«از ابوحمزهي ثمالي، از امام زينالعادين عليهالسلام روايت شده است كه آن حضرت فرمودند: آيهي «بعضي از صاحبان رحم(خويشان و نزديكان) نسبت به بعضي ديگر در كتاب خدا اولويت دارند» در مورد ما نازل شده، همچنين، آيه «و خدا آن را سخني پايدار در پشت ابراهيم قرار داد» در مورد ما نازل شده و امامت تا روز قيامت در پشت حسينبنابيطالب عليهالسلام است. قائم ما دو غيبت دارد كه يكي از آنها از ديگري طولانيتر است: اولي شش روز و شش ماه و شش سال است. اما مدت دومي طولاني ميشود تا اينكه بيشتر كساني كه به امامت آن حضرت و غيبت ايشان قايلاند از آن برميگردند و هيچكس بر اين اعتقاد ثابت نميماند مگر آن كه يقين او محكم و قوي باشد و اعتقادش صحيح…» 1
در اين روايت به دو تكليف مهم – كه عصارهي بقيه تكاليف است- اشاره شده و آن دو از اين قرار است:
1- صحيح بودن معرفت و ديگري
2- تقويت آن
در ادبيات عرب، واقع شدن كلمهي نكره در محدودهي نفي را مفيد عموميت و شمول ميدانند. از اين جهت، در آخر روايت، حضرت امام زينالعابدين عليهالسلام پايداري و اعتقاد به امام زمان عليهالسلام را از همه كس نفي ميفرمايند مگر كسي كه اولا، اعتقادش را از راه صحيح به دست آورده باشد، ثانياً، يقين او به معتقداتش قوي و محكم باشد.
حال، بايد ببينيم از نظر خود حضرات معصومين عليهم السلام اين معرفت صحيح از چه راهي به دست ميآيد و چگونه ميتوانيم اعتقادي استوار و محكم داشته باشيم؟
براي پاسخ به اين دو پرسش، بايد بدانيم كه معرفت از نظر ايشان چيست تا راه صحيح آن را بيابيم.
از زيد زرّاد، از امام صادق عليهالسلام روايت شده است كه آن حضرت فرمودند: امام باقر عليهالسلام فرمودند: «پسرم، منزلت و رتبهي شيعيان را بنا بر مقدار روايت كردن آنها و معرفت آنها بشناس، چرا كه معرفت همان فهم روايت است و مؤمن به سبب فهميدن روايات به دورترين درجات ايمان ميرسد.
من در كتابي كه از آن حضرت علي عليه السلام بود نگاه كردم و در آن كتاب، اين مطلب را ديدم: ارزش و منزلت هر فردي به اندازهي معرفت اوست….»2
بنابراين، از نظر خاندان عصمت، معرفت همان فهميدن روايات اين خاندان است و هر چه اين فهم بيشتر شود، معرفت انسان افرايش پيدا ميكند.
از اينجا معلوم ميشود كه يگانه راه به دست آوردن معرفت صحيح مراجعه به در اين خانه است كه خانهي وحي است و كتاب و سنت در آن هست، چنان كه امام صادق عليهالسلام نيز اين مطلب را براي سلمهبنمهليل و حكمبنعتيبه فرمودند:
«شما به شرق عالم برويد و يا به غرب عالم، هرگز علم صحيحي را پيدا نميكنيد مگر آنچه از نزد ما اهل بيت رسیده باشد» 3
نيز در روايتي ديگر به يونسبنظبيان فرمودند:
«اگر علم صحيح خواستي، نزد ما اهلبيت است. ماييم اهل ذكري كه خدا فرمود: «از اهل ذكر سؤال كنيد، اگر نميدانيد» 4
در روايت ديگر تعبير اين چنين است:
«از فضيل روايت شده كه گفت: شنيدم امام باقر عليهالسلام ميفرمودند: «تمام آنچه (از علوم كه) از اين خانه بيرون نيامده باشد باطل است».
از اين جهت است كه ميبينيم امام عليهالسلام مي فرمايند:
«كسي كه دينش را از كتاب خدا و و سنت پيامبرش صلياللهعليهوآلهوسلم بگيرد، قبل از آنكه اين دين به دست آمده از بين برود. كوهها از بين ميروند و كسي كه دينش را از دهان افراد(يعني از آنچه ساختهي ذهن آنهاست و بر دهانشان جاري ميشود) بگيرد ، همان افراد(يا افرادي ديگر) آن را باطل خواهند كرد.
تعبير «زالت الجبال قبل أن يزول» ميفهماند كه اگر دين از راه كتاب و سنت به دست آيد، از چنان استواري و استحكامي برخوردار خواهد بود كه كوههاي عالم از بين ميرود، ولي اين اعتقاد نابود نميشود. بنابراين اگر انسان بخواهد معارفي صحيح و سالم داشته باشد ، همين جا بايد بگوييم كه سلمان از علما گرديد، چرا كه حضرت امام سجاد عليهالسلام فرمودند: «يگانه علت اينكه سلمان از علما شد آن است كه اومردي بود از ما اهلبيت.»
مقام «منّا أهل البيت» را به كسي ميدهند كه فقط از اين خانواده كسب علم كرده باشد
چنان كه اميرالمؤمنين عليهالسلام به كميلبن زياد نخعي فرمودند:
«كميل، اگر (علم را) از كسي غير از ما كسب نكني، از ما خواهي شد.»
در نتيجه ، چنين شخصي كه فقط از اهلبيت عليهمالسلام كسب علم كرده باشد از علما خواهد شد، چرا كه روايت مربوط به سلمان، به اصطلاح، قضيهاي مخصوص العلّه است و نسبت به هر كسي كه اين علت در او يافت شود، عموميت دارد. البته اهميت اين مطلب با توجه به روايت صدر بحث بيشتر روشن ميشود؛ چرا كه در زمان غيبت امام عصر عليهالسلام براي حفظ دين، چارهاي نيست مگر اينكه معرفتي صحيح و يقيني محكم داشته باشيم و چون ارتباط مستقيم با امامان هدايتگر (به حس ظاهر) بر ايمان مقدور نيست، يگانه راه تحصيل معرفت مراجعه به احاديث ايشان و دوري از كساني است كه ميخواهند معارف الاهي را از غير اين راه به ديگران بياموزند. التزام به تحصيل دين و معرفت از كتاب و سنت و رفتن به دنبال آن باعث ميشود ملكهي يقين در انسان ايجاد شود و همين ملكه است كه به تعبير اميرالمؤمنين عليهالسلام يگانه راه دوري از سرگرداني در زمان غيبت و پايدار ماندن بر دين است، آنجا كه فرمودند:
«از حسينبنخالد، از امام رضا، از پدران گراميشان، از اميرالمؤمنين عليهالسلام نقل شده است كه (به امام حسين عليهالسلام) فرمودند: «حسين جان، نهمين از فرزندان تو همان قيامكنندهي به حق است كه دين را ظاهر ميكند و عدل را گسترش ميدهد.»
امام حسين عليهالسلام فرمودند: به پدرم عرض كردم: «اي اميرمؤمنان، اين مطلب واقع خواهد شد؟» ايشان فرمودند: «بله. اما قسم به خدايي كه محمد صلياللهعليهوآلهوسلم را به نبوت برانگيخت واو را بر همهي مخلوقات برگزيد، بعد از پنهان شدن و سرگردانياي براي مردم كه كسي در آن بر دين پايدار نميماند مگر افرادي كه اخلاص دارند و با ملكهي يقين همراهاند…»5
پس جا دارد كه شيعيان از اين دستورها تخطّي نكنند و بدبختي را در سرنوشت خود رقم نزنند. آري، بايد راه را از بيراهه تشخيص دهيم و در آن، صحيح و استوار قدم برداريم و از صميم قلب، اين دعا را بخوانيم:
«اَللَّهُمَّ و لا تَسْلُبنا اليَقينَ لِطؤُلِ الاَمَدِ في غَيبَتِهِ و انقِطاعِ خَبَرِهِ عَنّا وَ لا تُنْسِنا ذِكرَهُ و انتِظارَه و الايمانَ به و قُوَّهَ اليَقينِ في ظُهُورِه…»
پی نوشت ها
1-بحارالانوار:51/134 ح1
2-بحارالانوار: 2/184 ح 4
3-بحارالانوار: 2/92 ح20
4-معرفت امام عصر(ع): 222
5-بحارالانوار:51/110 ح2