از محمدبنمسلم روايت شده است كه گفت: شنيدم امام صادق عليهالسلام مي فرمودند: «اگر خبر غيبت امامتان به شما رسيد، آن را انكار نكنيد.»1
در دستور قبلي، حضرات ائمه عليهم السلام به ما گوشزد كردند كه مراقب باشيد، بر اثر طول غيبت، منكر وجود امام زمانتان نشويد، ولي در قالب اين وظيفه ميفرمايند كه پنهان شدن امامتان را انكار نكنيد.
فرق دو وظيفهي مذكور در اين است: تمام فِرَق مسلمين معتقدند كه يك منجي الاهي به نام مهدي موعود عليهالسلام در آخرالزمان ظهور خواهد كرد و جهان را همانگونه كه از ظلم و جور پر شده باشد از عدل و داد پر خواهد نمود؛ ولي در اينكه آن منجي هزار و اندي سال قبل به دنيا آمده باشد و اكنون پنهان از ديدهها و مخفيانه زندگي كند، اختلاف دارند. براي مثال، عموم اهل سنت منكر زنده بودن و غيبت آن بزرگوارند، نه منكر اصل وجود چنين شخصي.
از آنجا كه هدايت وظيفهي اصلي امامان بر حق بوده، از زمانهاي قبل از به دنيا آمدن حضرت مهدي عليهالسلام و پنهان شدنشان، وظيفهي مردمي را كه آن زمان را درك خواهند كرد مشخص كردهاند و هشدار دادهاند كه افكار انحرافي و باطل عامّه در بين شيعيان رخنه نكند.
از اين جهت، در روايتي كه ذيلاً از امام صادق عليهالسلام نقل ميشود، حضرت به اقوال گوناگوني كه عامّه مطرح و القا ميكنند اشاره و آنها را باطل معرفي ميفرمايند.
از سدير صيرفي نقل شده است كه گفت: من و مفضّلبنعمر و ابوبصير و ابانبنتغلب به خدمت مولايمان امام صادق عليهالسلام شرفياب شديم. ديديم ايشان روي خاك نشستهاند و بر روي دوششان لباسي (عبايي)پشمين و خيبري است -كه بدون يقه و دو آستينش كوتاه بود و درو گردنشان را پوشانده بود-و مانند مادر اندوهگيني كه براي از دست دادن فرزندش با جگر سوخته گريه ميكند، اشك ميريزند، به طوري كه آثار غم از گونههايشان نمايان بود و دو طرف صورت مبارك دگرگون شده و طراوت و تازگي دو چشم حضرت را اشك از بين برده بود. ميفرمودند:
«آقاي من! غيبت شما خواب را از چشمم ربوده و بسترم را بر من تنگ كرده و راحتي قلبم را از من گرفته.
آقاي من! غيبت تو مصيبتم را به اندوههاي هميشگي پيوسته و از دست رفتن يكي بعد از ديگري جمعيت و عدد ما را از بين ميبرد. اشكي را كه از چشمم جاري ميشود و دردي را كه از جهت مصيبتهاي گذشته و بليّات پيشين است و با سستي از سينهام خارج ميشود احساس نميكنم مگر اينكه مصيبتهاي زيادي كه (در پيش است و ) بزرگتر و دردناكتر و سختتر است (از مصيبتهاي گذشته كه از دير زمان به ما رسيده) و حوادث و مصيبتهايي كه با خشم و غضب تو در هم آميخته، جلو چشمم مجسّم ميشود»
سدير ميگويد: به خاطر اندوه شديد از آن حال سخت و ترسناك و از آن رخداد مُلك، عقلهايمان پريد و قلبهايمان به واسطهي آن ناراحتي پارهپاره شد و گمان كرديم كه اين حالت علامت بلاي كشنده يا سختياي است كه از روزگار بر آن حضرت وارد شده است. از اين جهت، عرض كرديم: اي زادهي بهترين خلايق، خداوند ديدگانت را گريان نگرداند. از چه حادثهاي اشكت روان و گريهات مانند باران جاري است؟ چه حالتي سبب شده است كه اينچنين در سوگ بنشيني؟
راوي ميگويد: حضرت نفسي عميق(يا آهي بلند) كشيدند كه بر اثر آن پريشانيشان بيشتر شد و فرمودند:
«واي بر شما! صبح امروز در كتاب جفر، كه كتابي است دربردارندهي علم مرگها و مصيبتها و بلاها و علم آنچه قبلاً اتفاق افتاده و در آينده تا روز قيامت اتفاق خوهد افتاد؛ كتابي كه خداوند بلند آوازه آن را به محمد صلي اللهعليهوآلهوسلم و امامان بعد از ايشان اختصاص داده است، نگاه كردم و دربارهي تولد قائم ما، نيز در غيبت ايشان و طول كشيدن آن و مدت عمرشان، امتحان مؤمنان در آن زمان و ايجاد شدن شك در دلهايشان به واسطهي طولاني شدن مدت غيبت، برگشتن بيشتر آنها از دينشان و رها كردن رشتهي اسلام از گردنهايشان ، همان كه خدايي كه يادش بلند مرتبه است (دربارهاش)ميفرمايد: (رشتهي عمل هر انسان را دور گردنش قرار داديم) يعني ولايت (را از گردن بيرون مينهند) دقت ميكردم، رقّت و نرمي مرا در برگرفت و اندوهها بر من چيره گشت»
عرضه داشتيم: يا ابن رسول الله، با شريك نمودنمان در بعضي از آنچه ميدانيد ما را گرامي و مشرّف بداريد. فرمودند:
«خداوند بلندمرتبه و عزيز سه دوره از دورههايي را كه در سه نفر از فرستادگانش قرار داده براي قائم مقدّر فرموده: تولد ايشان را مانند تولد موسي عليهالسلام و پنهان شدنشان را مانند پنهان شدن عيسي عليهالسلام به دراز كشيدنش (و طولاني شدن مدت امتحان شيعيانش) را مانند به درازا كشيدن (مدت امتحان قوم) نوح عليهالسلام قرار داده. گذشته از اين، مدت عمر بندهي شايستهاش خضر عليهالسلام را نيز نشانه و دليلي بر عمر ايشان قرار داده است.
عرض كردم: يا ابنرسول الله، از روي حقايق اين معاني پرده برداريد. فرمودند:
«…اما تشبيه به غيبت عيسي عليهالسلام از اين جهت است كه يهود و نصارا بر اينكه كشته شده متّفق شدند و خداوند عزيز و بلندمرتبه آنان را با فرمودهاش تكذيب كرد: (او را نكشتند و به دار نياويختند؛ ولي بر آنان مشتبه شد)همچنين است غيبت قائم عليهالسلام چرا كه امت به خاطر طول كشيدنش آن را انكار ميكنند. پس بعضي از روي ناآگاهي خواهند گفت: او هنوز متولد نشده؛ بعضي ميگويند:متولد شده، ولي از دنيا رفته است؛ بعضي كافر ميشوند و ميگويند: يازدهمين از ما امامان فرزندي پيدا نكرده و عقيم بوده است؛ گويندهاي نيز با كلامش بيدين ميشود كه ميگويد: امر امامت به سيزده نفر يا بيشتر تجاوز نموده است و گويندهاي ديگر نيز با كلامش خداي بلند مرتبه و عزيز را معصيت ميكند كه ميگويد: روح قائم عليهالسلام در كالبد ديگري سخن ميگويد!»
در اين روايت، حضرت به 5 نظريه از نظريههاي باطل در مورد حضرت مهدي عليهالسلام اشاره فرموده و شيعيان را از ابتلا به آن بر حذر داشتهاند. ايشان متذكر شدهاند كه اين اقوال بر اثر به طول انجاميدن زمان غيبت و از انكار آن حاصل شده است.
به عبارت ديگر ، امامان عليهمالسلام خواستهاند كه بر اثر طولاني شدن زمان غيبت، منكر اصل غيبت نشويم؛ لذا اشخاصي را كه (گويا به علت بيصبري و كمطاقتي) در مورد زمان ظهور از ايشان سؤال ميكردند به پرهيز از انكار سفارش ميفرمودند، چنان كه آمده است:
«از ابوعبيدهي حذّاء نقل شده است كه گفت: از امام باقر عليهالسلام در مورد زمان ظهور حضرت قائم عليهالسلام سؤال كردم. فرمودند: اگر به هر صورت آرزو داريد كه اين امر (قيام) به سوي شما آيد (و نزديك شود) پس انكارش نكنيد.»2
از آنكه كه حضرات ائمه عليهمالسلام براي مردم (و نيز شخص راوي اين حديث) بيان كردهاند كه ظهور پس از غيبتي طولاني خواهد بود، سفارش به پرهيز از انكار قيام حضرت مهدي عليهالسلام سفارش به پرهيز از انكار غيبت هم خواهد بود، والّا، كسي از فرق مختلف اسلام نيست كه منكر اصل وجود و قيام منجي آخرالزمان باشد. از اين روي، شايد فرازي از دعاي ايام غيبت امام زمان عليهالسلام كه ما آن را در تكليف قبلي آورديم، به اين مطلب نيز اشاره داشته باشد:
«اَللّهُمَّ وَلا تَسْلُبنا اليَقينَ لِطولِ الاَمَدِ في غَيبَتِهِ وَانْقِطاعِ خَبرِه عَنّا… حَتّي لا يُقَنِّطَنا طوُلُ غَيبَتِهِ مِنْقيامِهِ»
پی نوشت ها
1-اصول كافي: كتاب الحجه، باب «في الغيبه» ، ح15
2- بحارالانوار، 52/268، ح157