بانو «شطیطه نیشابوری» معروف به «بی بی شطیطه»، بانوی فرهیخته ای بود که در سدهٔ دوم هجری در «نیشابور» می زیست و بنا به روایت های مذهبی، حضرت امام موسی کاظم علیه السلام، هدیۀ این بانو را پذیرفت و امروزه آرامگاهی در شهر «نیشابور» آرامگاه «بی بی شطیطه» وجود دارد .
مرحوم «علاّمه مجلسی» در «بحارالانوار» در باب معجزات حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام، از «مناقب ابن شهرآشوب» و محدّث بزرگ «سید هاشم بحرانی» در «مدینه المعاجز» و «قطب راوندی» در «خرائج» و همچنین «شیخ حُرّ عاملی» در «اثبات الهداه»، روایت و حکایت «بی بی شطیطه نیشابوری» را آورده اند که بدین شرح است :
در زمان امامت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام، شیعیان شهر «نیشابور» جمع شده و شخصی به نام «محمّد بن علی نیشابوری»، معروف به «ابوجعفر خراسانی» را انتخاب کردند تا به «مدینه النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)» برود و حقوق شرعی و هدایای شیعیان آن سامان را خدمت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام، تقدیم کند .
آنها 30 هزار دینار، 50 هزار درهم، مقداری جامه و پارچه را به همراه دفتری «مُهر و موم» شده که در آن هفتاد ورق که در هر یک صورت مسئله ای شرعی نوشته شده بود، به او سپردند و به وی گفتند : هرگاه خدمت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام رسیدی، سئوالات و دفتر را به آن حضرت تسلیم نما و فردا صبح، آنها را بازپس گیر . اگر دیدی که «مُهر و موم» دفتر شکسته نشده، خودت مُهر آنها را بشکن و ببین که آیا حضرت امام موسی کاظم علیه السلام، بدون شکستن «مُهر و موم»، پاسخ سئوالات را داده است یا خیر؟ اگر پاسخ آنها را بدون شکستِ «مُهر و موم» دفتر داده و نوشته است، بدان که او همان امام برحق شیعیان است و ایشان شایستۀ اَخذ اموال (وجوه شرعی) می باشند وگرنه اموال را به ما برگردان .
[در زمان حضرت امام موسی کاظم علیه السلام، افرادی نیز به دروغ، ادعای امامت می کردند و در بین شیعیان ایجاد شکّ و شبهه نموده بودند .]
در هنگام حرکت «ابوجعفر خراسانی» (نماینده مردم نیشابور)، بانوی بزرگواری به نام «شطیطه» که از پارسایان و زاهدان عصرِ خود بود، به نزد ایشان آمده، مبلغ یک درهم به همراه یک قطعه پارچه به او داد و گفت : «ای ابا جعفر ! در حالِ من، از حقّ امام علیه السلام، این مقدار تعلّق گرفته، این را خدمت حضرت امام علیه السلام برسان .»
«محمّد بن علی نیشابوری» به او گفت : من خجالت می کشم که این وَجه ناقابل را خدمت امام علیه السلام دهم .
بانو شطیطه گفت : خداوند از حقّ خجالت نمی کشد [منظور اینکه حقوق امام را، اگر چه اندک، باید پرداخت .] آنچه بر ذَمّه من است، همین است . می خواهم در حالی خدا را ملاقات کنم که چیزی از حقِّ امام علیه السلام، در گردن من نباشد .
«ابو جعفر خراسانی»، وجه اندک «بانو شطیطه» را گرفت و به «مدینه النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)» رفت . در آنجا، پس از امتحانِ «عبدالله اَفطح» (پسر امام جعفر صادق علیه السلام و مدّعی دروغین امامت پس از ایشان]، دانست که او شایستگی مقام امامت را ندارد، لذا نومیدانه از خانۀ او بیرون آمد . در این هنگام، کودکی او را به خانه حضرت امام موسی کاظم علیه السلام هدایت کرد، تا چشم حضرت بر او افتاد، فرمود : ای ابا جعفر ! چرا نا امید هستی … به من روی کن که حجّت حق و ولّیِ خدا هستم . من سئوالات شما را دیروز جواب دادم، آنها را نزد من بیاور… همچنین درهمّ شطیطه را که وزنش یک درهم و دو دانق می باشد، بیاور !
«ابا جعفر خراسانی» می گوید : از سخنان و نشانه هایِ درستِ امام علیه السلام حیران شدم و فرمانِ ایشان را انجام دادم . حضرت امام موسی کاظم علیه السلام، یک درهم و پارچۀ بانو شطیطه را برگرفت و مابقی اموال را برگرداند و روی به من کرده، فرمود : «انّ الله لایستحی من الحق»، ای ابا جعفر ! سلام مرا به شطیطه برسان و این کیسۀ پول را که چهل درهم در آن است، و همچنین این قطعۀ پارپه را که قطعه از کفن من است، به او بده و بگو : «آن را کفن خود قرار دهد که پنبۀ این پارچه از مزرعۀ خودِ ماست و خواهرم آن را رشته است .»، ضمناً به شطیطه بگو : «از هنگام وصول پول و پارچۀ کفن، 19 روز بیشتر زنده نیستی، 16 درهم از 40 درهم اهدایی را برای خود خرج کن و 24 درهم آن را جهت صدقه و تجهیز و تکفین خود نگه دار .» و به او بگو : «من بر جنازۀ او نماز خواهم گذارد .»
سپس حضرت امام موسی کاظم علیه السلام فرمود : این اموال را به صاحبانشان برگردان و مُهر سئوالات را بگشای و ببین آیا جواب سئوالات را پیش از دیدن آنها، داده ایم یا خیر ؟!
«ابو جعفر خراسانی» می گوید : به مُهرها نگاه کردم، آنها را دست نخورده، دیدم و بعد از شکستِ مُهر و موم، دیدم پاسخ سئوالات داده شده است .
هنگامی که «ابوجعفر خراسانی» به «نیشابور» برگشت، با تعجب متوجه شد، کسانی که حضرت امام موسی کاظم علیه السلام، اموالشان را نپذیرفته به مذهب «فَطحیّه» وارد شده اند (یا به فتنۀ فَطحیّه درافتاده اند)، اما بانو شطیطه، همچنان بر مذهب حقّ خود باقی مانده است . سلام حضرت امام موسی کاظم علیه السلام را به ایشان رسانید و کیسۀ محتوی 40 درهم و پارچۀ کفن را به وی تقدیم کرد و همان طور که حضرت امام موسی کاظم علیه السلام فرموده بودند، پس از 19 روز، از دنیا رفت .
چون بانو شطیطه درگذشت، حضرت امام موسی کاظم علیه السلام، در حالی که سوار بر شتر بود، به نیشابور وارد شد و بر پیکر او نماز گزارد و به هنگام بازگشت، این بشارت شیرین و مژدۀ دلنشین را به همۀ شیعیان در همۀ عصرها و نسل داد که : «من و امامان نظیرّ من، باید و ناگزیر بر جنازه های شما حاضر شویم، در هرجا که از دنیا بروید، پس تقوای خدا را در خود حفظ کنید .»
اکنون بنای آرامگاه این بانوی فرهیخته، در میدانی به نام همین بانو در انتهای خیابان امام خمینی (ره) در غرب شهر نیشابور واقع شده است و به نام بقعه «بی بی شطیطه» معروف است و زیارتگاه شیعیان می باشد .