نگاهی به مولفه های اصلی فرق(2)

erfanha3

2. عرفان

واژه‌ي «عرفان»، مانند واژه‌ي هم‌ خانواده‌اش «معرفت»، در لغت به معني شناختن است، ولي در اصطلاح، به شناخت ويژه‌ي اختصاص يافته كه از راه حس و تجربه يا عقل و نقل حاصل نميشود، بلكه از راه شهود دروني و يافت باطني حاصل ميگردد. اين مشاهدات به گزاره هي حاكي از آن مشاهدات و مكاشفات تعميم داده شده است. به دليل اينكه محصول چنان كشف و شهودهايي معمولاً متوقف بر تمرين‌ها و رياضت‌هي خاصي است، روش‌هي عملي يا آيين سير و سلوك را نيز «عرفان»؛ ناميده، و آن را با قيد «عملي»؛ مشخص كرده‌اند، چنان كه گزاره‌ي حاكي از شهود را «عرفان نظري»؛ ناميده‌اند و بعضاً مانند فلسفه‌ي اشراق با نوعي استدلال عقلي توأم ساخته‌اند.
بدين ترتيب، در حوزه‌ي عرفان، دست كم سه عنصر را مي‎توان شناسايي كرد:
يكي، دستورالعمل‌هي خاصي كه به ادعاي توصيه‌كنندگان، انسان را به معرفت شهودي و باطني و علم حضوري آگاهانه نسبت به خدي متعال و اسماء حسني و صفات عالی او و مظاهر آنها ميرساند.
دوم، حالات و ملكات روحي و رواني خاص و در نهايت، مكاشفات و مشاهداتي كه بري سالك حاصل ميشود.
سوم، گزاره‌ها و بياناتي كه از اين يافته‌هي حضوري و شهودي حكايت ميكند و حتي بري كساني كه شخصاً مسير عرفان عملي را نپيموده‌اند نيز كمابيش قابل دانستن است، هرچند يافتن حقيقت و كنه آنها مخصوص عارفان راستين ميباشد.
با توجه به اين توضيحات، روشن شد كه عارف حقيقي كسي است كه با اجري برنامه‌هي عملي خاصي به معرفت شهودي و حضوري نسبت به خدي متعال و صفات و افعال او نايل شده باشد و عرفان نظري در واقع، گزارش و تفسيري از آن است كه مي‎تواند نارسايي هاي بسياري نيز داشته باشد و با نوعي مسامحه و توسعه در اصطلاح، مي‎توان همه‌ي سير و سلوك‌هايي را كه به انگيزه‌ي يافتن حقيقت و رسيدن به رستگاري انجام ميگيرد و حالات روحي و شهودي ناشي از آنها را عرفان ناميد، به گونه‌ي كه شامل عرفان‌هاي هندي و بودايي و عرفان‌هي بعضي از قبايل ساكن سيري و قبايل بومي آفريقا هم بشود. واژه «دين»؛ هم با همين توسّع و تسامح بر بوديسم و توتم پرستي و مانند آنها اطلاق مي‌گردد

3.فرقه و جریان
از آن جا که فرقه تعریف تشکیلاتی و مانیفستی خاص خودش را دارد و از طرفی برخی از این دست فعالیتها را نمی توان فرقه نامید - چرا که مولفه های فرقه را ندارند - به تشریح دو واژه فرقه و جریان می پردازیم.

فرقه:
فرهنگ سياسي فرقه معادل كلمه كالت (Cult) است.
تعريف برگزيده:
بسياري از تعاريف ،ويژگي‌ مطلوب براي اينكه تعريف مناسب ناميده شود ندارد. بعبارتي به اندازه كافي جامع و مانع نيستند و در اكثر موارد مانعيت كافي ندارند و بر بسياري از گروههاي خودجوش مردمي هم ممكن است دلالت پيدا كند.
مارگارت تالر سينگر که از پژوهشگران برتر در این عرصه محسوب میشود قائل است که: فرقه با سه ويژگي اصلي ؛ دارا بودن رهبر خود تحمیل و مستبد و خودكامه ، ساختار هرمي قدرت ، و استفاده از برنامه مجاب سازي (بازسازي فكر يا شستشوي مغزي) توصيف می شود.
اين در حالي است كه داشتن يكي يا دو ويژگي از اين ويژگي‌ها مثل ساختارهرمی قدرت که در نهادها و سازمانها نیز مشاهده میشود براي شناسايي جمعي بعنوان فرقه اصلا كفايت نمي‌كند. سايت ديده بان فرقه در تعريف فرقه اينطور مي‌نويسد:

تعريف مدرن از فرقه كنترل ذهني ، عبارت از هر گروهي است كه از كنترل ذهن و تكنيك هاي عضو گيري فريب دهنده استفاده ميكند. به عبارت ديگر فرقه ها مردم را فریب میدهند تا آنها را جذب نمايند و آنها را فريب ميدهند تا در فرقه بمانند.
شايد در جمع بندي بتوان گفت آنچه كه درباره فرقه‌هاي منحرف مورد اشاره است با سه ويژگي بيان شده توسط سينگر قابل بيان است به شرطي كه اين سه ويژگي با شدت و استمرار در جمعي وجود داشته باشد بعنوان زمينه‌اي براي مشكوك شدن نسبت به آن جمع تحت عنوان فرقه مي‌تواند مورد توجه قرار گيرد.
از بين اين سه ويژگي‌ دارا بودن برنامه كنترل ذهني بعنوان شاخص‌ترين و اصلي‌ترين ويژگي‌ فرقه‌ها مي‌تواند مورد تاكيد قرار گيرد. اغلب فرق از یک فرمول کلی در ساختار تشکیلاتیشان پیروی می‌کنند بر اساس سه شاخص میتوان فرقه‌ای بودن یک جریان را تشخیص داد.

۱- سرکرده یا بنیانگذار فرقه

۲- ساختار تشکیلاتی (روابط سرکرده و اعضای فرقه)

۳- نصب دستگاه فکری فرقه در ساختار اندیشه‌ای افراد جذب شده (نصب نرم‌افزار فرقه‌ای)

در اینجا به بحث و توصیف هر کدام از این سه شاخصه اصلی خواهم پرداخت.

جریان:
همانطور که قبلا اشاره شد چون در شبه عرفانهای نوظهور با مقوله هایی برخورد میکنیم که در ضمن نداشتن ساختار تشکیلاتی منظم و مانیفست(مرامنامه) ، مثل پائولوکوئیلو ، اشو ، قانون جذب و.....از نقش پررنگی در واقعیات امروز جامعه برخوردارند ، ناچارا باید باب دیگری و تعریفی دیگری به نام جریان ، باز شود که بتوان شمولیت بحث را رعایت کرد. چرا که جریان با نداشتن مختصات تشکیلاتی و متمرکز و عدم وجود منابعی مکتوب از سیر تفکر، از تاثیرگذارترین بخش های موجود میباشند.

كلمه جريان معادل ترجمه flow است كه معادل گزيني بهتري است چرا كه جريان موضوعي سيال است كه همواره در حال تداوم واستمرار است.مانند حوض آبي كه از يكطرف آبي به ان وارد مي شود واز نقطه ديگري به بيرون مي ريزد. اما گردش مفهومي ايستا را به ذهن متبادر مي كند كه معادل انگليسي آن circulation به مفهوم گردش در يك مدار بسته است.

4.جنبش های معنوی نوپدید:
کلمه عرفانهای نوظهور ترجمه اشتباهی است از جنبش های نو پدید دینی( new religious movements)که در جوامع غربی نیز بر همه این مجموعه فعالیت ها جنبش های معنوی نوپدید دینی اطلاق میشود که بکاربردن واژه عرفان و نوظهور که بار مثبتی در اذهان دارند اشتباه و غفلت نابخشودنی در این عرصه می باشد.
برای تعریف جنبش‌های معنوی نوظهور لازم است در ابتدا مفردات و واژگان این عبارت تعریف شود و سپس پیش فرض‌های تعریف، مورد بررسی قرار گیرد و سرانجام تعریف نهایی ارائه گردد.

جنبش
هنگامی‌که جمعی از مردم برای تغییر در عناصر اجتماعی یا حفظ برخی از عناصر اجتماعی سازمان‌دهی شوند، جنبش اجتماعی شکل می گیرد. بنابراین جنبش اجتماعی از آشوب اجتماعی پیشرفته‌تر و تکامل یافته‌تر است و می‌توان ویژگی‌های آن را این‌طور برشمرد:

1. هدف داری

2. داشتن برنامه و ایدئولوژی.
اگر یک جنبش بتواند افکار عمومی را با خود همراه کند و موانع پیش روی خود را بردارد، به ایجاد نهادهای جدید اجتماعی یا به وجود آوردن تغییر در نهادهای گذشته دست خواهد یافت، در غیر این صورت به فروپاشی خواهد رسید و گاهی ممکن است در آستانه فروپاشی به آشوب و اغتشاش تبدیل شود.
جنبش‌های معنوی نوین معمولاً تلفیقی میان تفکرات هزاران سال پیش شرقی و تفکر صدها سال پیش غربی است و الگوهای این تلفیق از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم طراحی شده است. با توجه به اینکه در این تلفیق‌ها، مبانی تمدن غرب به عنوان چارچوب اصلی اتخاذ شده و قرائت‌های نوظهور از معنویت شرقی در این چارچوب بازتولید شده است، معمولاً معنویت‌های نوظهور مبتنی بر مبانی مدرنیته و پست مدرنیته نظیر سکولاریسم، اومانیسم، لیبرالیسم و ساینتیسم هستند و با شاخص‌های حیات دنیوی غرب تطبیق پیدا می‌کنند

5- معنویت
معنویت مفهوم مبهمی است که همین ابهام شرایط بسیار خوبی را برای نام‌گذاری یک پدیده مبهم ایجاد می‌کند. برای پدیده‌ای مبهم با مصادیق پرشمار و متناقض که گاهی دین، گاهی عرفان، گاهی سبک روان درمانی و گاهی مکتب فلسفی خوانده می‌شود، مناسب‌تر از معنویت مفهومی نمی‌توان یافت.
معنویت به معنای کاوشی درونی غالباً در مقابل مادی، فیزیکی و بیرونی قرار داده شده است. بعضی "معنویت" را موضوعی گسترش یافته‌تر از "دین" می‌دانند که کمتر نهادینه شده است. در برابر این نگرش گروهی دیگر معنویت را به عنوان قلب دین می‌دانند که به ویژه در تجربه‌های دینی و عرفانی حاصل می‌شود.
این واژه در سیاق‌های کاملاً متنوع و متفاوتی به کار گرفته می‌شود و تعریف آن چندان ساده نیست. بعضی از افراد در ارجاع به "معنویت" یا "امر معنوی" کمی احساس سختی می‌کنند، چون که آن‌را به صورتی دوگانه انگارانه درک می‌کنند. چنانچه گویی در مقابل "ماده" و یا "امر فیزیکی" یا "جهان" قرار دارد. دیگران مفهوم "امر معنوی" یا "معنویت" را به "امردینی" یا "دینی" ترجیح می‌دهند، چون‌که کمتر نهادینه شده و بیشتر حالت پخش و اشاعه دارد."
معنویت خارج از چارچوب دین، معانی زیادی دارد. ما از انسان‌های با روحیه‌اي که رفتاری با روحیه به نمایش می‌گذارند سخن می‌گوییم؛ روحیه عاملی مشخص در شخصیت انسان است؛ ما در بارة روحیه‌های بالا و پایین و حتی نوشابه‌های الکلی تقطیر شده به نام "روحیه‌ها" (spirits) صحبت می‌کنیم... با این کاربرد اصولاً spirit (روح) به معنای انرژی اعم از جسمی یا روانی است. 
گستره مفهوم معنویت طیف وسیعی از جنبش‌هایی را که بعضی از آنها به مواد مخدر، بعضی به رقص و بی بند و باری ، برخی به مراقبه یا خدمات اجتماعی و برخی به بشقاب‌های پرنده و گروهی به عبادت و ریاضت رو می‌آورند پوشش می‌دهد. معنویت مقسمی است برای اقسام و انواع معنویت‌هایی که ماهیت دینی، عرفانی، روانشناختی، فراروانشناختی، اخلاقی و فلسفی دارند. بنابراین می‌توانیم به سادگی این جنبش‌ها را معنوی بنامیم. معنوی به معنای "هر نوع فراروی از هنجارهای تمدن محض مادی" اگر چه در قالب رؤیا، توهم و باور به شیطان باشد.
واژۀ معنویت با ویژگی‌هایی نظیر تقابل مفهومی با مادیت، نهادینه نشدگی، ابهام و عمومیتی که نسبت به مفاهیمی نظیر دین، مذهب و عرفان دارد، موجب گزینش آن برای عنوان‌گذاری و تعریف جنبش‌های معنوی نوین شده است. در تعریف ارائه شده معنویت، هر نوع اعراض از ارزش‌ها و معیارهای تمدن لیبرال - سرمایه‌داری است. البته گاهی این اعراض ابعاد گسترده‌ای پیدا می‌کند، که به پیدایش جریان‌های ضد فرهنگ و جنبش‌های طرد‌کننده دنیا می‌رسد، و گاهی اعراض از ارزش‌های سرمایه‌داری به تأیید برخی از آرمان‌ها و ارزش‌های سرمایه‌داری با توجیهات معنوی می‌پردازد. در این جریان‌ها اعراض از ارزش‌های تمدن مادی و سرمایه‌داری دامنه محدودی پیدا می‌کند. در جنبش‌های تأیید‌کننده دنیا تنها اعراض از تفسیر مادی محض جهان و به‌کارگیری ابزار صرفاً مادی وجود دارد، اما در نهایت با تفسیر فرامادی و ابزارهای فرامادی می‌کوشند که به سوی آرمان‌های سرمایه‌داری و اهداف مادی حرکت کنند.

معنای جدید بودن
جنبش‌های معنوی نوین به چه معنا نوین هستند؟‌

در این باره ناگزیریم که یک محدودة زمانی را تعیین کنیم. حتي اگر معیارهای محتوایی برای تعیین معنای نو بودن پیشنهاد شود، باز هم گریزی از مشخص کردن تقریبی یک مرز زمانی برای نو و آنچه نوین است، ضروری به نظر می‌رسد. زیرا وجهی ندارد که ما معیارهایی را ارائه دهیم که در فرقه‌های دینی و جنبش‌های معنویت‌گرای صدها و هزاران سال پیش هم وجود داشته باشد و بعد آنها را هم در شمار جنبش‌های معنوی نوین به حساب آوریم.


پيشينه فرقه‌هاي نوظهور


در دهه‌هاي اخير ، پيشرفت صنعتي بشر به جايي رسيد که توانست بسياري از نيازهاي خود را برطرف نمايد. به موازات اين پيشرفت انسان در بعد روحي و معنوي سير قهقهرايي ر ا پيمود و عطش معنوي او دو چندان شد. در چنين محيطي بازار فرقه‌هاي نوظهور ومدعي معنويت رونق گرفت به گونه‌اي که در طول چند دهه گذشته جهان شاهد سربرآوردن فرقه‌هايي بود که به پشتياني فضاي مجازي در کل دنيا گسترش يافتند.

شکل‌گيري و پيدايش آنهابه قدري سريع بود که کارشناسان ديني وفرهنگي را به تعجب واداشت و انديشه‌هاي آنان را متوجه اهداف شکل‌گيري فرقه‌ها و مديريت پشت صحنه آنها نمود. مهد شکل‌گيري اين فرقه‌ها بيش‌تر امريکا بوده و يا رهبران فرقه‌هاي جديد سفرهايي به آمريکا داشته‌اند. پيشينه‌ شکل‌گيري بسياري از اين فرقه‌ها به بعد از جنگ جهاني دوم برمي‌گردد. فرقه‌هايي که به قدري در دنياي مجازي رسانه‌ها و اينترنت ظهور و بروز داشته که مي‌توان ازآن به عنوان فرقه‌هاي مجازي نام برد و از جهت تعداد و سرعت رشد به گونه‌اي پيشروي داشته‌اند که قرن حاضر را مي‌توان قرن انفجار فرقه‌اي نام‌گذاري کرد.

ايران نيز مانند بسياري ازکشورهاي دنيا از اين پديده وارداتي بي‌نصيب نمانده و افکار جوانان و نوجوانان کشورمان در معرض چالش‌هاي جديد قرار گرفته است. برخي از فرقه‌ها چند سالي است که به صورت غير رسمی و پنهاني در کشورمان تبليغات گسترده‌اي را آغاز کرده وآثار خود رابا بهترين کيفيت، ترجمه و چاپ نموده ودر دسترس مخاطبان و هواداران خود قرار داده‌اند.
اين فرقه‌ها و جنبش‌هاي نوپديد به ظاهر ديني و در واقع ضد ديني بعضا خود را وامدار اديان سنتي مي‌دانند اما در عين حال مدعي‌اند که پيام‌آور مسائلي نو وجديد مي‌باشند؛ پيامهايي که با بدعت‌ها و انحرافات رهبران آن فرقه‌ها شکل‌ گرفته به گونه‌اي که طرح خود را متفاوت از گذشتگان مي‌دانند.
اين بدعت‌ها و انحرافات آنقدر گسترش يافته که هم اينک رهبران اين فرقه‌هاي تازه به دوران رسيده نظرات و آراي مردم ناآگاه را به خود جلب نموده وفرقه خود را چون بديلي در کنار اديان بزرگ قرار داده‌اند. اين حرکت مرموز و پيچيده انحرافي مي‌رود تا بتدريج افکار عمومي دنيا را تحت تاثير گفتمان‌هاي خود قرار دهد. اين فرقه‌ها از نظر خاستگاه اجتماعي در نقاطي که زمينه‌گرايش به تنوع مذهبي بالا بوده رشد چشمگيرتري داشته‌اند؛ به عنوان مثال در امريکا بيش از هر نقطه ديگري در جهان اين فرقه‌ها رشد کرده‌اند. همين طور در بعضي از کشورهاي اروپايي مانند انگلستان و کشورهاي اسکانديناوي نيز جنبش‌هاي نوپديد ظهور وبروز داشته‌اند.
نياز به معنويت در دوران گذر از مدرنيته به پست مدرن وتشديد نيازهاي روحي انسان، زمينه‌ گرايش به فرقه‌هاي نوظهور را در غرب که آبشخور در پي درهم شکستن و فروريختن بسياري از ايدئولوژي غربي که آبشخور انديشه‌هاي فلسفي قرن 18 و19 اروپا بودند وبا برچيده شدن بساط انديشه‌هاي فلسفي جديد توسط پست مدرنيسم، بيشتر متفکران و انديشمندان معتقد شدند که ديگر مکاتب فلسفي نمي توانند گره از کار غربيان بگشايند و تشنگي معنوي آنها را رفع کنند، از اين رو بعد از جنگ جهاني دوم و به ويژه در ربع قرن گذشته جنبشي در آمريکا واروپا جهت رفع نيازهاي معنوي بوجود آمد و برخلاف مدرنيسم که مخالف تنوع طلبي وتکثرگرايي بود ومي‌کوشيد که همواره حمايت‌کنندة يک انديشه باشد، پست مدرنيسم تکثرگرايي و تنوع طلبي را به رسميت شناخت. پاي بست چنين تفکراتي، تکثرگرائي و شرايط شکل‌گيري فرقه‌ها و جنبش‌هاي گوناگون را رقم زد. در چنين فضايي اين فرقه‌ها در قالب معنويت ونيازهاي ديني به ترويج اموري پرداختند که هرگز تصور آن نمي‌شد. طالع بيني، جادوگري، غيب‌گويي و پيشگويي، احضار و ارتباط با ارواح و اباحي‌گري پاره‌اي از اين القائات بود که در قالب معنويت وجنبش‌هاي نوظهور و نوپديد به بشر نيازمند ارائه گرديد.

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید