بهائیان چگونه تحری حقیقت می کنند؟
انسان ها در برابر این پرسش که در راه کشف حق از باطل و دروغ از راست، از چه، باید کمک بگیرند، معمولا یک پاسخ مشترک می دهند: علم و عقل.
مجموعه ی دانش ها و دانسته های ذهنی و فطری هر فرد، اگر در کنار نور عقل و علم قرار گیرد و از چهره ی اوهام و تخیلاتی که شبیه به حق اند، خالی گردد کنه باطل ظاهر شود و حق، پدیدار می گردد.
اکنون با بررسی سخنان و توصیه های بزرگان و سران بهائیت رابطه ی آن ها را با علم و عقل، در می یابیم تا به چگونگی دست یابی آن ها به اصل حقیقت مداری و اساس درست خواهی در این مکتب پی ببریم.
جناب بهاءالله در توصیه ای به علمای بابی برای شناخت «من یظهره الله » - که بعد معلوم شد خود ایشان مدعی این مقام است – می فرماید: و از فقها و علمای بیان استدعا می نمایم که چنین مشی ننمایند و بر جوهر الهی و نور ربانی و صرف ازلی و مبداُ و منتهای مظاهر غیبی در زمن مستغاث واردنیاورند، آن چه در این کور وارد شد، و به عقول و ادراک و علم تمسک نشوند .
پسر حسین علی نوری، عباس افندی در بیان راه و روش ادراک و تشخیص حق از باطل می گوید: میزان ادراک، آن چه مسلم است، منحصر در چهار موازین است؛ یعنی حقائق اشیاء به این چهار چیز ادراک می شود: اول میزان حس است، یعنی آن چه به چشم و گوش و ذائقه و شامه و لامسه احساس می شود... میزان حس ناقص است، زیرا خطا دارد... در بسیار امور خطا می کند، لهذا نمی شود بر آن اعتماد کرد. میزان ثانی میزان عقل است... اختلاف فلاسفه اولی و عدم ثبات و تبدیل فکر، دلیل بر این است که میزان عقل تام نیست! چه، اگر میزان عقل تام بود، باید جمیع، متفق الفکر و متحدالرای باشند. میزان ثالث میزان نقل است و آن، نصوص کتب مقدسه است... این میزان هم تام نیست، به جهت آن که نقل را عقل ادراک کند... پس بدان، آن چه در دست ناس است و معتقد ناس، محتمل الخطاست، زیرا در اثبات و نفی شی اگر دلیل حسی آرد، واضح شد که آن میزان تام نیست و اگر دلیل عقلی گوید، آن نیز تام نیست، یا اگر دلیل نقلی گوید آن نیز تام نیست. پس واضح شد که در دست خلق میزانی نیست که اعتماد نمایی، بلکه فیض روح القدس میزان صحیح است که در آن ابداُ شک و شبهه نیست و آن تاییدات روح القدس است که به انسان می رسد و در آن مقام، یقین حاصل می شود.
پس واضح شد که در دست خلق میزانی نیست که اعتماد نمایی، بلکه فیض روح القدس میزان صحیح است که در آن ابدا شک و شبهه نیست و آن تاییدات روح القدس است که به انسان می رسد و در آن مقام، یقین حاصل می شود .
این روح القدس که در کلام جناب عبدالبهاء تجلّی نموده، یکی از شاه کلیدهای آن، حضرات است که در مقوله های مختلف و به عناوین گوناگون، از آن سود می جویند . درهای بسته ی ایدئولوژیک را با آن می گشایند. فی المثل در بحث بیت العدل، از هنگامی که تشکیل جلسه می دهند، در حصن حصین روح القدس محافظت شده و از هر گونه خطایی مصون اند؛ اما همین که مجلس تمام شد، آن عصمت وهبی از میان رفته و اعضا ممکن است دچار لغزش گردند .جناب عبدالبهاء در مقام تبیین معنای حقیقت هم، از نفثات روح القدس مدد می گیرند تا حق را معنا کنند ودر مقوله ی موازین ادراک نیز، پس از آن که تمام داشته ها و نداشته های بشری را نفی کردند، دست به دامان روح القدس شده، طلب بینش و بصیرت می نمایند. براستی، این روح القدس کیست؟ فیضش چیست؟ آن فیض چگونه وجود آدمیان را در بر می گیرد؟ امروز اگر بخواهیم پیرامون مسئله ای کاوش و تحّری کنیم، فیض روح القدس چگونه از ما دستگیری می کند؟ چگونه خوب و بد را نشانمان می دهد؟ همه ی این پرسش های بی پاسخ که در اطراف روح القدس مطرح است، همه ناشی از یک اندیشه ی غلط می باشد: نفی علم و عقل.
حضرت بهاء در جای دیگر می نویسد: سالکین سبیل ایمان و طالبین کئوس (جمع کاَس به معنای جام ها) ایقان، باید نفوس خود را از جمیع شئونات عرضّیه، پاک و مقدس نمایند؛ یعنی گوش را از استماع اقوال و قلب را از ظنونات متعلقه به سبحات جلال و روح را از تعلق به اسباب ظاهره و چشم را از ملاحظه کلمات فانیه... زیرا که اگر عبد بخواهد اقوال و اعمال و افعال عباد را از عالم و جاهل، میزان معرفت حق و اولیای او قرار دهد هرگز به رضوان معرفت رب العزّه داخل نشود.
ایشان دستور می دهد، که جویندگان راه حق، از شنیدن گفتارها و خواندن نوشته های مخالفین، چه جاهل باشند و چه عالم، خودداری کنند. چرا؟ چون معاشرت با مخالفین ممکن است مشت برخی را باز کند، چشم و گوش مریدان بجنبد، برخی اسرار نهفته، برملا شود و پیروان محترم، کم کم لقای مراد را به عطایش ببخشند. لذاست که گفته است:
و این معلوم است نزد هر ذی بصری که اگر این عباد در ظهور هر یک ازمظاهر شمس حقیقت، چشم و گوش و قلب را از آن چه دیده و شنیده و ادراک نموده، پاک و مقدس می نمودند، البته از جمال الهی محروم نمی ماندند .
و نیز فرموده است:
بشنو از این عبد، و قلب و سمع را از کل آن چه شنیده و ادراک نموده، طاهر نما!
باید همه چیز، اعّم از علوم اکتسابی و تجربیات و سخنان دیگران، عالم یا جاهل، موافق یا مخالف، همه را دور انداخت، تا به وصال جمال ابهی- که منظور خود جناب بهاءالله است- رسید. هرکس که طالب حقیقت است، هیچ نشنود، هیچ نبیند، نه تفکر کند، نه بیاموزد و نه تعقل نماید. در آن هنگام است که به حقیقت، یعنی جمال الاهی یا به تعبیری بهتر، همان بهاء الله، مومن می شود. از آقای بهاءالله می پرسیم:شما که هر چه میزان و ملاک و معیار در کشف حقیقت بود، ازما گرفتید، چگونه و با چه وسیله ای حقانیت شما را در یابیم؟این چگونه تحرّی حقیقتی است که هیچ ابزاری در اختیار انسان ها نمی گذارد و انتظار ایمان دارد؟ مگر آن که ایشان خود و مکتبشان را ثابت شده گرفته باشند که آن وقت باید گفت دیگر چه تحریّ حقیقتی؟!
ملاحظه کردید، که در مکتب اهل بهاء در طریق حق جویی علم و عقل جایگاهی ندارد. در پایان این مطالب به این نتیجه می رسیم، بهائیان، اگر چه دوست دارند که حق جویی را دوست بدارند و بستایند، اما هیچ راه و روشی برای کشف آن، ندارند و ازبحث عمیقی چون تحرّی حقیقت تنها به شعاری تو خالی، دل خوش کرده اند.

برمدارحقیقت/مهدی فرزین

پی نوشت ها
1 -مقام معنوی اختیاری که واقعیتی در سایر ادیان ندارد و مخصوص بهائیان است (کسی که خدا او را ظاهر می کند.)
2 - منظور زمان ظهور من یظهره الله است.
3 - ایقان/ص192
4- مفاوضات/ ص 219 و 220
5 - مفاوضات /ص 130
6 - ایقان ص 2و3
7 - ایقان /ص 11و12
8 - بدیع/ص 251

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید