي است بزرگ زيرا اين كار فرد گنهكار را در جهت گناهش نيرومند و گستاخ ميسازد و همچنين اساس گسترش گناه در جامعه خواهد بود. به كسلمانان سفارش شده است كه در كارهاي نيك و تقوي همديگر را ياري كنيد و هرگز در راه گناه و تعدي همكاري نكنيد. در روايتي آمده است كه در روز قيامت صدا ميزنند كجائيد ظالمين و كجائيد همكاران ظالمين، حتي آنان كه براي آنها دفتر و قلم فراهم كردند كه همهي آنها با هم وارد دوزخ گردند. 7
- رهبران گمراه: از ديگر عوامل و زمينهسازهاي اجتماعي گناه ، رهبران گمراه هستند، كساني كه در جامعه نفوذ بيشتري دارند. حضرت علي عليهالسلم فرمودهاند: «مردم به زمامدارشان شبيهترند تا به پدرانشان»8 پس رهبران يك جامعه ، نقش مؤثر و عميقي را در اصلاح و فساد يك جامعه خواهد داشت و اگر منحرف و گمراه باشند زمينهي گناه اجتماعي خواهند شد. منشأ غالب مفاسد اجتماعي سرمايهداران مغرور و از خدا بي خبري هستند كه زمام امور اجتماع را به دست ميگيرند و ديگران را استعمار و استثمار ميكنند و مردم نيز به دنبال پيروي از آنها به فساد و تباهي كشيده ميشوند.
موارد بيان شده از جمله مواردي است كه هر كدام نقشي در فاسد كردن محيط دارند، البته موارد ديگري نيز هستند كه با فاسد نمودن محيط رابطهاي مستقيم دارند ، مانند: بي جمالي، فيلمهاي ضداخلاقي، اجراي برنامههاي گمراهكننده، اعتياد به مواد مخدر و... و در دين بين اسلام نه تنها از انجام اين موارد شديداً نهي شده بلكه به نظارت عمومي بر اوضاع جامعه و امر به معروف و نهي از منكر نيز بسيار تأييد شده است چرا كه اين دو مهم نقش اساسي و بزرگي در پاكسازي محيط خواهند داشت.
در پايان ميخواهيم به يك ضرب المثل معروف ولي نادرست اشاره كنيم كه بيارتباط با موضوع بيان شده نيست. تاكنون بسيار شنيدهايم كه خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو و عدهاي به جاي آنكه معيار زندگي، اعمال، رفتار و افكار خود را اطاعت و رضايت خود قرار دهند و معيار تصميمگيريهايشان بر اساس فرمان خدا باشد معيارهاي خود را جو عمومي جامعه و همرنگشدن با جماعت قرار ميدهند و اين در حالي است كه اسلام معيار حق و باطل را اكثريت قرار نداده است. لقمان در وصيت خود به فرزند چنين گفته است: پسرم، قلب خود را به خشنودي مردم وابسته مكن زيرا هر كاري انجام دهي رضايت همهي مردم به دست نميآيد پس به رضايت آنان دل مبند و به خشنودي خداي بزرگ اشتغال داشته باش .9
پی نوشت ها
1- فهرست غرر/ص288
2- مصباحالشريعه/ص86
3- ميزانالحكمه /ج2ص566
4- هود/65،شعراء/157، شمس/14
5- بحار ج74 ص195
6- كافي/ج2 ص374
7- وسايلالشيعه ج12 ص131
8- بحارالانوار ج17 ص129
9- سفينةالبحار ج2 ص528