«خوشا به حال كسي كه در حالي قائم از اهل بيت مرا درك كند كه در زمان غيبتش به او اقتدا كرده و دوستانش را دوست داشته و با دشمنانش دشمن باشد. اينان از رفيقان و دوستدارانم و گراميترين افراد امتّم بر من در روز قيامتاند.»1
هم عقل و هم فطرت انسان چنين حكم ميكند كه اگر كسي را دوست بداريم، خواهناخواه با دوستان او نيز دوستيم؛ چرا كه اينان دوستِ دوست ما هستند و اقتضاي محبت به كسي محبت به دوستان اوست.
خداي متعال نيز مطابق همين حكم عقل و فطري حكم كرده، در آنجا كه به ملائكهاش نسبت به زائران قبر امام حسين عليهالسلام فرموده است:
«فرشتگان من، اينان زائران قبر حسيناند كه محبوب محمد رسول مناند و محمد خود دوست من است. كسي كه مرا دوست ميدارد دوست مرا نيز دوست ميدارد و كسي كه دوستِ مرا دوست دارد، دوستدار كسي است كه دوست من او را دوست دارد. كسي كه دوست مرا و خودم را دشمن بدارد ، بر من حق است كه با شديدترين عذابهايم او را كيفر نمايم و با گرماي آتشم او را بسوزانم و جهنم را مسكن و پناهگاه او قرار بدهم و چنان شديد او را عذاب كنم كه احدي از جهانيان را چنين عذابي نكرده باشم.»2
پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم در اينباره فرمودهاند:
«خداوند را دوست بداريد به جهت آنچه از نعمتهاي خويش به شما ميدهد و مرا به جهت دوستي خدا دوست بداريد و اهلبيتم را نيز به خاطر دوستي من»3
پس چون ما امام زمانمان عليهالسلام را دوست داريم، موظفيم كه دوستان ايشان را نيز دوست داشته باشيم.
ممكن است كسي بگويد: در بحثهاي قبلي گفتيد كه كلمهي «وَلِيَ» با سه حرف اصلي واو، لام، ياء به معني سرپرستي است، نه به معني دوستي، پس چرا در اين روايت كه در اول بحث آمد، اين كلمه به معناي محبت دانسته شد؟
پاسخ اين است كه چند معنا در «وليَ» داراي اشتراك لفظي است و تشخيص يك معنا از معناي ديگر به وسيله قرينه امكانپذير است.
اگر «وليَ» و مشتقات آن براي خدا و رسول و امامان عليهمالسلام به كار رود، به معني سرپرستي و صاحب اختيار بودن است، به دليل اينكه پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم در خطبهي غدير(به نقل شيعه و سني) قبل از جملهي «مَن كنتُ مَولاهُ فَهذا عَليٌّ مَولاهُ» فرمودند: «اي مردم، آيا من از مؤمنين به خودشان اَولي (و صاحب اختيار) نيستم؟» همه گفتند : بله يا رسول الله .4
پيامبر اكرم با اين پرسش مردم را به فرمودهي خداوند متعال:« النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ»5 متوجه كردند و از آنجا كه همهي مستمعين معناي آيه را چنين ميفهميدند: اين پيامبر اولويت (و صاحباختياري) بر مؤمنين دارد از خودشان به اتفاق، جواب «بله» دادند. پيامبر نيز از همين معنا استفاده كرده، بدون فاصله، فرمودند: «مَن كُنتُ مُولاه فَعَلِيٌّ (أو:فَهذا عَليٌّ) مَولاه»؛ هر كه من بر او صاحب اختيارم (و از مؤمنين محسوب ميشود) اين علي صاحباختيار اوست.
حتي در روايتي – كه هم از طريق شيعه منقول است و هم از طريق سنّي- در خطبهي غدير فرمودند: «خدا سرپرست و صاحب اختيار من است. من نيز صاحب اختيار هر مرد و زن با ايمانم؛ و هركس كه من صاحب اختيار اويم، علي صاحب اختيار اوست»6
از اينجا معلوم ميشود كه «مولي» در جملهي آخر نميتواند معنايي غير از جملات قبل داشته باشد و در جملات قبل، به طور يقين، اين كلمه به معناي دوست نيست؛ بلكه به معناي سرپرست است.
اما هرگاه اين كلمه(مولي) براي غير خدا و معصومين عليهمالسلام استعمال شود، چون با دليل ثابت شده است كه ولايت كليّهالاهيّه فقط و فقط براي خدا و معصوم ثابت است ، به معني دوست دارد.
اين دو معنا براي كلمهي «مولي» در روايتي كه قسمتي از آن را در وظيفهي چهارم بيان كرديم آمده است:
از رفاعه بنموسي و معاويهبنوهب از امام صادق عليهالسلام روايت شده است كه فرمودند: رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم فرمودند:
«خوشا به حال كسي كه در حالي قائم از اهلبيت مرا ببيند كه قبل از قيامش از او پيروي ميكرده و دوست او را دوست داشته و از دشمنش بيزاري ميجسته و ولايت امامان هدايتگر قبل از او را پذيرفته باشد. چنين افرادي رفيقان من و صاحبان دوستي و محبت من و گراميترين امتم بر من(و به نقل رفاعه: گراميترين خلق خدا نزد من) هستند.»7
پی نوشت ها
1-بحارالانوار: 51/72 ح14
2-بحارالانوار: 101/75،ح26
3-بشارةالمصطفي لشيعه المرتضي:105ح43
4-بحارالانوار: 37/197 ح 82 و همه باب 52 از جلد 37
5-احزاب/6
6-بحارالانوار: 27/222
7-بحارالانوار: 52/129 ح25