آیا با عقل جور در می‌آید که همه به جهنم بروند و تنها اندکی به بهشت بروند؟

behesht

behesht

آیا با عقل جور در می‌آید که همه به جهنم بروند و تنها اندکی به بهشت بروند؟

پرسش:

در روی کرة زمین حدود چهار میلیارد بشر هست، که یک چهارم آن مسلمانند. از این عده یک چهارم شیعه‌اند. شیعه هم گروه‌های مختلفی دارد. گروهی که تمام کارهایشان درست است، در اقلیت هستند. آیا با عقل جور در می‌آید که همه به جهنم بروند و تنها  اندکی به بهشت بروند؟

پاسخ :

با سلام و عرض ادب و احترام

پاسخ ـ: در ابتدا بايد به چند نكته توجه داشته باشيد:

1- آيا ملاك در بهشت و جهنم رفتن، جنبه‏هاى آمارى و كمّى است يا ملاك، پويش راه حقيقت و به تعبير ديگر كيفيت ها است؟ سؤال مبتنى بر نگرش كمّى و آمارى است در حالى كه حق و باطل، وصف اند و كميت نيستند. حق، حق است، هرچند سالكان آن اندك و باطل، باطل است، هر چند پويندگانش بسيار باشند.

2-  متون روايى بيشتر تكيه بر آن دارد كه دشمنان اهل بيت(علیهم السلام) و ناباوران به ولايت اهل بيت(علیهم السلام) وارد بهشت نمى‏شوند. اين باور اختصاص به شيعه ندارد و غالب اهل تسنن نيز دشمنى با آنان را حرام مى‏دانند و محبت آنان را واجب می‌دانند،  البته ولايت مراتبى دارد و مرتبه نهايى آن (كه سعادت برين را در پى دارد) ولايت جامع و كامل است كه شامل ولايت زعامت و رهبرى نيز مى‏شود.

3- كيفيت برخورد خداوند با بندگان در قيامت بستگى به حجت هاى ظاهرى(انبيا) و باطنى (عقل و فطرت) دارد كه در دنيا براى بندگان قرار داده است. بنابراين اگر كسى راه حق را شناخت و پيمود، بهشتى است. ولى اگر با آن به ستيز برخاست جهنمى است. اما كسانى كه حق را تماما نشناخته‏اند اگر در نشناختن آن مقصر باشند، از رحمت الهى دورند، ولى اگر تقصيرى نداشته باشند معذور خواهند بود. اين گروه اگر وارد بهشت شوند معذّب، نخواهند بود.

اگر چه  قرآن و روايات به طور صريح اعلام مى‏دارد كه تنها اسلام و تشيع كه (حقيقت اسلام ناب است) از افراد پذيرفته مى‏شود، اما اوّلاً به معناى آن نيست كه همه شيعيان وارد بهشت مى‏شوند. دوّم: پیروان ادیان و مذاهب دیگر حکم واحدی ندارند، بلکه به سه دسته تقسيم مى‏شوند كه هر يك حكمى جداگانه دارند:

 يك. با اسلام و تشيع آشنا شده، ولى به دليل تعصّب يا عناد و لجاجت از پذيرفتن آن سرباز مى‏زنند. چنين افرادى به فرموده قرآن كريم اهل جهنم‏اند.

يك. با اسلام و تشيع آشنا شده، ولى به دليل تعصّب يا عناد و لجاجت از پذيرفتن آن سرباز مى‏زنند. چنين افرادى به فرموده قرآن كريم اهل جهنم‏اند.

دو. با اسلام و تشيع آشنا نيستند، ولى در جهالت خود مقصراند؛ يعنى، از وجود دينى به نام اسلام يا مذهبى به نام تشيع مطلع‏اند، ولى با وجود همه امكانات و شرايط لازم براى یافتن حقيقت اقدامى نمى‏كنند. چنين افرادى در حد تقصير خويش روز قيامت مجازات مى‏شوند.

 سه. با اسلام آشنا نيستند و در جهالت خود تقصيرى ندارند، بلكه يا اصلاً به گوش‏شان نرسیده يا امكان تحقيق و پژوهش براى آنان وجود نداشته است و تنها هرچه را به آنها رسيده (مثل مسيحيت و)…قبول كرده و به آن عمل نموده‏اند. چنين افرادى اهل جهنم نيستند و خداوند آنان را مشمول عفو و رحمت خود قرار مى‏دهد و اعمال آنها را با ميزان حقيقت‏خواهى آنان و آنچه فكر مى‏نمودند حق است، مى‏سنجد.

شهيد مطهري در اين باره مي‏گويد: “اگر كسي داراي صفت تسليم باشد و به عللي حقيقت اسلام بر او مكتوم [= پوشیده] مانده باشد و او در اين باره بي تقصير باشد، هرگز خداوند او را معذّب نمي‏سازد. او اهل نجات از دوزخ است”.(1)

هم چنین مى‏گويد: «اگر كسى در روايات دقت كند، مى‏يابد كه ائمه(علیهم السلام) تكيه‏شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مى‏آيد، از آن رو است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطى باشد كه مى‏بايست تحقيق و جستجو كند، ولی نکرده است، اما افرادى كه ذاتاً و به واسطه قصور[= نارسایی] فهم و يا به علل ديگر در شرايطى به سر مى‏برند كه مصداق منكر و يا مقصر به شمار نمى‏روند، آنان در رديف منكران و مخالفان نيستند. ائمه اطهار علیهم السلام بسيارى از مردم را از اين طبقه مى‏دانند. اين گونه افراد داراى استضعاف و قصور هستند و اميد عفو الهى درباره آنان مى‏رود».

وى از مرحوم علامه طباطبايى نقل مى‏كند: «همان طورى كه ممكن است منشأ استضعاف، عدم امكان تغيير محيط باشد، ممكن است اين جهت باشد كه ذهن انسان متوجه حقيقت نشده باشد و به اين سبب از حقيقت محروم مانده باشد».(2)

اما در مورد روایاتی که محبت علی و شیعه بودن را مایه نجات و رستگاری دانسته، دو نکته را یادآور می‌شویم:

أ) اينكه در روايات و حتي آيات تاكيد بر دوست داشتن علي و اولادش [اهل البيت(علیهم السلام)] شده بايد ديد جهت چيست. روشن است كه مهم شخصيت اينها است، يعني اينكه مأمور به حب علي(علیه السلام) هستيم چون نمونه انسان كامل و عدل محض و آينه تمام نماي تمام خوبي هاست.

ب) محبت واقعي نشانه هايي دارد كه از مهم ترين آنها تسليم و پیروی مطلق دوستدار از محبوب است. قرآن كريم مي فرمايد:

«قل إن كنتم تُحبّون الله فاتّبعوني

اي پيامبر! به اينها بگو: اگر خدا را دوست مي داريد مرا پيروي كنيد». (3)

پس اگر شخص ادعای محبت داشته باشد ولي در عمل پيرو محبوب نباشد، مُحِبّ نيست و دروغ مي گويد. به فرموده امام صادق(علیه السلام):

تعصي الاله و انتَ تظهر حبّه    هذا لعمري في النعال يوسع

لو كان حبّك صادقاً لأطعه     ان المُحِبّ لمَن يُحِبّ مطيعٌ

خدا را معصيت مي كني در حالي كه مدّعي محبت او هستي؟! به جانم قسم! اين كار در ميان كار ما شگفت آور است. اگر محبت تو راستين بود، او را اطاعت مي كردي زيرا كه هر دوستي، مطيع دوست خويش است. (4)

 پی‌نوشت‌ها:

1- مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 1، 293.

2- همان، ص 320.

3- آل عمران(3) آيه 31.

4- اصول كافي، ج 2، ص 60، چ اسلاميه.

سبد خرید
فروشگاه
علاقه مندی ها
0 موارد محصول
حساب کاربری من