میرزا حسینعلی بعد از اعدام باب به کربلا تبعید شد ( 1) اما بعد از شهادت امیرکبیر به تهران بازگشت چندی از بازگشت میرزا به ایران نگذشته بود که واقعه ترور نافرجام ناصرالدین شاه اتفاق افتاد
مورخ بهائی نبیل گزارش مفصلی از بازگشت میرزا از عراق و ترور ناصرالدین شاه ارائه میدهد که با استناد به گزاره های اصلی آن می توان میرزا حسینعلی را طراح نقشه ترور معرفی کرد:
1) میرزا با دعوت نامه رسمی صدراعظم به ایران بازمی گردد:
«حضرت بهاءاللّه که قبل از وصول مکتوب وزير تصميم مراجعت بطهران داشتند پس از وصول نامه عازم پايتخت گرديده و در ماه رجب وارد طهران شدند. (2 )
2) صدراعظم مانند یک مهمان رسمی برادر را به استقبال او می فرستد
ميرزا آقاخان برادر خود جعفر قلی خان را مخصوصاً به پيش باز حضرت بهاءاللّه فرستاد و تبريک ورود تقديم نمود (3 )
3) مهمانی یک ماه به در منزل برادر وزير طول می انجامد
حضرت بهاءاللّه پس از ورود بطهران يک ماه تمام در منزل برادر وزير اعظم مهمان بودند. صدر اعظم جعفر قلی خان برادر خود را مأمور پذيرائی آن حضرت نموده بود ( 4)
4) میرزا در این یک ماه و در منزل برادر وزير با افرادی ملاقات می کند
پيوسته اعيان شهر و بزرگان دربار بملاقات حضرتش شتافته پس از يک ماه حضرت بهاء اللّه بشميران انتقال فرمودند.»(5 )
5) توطئه ترور شاه موضوع برخی از این ملاقات هاست
جناب عظيم در اين اثنا با حضرت بهاءاللّه ملاقات نمود و پس از مدّتی طولانی که شوق ديدار آن حضرت را داشت بمقصود رسيد در ضمن ملاقات جناب عظيم خيالی را که مدّتها بود در فکر خود پرورش ميداد بحضور مبارک عرض کرد حضرت بهاءاللّه او را از اجرای آن خيال فاسد منع نمودند و از عواقب وخيمهء آن تحذير فرمودند که اين عمل جلب بلايای تازه نمايد و سبب زحمت بیاندازه گردد. (6 )
6) محل مهمانی صدر اعظم را تغییر می دهند و نزدیک ترین راه به سفارت روسیه را انتخاب می شود:
حضرت بهاءاللّه بلواسان تشريف بردند و در قريهء افجه که از مستملکات جناب وزير بود توقّف نمودند جعفر قلی خان همچنان در مهمانداری پایدار بود (7 )
تحلیل ماجرا
با توجه به اوضاع سیاسی جامعه دوره قاجار که تمام تصمیمات کشور قائم به اشخاص بود طبیعی است که با مرگ امیر کبیر تمام دستورات او نیز کأن لم یکن تلقی گردد و میرزا حسینعلی نیز مانند همه محکومان تبعیدی امیر کبیر حکم خود را ملغی دانسته به وطن خود مراجعت نماید اما وقتی این متهم توسط شخص صدر اعظم دعوت به بازگشت می شود و نماینده صدراعظم هم به استقبال او میرود و با وجودی که میرزا اهل تهران و قبلاً هم ساکن این شهر بوده است مدتها میهمان ویژه صدر اعظم میشود و با نهایت آداب پذیرائی می شود داستان کمی عجیب به نظر می رسد
داستان وقتی جالب تر می شود که کسانی هم به دیدن این مهمان آشنا می آیند و در میان آنان سران بابیه هم دیده می شوند و نقشه ترور شاه را مطرح می کنند
در این داستان گرچه کوشیده می شود میرزا حسینعلی مخالف نقشه ترور شاه معرفی شود اما در همین داستان شواهدی وجود دارد که این مخالفت را غیر قابل باور می کند
الف) چرا عظيم پس از مدّتی طولانی که شوق ديدار بهاء را داشت؟ وخيالی را که مدّتها بود در فکر خود پرورش ميداد به اطلاع بها رسانید
با بررسی منابع مختلف بابی و ازلی و حتی بهائی می توان به راحتی دریافت که مقام و جایگاه عظیم پس از اعدام باب بسیار بیشتر از میرزا بها بود ( 8) پس نمی توان مدعی شد که عظیم مانند مریدی که آرزوی دیدار مراد خود را دارد شوق ديدار بهاء را داشت پس باید به دنبال علت دیگری برای این اشتیاق بود به زعم نگارنده نقشه او همکاری شخصی جدی و توانمند که ارتباطی قوی و ریشه دار با روسیه و انگلیس داشته باشد را می طلبید و میرزا حسینعلی بهترین گزینه بود و الا وقتی که:
ب) بهاء او را از اجرای آن خيال فاسد منع و از عواقب وخيمهء آن تحذير کرد زیرا جلب بلايای تازه و زحمت بیاندازه نمايد.
عظیم توجهی به مخالفت او نمی کند و اقدام به ترور عملیاتی می شود این بیانگر این است که عظیم اگر موضوع را برای میرزا حسینعلی بهاء مطرح می کند فقط در پی جلب همکاری اوست و موافقت و مخالفتش تأثیری در تصمیم او و سایر بابیان ندارد
اگر بها از اقدام به ترور شاه راضی نیست و منع و تحذیر کرده باشد عکس العمل عظیم را در پی خواهد داشت زیرا به نقل نبیل، عظیم این نقشه را مدتها در سر پرورانیده و قطعا در این مدت به ابعاد آن اندیشیده است و تا حدود زیادی به نتایج آن واقف است اما نبیل که در گزارشهایش ریزه کاریهای مختلف را بیان می کند ازاین عکس العمل گزارشی نمی دهد؟
از عکس العمل عظیم هم که بگذریم، چرا حسینعلی نسبت به این نقشه که میداند بسیار خطرناک است اقدامی نمی کند؟ حداقل اقدامی که می توانست انجام دهد صدر اعظم را در جریان آن قرار دهد؟ یا حتی کمتر، او می توانست عظیم را تهدید کند که نقشه او را افشا می کند و با ترسانیدن عظیم مانع این اقدام شود
حسینعلی بهاء به قريهء افجه در لواسان که از مستملکات میرزا آقاخان بود رفت و هنوز مهمان جعفر قلی خان برادر میرزا آقاخان بود. در آنجا به او خبر رسيد که دو نفر از بابيان به شاه سوء قصد نموده اند (9 )
جعفر قلی خان با نامه ای از شميران بود خبر این واقعه را به بهاء داد و و نوشت که مادر شاه از اين واقعه سر تا پا آتش گرفته و در نزد امرای دربار میرزا بهاء را بهمراهی ميرزا آقاخان صدر اعظم محرّک اصلی و قاتل حقيقی شاه معرّفی کرده است (10 )
داستان ارتباطات مخفی و همدستی میرزا آقاخان با مادرشاه (مهدعلیا) شهره آفاق است حال چه اتفاق افتاده است که او میرزا آقاخان و میرزا بها را محرک اصلی و قاتل حقیقی معرفی میکند؟
پناهندگی به سفارت روسیه
او برای گریز از بازداشت به سفارت روس که در زرگنده نزديک نياوران بود رفته و در خانه شوهرخواهرش ميرزا مجيد منشی سفارت روس اقامت می کند.(11 )
نبیل می نویسد:
ناصرالدّينشاه فوراً مأموری فرستاد تا حسینعلی را از سفارت روس تحويل گرفته نزد شاه بياورد. اما سفير از تسليم حسینعلی بمأمور شاه امتناع کرد ( 12)
امتناع سفیر از تحویل میرزا حسینعلی بیشتر برای قوت قلب دادن به او است در ادامه سفیر ناچار از خارج نمودن حسینعلی از سفارت می شود او میرزا را به خانه صدراعظم میفرستد:
از او خواست به منزل صدر اعظم بروند و نامه ای به صدر اعظم نوشت و بطور صریح و رسمی از وی خواست که بايد حسینعلی را از طرف من پذيرائی کنی و در حفظ امانت و ودیعه پربهائی که دولت روس به تو می سپارد، بسيار کوشش نمائی اگر آسيبی به وی برسد یا حادثه ای رخ دهد شخص تو مسئول سفارت روس خواهی بود. ( 13)
فرازهای مهم دالگورکی در این نامه عبارتند از:
1. دستور به صدر اعظم ایران برای پذیرائی و حفظ جان میرزا حسینعلی نوری به عنوان امانت و ودیعه پربهای دولت روس
2. هشدار به میرزا آقاخان در صورت کوتاهی در انجام این مهم
گزارش نبیل حاوی نافرمانی صدراعظم از سفیر روسیه است:
ميرزا آقاخان نوری با اینکه نسبت به حسینعلی ابراز مساعدت مي نمود در اين واقعه از خوف جان و بيم زوال رياست و مقام، از مساعدت خود داری نمود. (14 )
سفیر مستنداتی در دست دارد که با تکیه بر آنها براحتی می تواند میرزا آقاخان صدراعظم را وادار به اطاعت کند و عدم اطاعت صدراعظم سیاست باز از پذیرائی میرزا حسینعلی در منزل خود تنها یک بازی است زیرا بعدها او بصورتی پیگیر برای رهائی میرزاحسینعلی اقدام می کند اگر او اقدام به این سرپیچی کرده بود قطعاً نمی توانست مورد لطف روسها باشد:
ميرزا آقاخان، در اواخر دوران (كه فضا را براي خود مساعد نميديد) به روسیه نزديك (15 ) و به همین دليل پس عزل توسط شاه، تزار از شاه مصراً كرد كه او محفوظ و خونش نشود! (16 )>>>(17 )
به هر روی بهاء بازداشت شده و به زندان میرود شوقی می نویسد:
میرزا بهاء در نياوران دستگير و با نهايت تحقيرو استخفاف به زندان دارالخلافه روانه شدند و در سياه چال طهران مسجون گرديدند. دوره سجن مبارک چهارماه بطول انجاميد (18 )
در این مدت «قنسول روس که از دور و نزديک مراقب احوال بود … پيغامی شديد به صدر اعظم فرستاد و از اوخواست که با حضور نماينده قنسول روس وحکومت ايران تحقيقات کامل در باره میرزا حسینعلی بعمل آيد و شرح اقدامات و سؤال و جوابها که بوسيله نمايندگان بعمل مي آيد در ورقه ای نگاشته حکم نهائی درباره میرزا حسینعلی اظهارگردد. صدراعظم … وقتی معيّن نمود که نماينده قنسول روس با حاجب الدّوله و نماينده دولت به سياه چال بروند». (19)
حمایت پرنس دالگورکی از میرزا بها موجب شد تا او از این مهلکه جان به در برده و به جای او شيخ علی عظيم را مسبّب اصلی خيانت بشاه معرّفی کنند و او را بقتل رسانيدند (20)
شوقی عوامل نجات میرزا را در سه عامل زیر میداند :
1. وساطت و دخالت پرنس دالگورکی سفیر روس در ایران
2. اعتراف شیخ علی عظیم به دخالت و شرکت در حادثه ترور شاه
3. مساعی و مجهودات مستمر برادران و خواهران و اقوام میرزا حسینعلی (21)
توجه به گفته های آواره برای دانستن نقش سفیر روس درآزادی حسینعلی جالب است وی می گوید:
چون حضرتش را در حضور سلطان استنتاق کردند فرمود بر هر عاقلی مبرهن است که جسارتی که بر حضرت شهریاری واقع شده کار مردان جاهل وبی تدبیرهای کاهل است نه عمل مرد عاقل وانسان کامل…….و چون شطری از این بیانات را اظهار فرمود قنسول روس بر صحت بیان واستحکام برهان آن حضرت تصدیق نمود و خود ناصرالدین شاه از قوت قلب و حسن تقریر و عظمت شأن آن حضرت در شگفت شد»(22)
چند نکته در این عبارت قابل اهمیت است:
1. بازجویی و تحقیق در حضور شاه صورت گرفت
2. قنسول روس حسینعلی را تصدیق کرد
درکتاب انشعاب در بهائیت از قول دختر حسینعلی نقل می کند:
«…. یک روز میرزا یوسف دریافت که ملایان در صدد کشتن پدرم هستند، میرزا یوسف موضوع را با قنسول روس در میان نهاده و این دولت ذی نفوذ تصمیم بر خنثی نمودن این نقشه گرفت. صحنه جالب توجهی در محکمه که احکام اعدام را صادر می کرد به عرصه ظهور آمد، قنسول روس بدون اندک بیمی قیام نموده و اعضای محکمه را مخاطب ساخته و گفت: آیا تا کنون به اندازه کافی انتقام بیرحمانه خود را نگرفته اید …. چگونه ممکن است که شماها حتی بتوانید چنان فکرکنید که این محبوس عالی نسب نقشه چنان عمل احمقانه سوء قصد به حیات شاه را کشیده باشد …. من تصمیم دارم که این شریف زاده بیگناه ( یعنی بهاء) را تحت حمایت دولت روسیه درآورم، بنابراین برحذر باشید، زیرا اگر یک موی از سر او کم شود برای تنبیه شماها نهرهای خون در این شهر جاری خواهد شد، امیدوارم به این اخطار من کمال توجه را مبذول دارید و بدانید که در این موضوع دولت متبوع من پشتیبان من است …. طولی نکشید که شنیدیم حاکم از ترس اینکه بی توجهی به اخطار سخت قنسول روس نشود، فورا دستور آزادی پدرم را می دهد و در عین حال حکم به تبعید او و فامیلش صادر می گردد، ده روز مهلت تدارک سفر داده شده بود» (23)
نکات قابل توجه در این متن عبارتند از:
1. سفیر شخصا به دادگاه رفته و صحبت کرده است
2. سفیر روس به صراحت اعلام کرد وی بیگناه است.
3. عبارت صریح دیگر «تحت حمایت دولت روسیه در آورم» در حالی که این تحت الحمایه دولت روس قبلاً نیز برای حسینعلی بوده آن وقتی که در سرحدات حضور داشت و با دریابیگی روس روابط حسنه ای برقرارکرد.
4. عبارت «نهرهای خون در این شهر جاری خواهد شد» تهدید نظامی است. هر چند سالیان گذشته دولت ایران دو مرتبه طعم قشون روس را چشیده بود، طبیعی می باشد که دولت ایران از این تهدید بترسد. اما حسینعلی کیست که دولت روس حاضر است برای او لشکرکشی کند؟ چرا در قتل گریبایدوف دولت روس یک اعتراض هم به ایران نکرد.
بلاخره این دخالت ها و رایزنی ها و تهدیدها کارخودش را کرد و حسینعلی از اعدام نجات پیدا کرد و ناصرالدین شاه به او یک ماه مهلت داد تا ازکشور خارج شود. وی به همراه مامورینی از دولت ایران و نمایندگان قنسول روس به طرف بغداد حرکت کرد. (24)
آواره به نقل از میرزا می نویسد: «و چون مظلوم از سجن خارج، حسب الامرحضرت پادشاه مع غلام دولت علیّه ایران و دولت بهیّه روس به عراق عرب توجه نمودیم.» (25)
مروری بر پرونده عملکرد استعمار گران اثبات می کند که آنها در جریان بابیگری نه تنها مخالف آن نبوده اند بلکه به عنوان حامیان آن در موارد متعددی وارد صحنه شده اند بنا بر این و با توجه به اقدامات قبلی و بعدی آنان میتوان اطمینان حاصل کرد که سناریست اصلی واقعه آنان هستند زیرا بعد از اعدام علی محمد باب و اقدامات مؤثر و پیشگیرانه امیرکبیر برای اضمحلال این فرقه دیگر خبر قابل اعتنائی از فرقه پر جنب و جوش بابیه نبود بابیان در شهرها و روستاها پراکنده شده بودند و عنصری رادیکال و افراطی به نام شیخ علی عظیم رهبر بابیه شناخته می شد ( 26) آنها در پی این بودند که با تجمیع نیرو های بابی، جریان بابیگری را در ایران مجددا احیا نمایند اما این کار چند مانع جدی داشت:
1. پراکندگی بابیان از نظر جغرافیائی که در شهرها و روستاهای مختلف پنهان شده بودند و از نظر اعتقادی هم هریک در پی برداشتهای خود بودند (باید برای مجتمع نمودن آنان تدبیری اندیشید)
2. گفتمان بابیه مبتنی بر گفته ها و نوشته های باب بود که اولاً در موارد متعددی به هیچ وجه قابل دفاع نبود و ثانیاً شعارهای بابیه منافع غربی ها را تأمین نمی کرد (این گفتمان باید تغییر یابد)
3. مدیریت بابیگری به عهده شخصیتی دگم به نام عظیم بود که به شدت به گفته ها و نوشته های باب معتقد بود و حاضر به تبدیل و تغییر آنها نبود عظیم باید حذف شود
بهترین کاری که می توانست بابیه را احیاء و بابیان را مجددا به دورهم جمع نماید و عناصری مانند عظیم را هم از سر راه بردارد اتفاق مهمی مثل اقدام به قتل شاه بود.
وقتی به شاه که شخص اول مملکت بود سوء قصد شد، و معلوم شد که کار بابیان بوده است بر بابیان خشم گرفت و دستور قتل عامشان را صادر کرد، عظیم به عنوان رئیس بابیه اعدام شد (27 ) و سایر بابیان که این گونه مردن را مرگی بی فائده تلقی می کردند برای گریز از آن، صرف نظر از قرب و بعد جغرافیائی و اختلافات فکری به بغداد که خارج از دسترس قاجار بود پناه بردند و اقدام به تغییر تابعیت از ایرانی به عثمانی نمودند (28 )
در واقعه تيراندازي پيروان باب به ناصرالدين شاه در شوال 1268 ق و وجود قرائن و شواهدي بسیاری مبني بر نقش ميرزا حسينعلي نوري در طراحي اين سوء وجود داشت به رغم حمایت جدی سفیر روسیه (29 ) از او، بار ديگر دستگير شد.(30) گرچه میرزا حسینعلی در لوح شيخ نجفي از مداخله در داستان ترور ناصرالدينشاه خود را تبرئه ميکند؛(31) امّا منابع بابي اين نسبت را تأييد ميکنند. (32)
اسارت میرزا در زندان تهران چهار ماه طول کشید میرزا بعدها مدعی شد که برای نخستينبار در آنجا به مقام پیامبری رسیده است. وی دریکی از الواح خود چنين مدعي ميشود:
«در شبي از شبها در عالم رؤيا از جميع جهات اين کلمه عليا اصغا شد انا ننصرک بک و بقلمک.» (33)
در صفحه ٥ رسالهاي به سفارش بيتالعدل به مناسبت صدمين سالمرگ بهاءالله چنين آمده است:
«رسالت حضرت بهاءاللّه در آگوست ١٨٥٢م در زنداني زيرزميني که مشهور به سياهچال بود، آغاز گرديد.»
_________________________________________________________________________
1- تلخیص تاریخ نبیل صفحه 552 و 553
2- تلخیص تاریخ نبیل صفحه 558
3- همان
4- همان
5- همان
6-مطالع الانوار ص ٥٥8
7- همان
8 . استاد فقید سید محمد محیط طباطبایی در نوشتاری با نام (( عظیم پس از باب و پیش از ازل)) به اثبات ریاست شیخ علی عظیم پس از اعدام باب و ابطال جانشینی میرزا یحیی صبح ازل همت گمارده و در این خصوص از شواهد تاریخی و تصریح تواریخ بابی بهره گرفته است .
9مطالع الانوار صص ٥٥٩/٥٦٠
10-همان، ص ٥٦١
11- تاریخ نبیل زرندی صفحه 561
12- تلخیص تاریخ نبیل صفحه 561 و قرن بدیع صفحه 168
13- همان
14- همان
15- ر.ك، يكصد سند تاريخي، ص 69.
16-همان، ص 66.
17- مهرداد صفا، ناشرموسسه فرهنگی مطبوعاتی جام جم 1387
18- كتاب قرن بديع فصل هفتم ص ٢٢۳
19- تاریخ نبیل زرندی صفحه 581
20- تاریخ نبیل زرندی صفحه 580
21- قرن بدیع صفحه 224
22- الکواکب الدریه جلد 1 صفحه 336
23- انشعاب در بهائیت صفحه 108
24- تاریخ نبیل زرندی صفحه 589
25- کواکب الدریه جلد 1 صفحه 334
26. ر.ک : عظيم پس از باب و پيش از ازل ماهنامه “گوهر” سال 6 شماره 4 تير ماه 1357 شماره مسلسل 64 صفحات 277-271
27. مطالع الانوار ص ٥٨٢
28- سيد محمد محيط طباطبائي، مجله: گوهر، سال 4، شماره 4، تير 1355.نقل از بهائیان ص 641
29-وي برای گریز از مجازات به مقر تابستاني سفارت روس در زرگنده شميران پناهنده شده بود
30. زعيمالدوله تبريزي، ص 195.
31. لوح شيخ نجفي، ص15.
32. تنبيه النائمين، ص 5 و 6.
33. لوح شيخ محمدتقي مجتهد اصفهاني (لوح شيخ نجفي)، ص 15.