masihyat5

 

عصر حواریون
گفته مى شود ماجراى صليب و پايان زندگى زمينى حضرت عيسى، در حدود سال 30 ميلادى رخ داد. از اين زمان تا حدود سال 100 ميلادى، عصر حواريون خوانده مى شود. حواريون حضرت عيسى در اين دوره براى ترويج دين جديد خود تلاش مى كرده اند. همان طور كه اناجيل در واقع گزارش زندگى و سخنان حضرت عيسى است، در مجموعه عهد جديد كتابى پس از اناجيل آمده است تحت عنوان اعمال رسولان كه در واقع گزارشى است از آنچه پس از حضرت عيسى عليه السلام رخ داد. كتاب اعمال رسولان و فقراتى از رساله هايى كه پس از آن آمده است، تنها منبع تاريخى رخدادهاى اين دوره از تاريخ مسيحيت است. در اين دوره به چند رويداد بايد توجه كرد:

پطرس و پولس
سؤالى اساسى كه در رابطه با دوره پس از مؤسس يك دين مطرح مى شود، اين است كه آيا خود مؤسس براى بعد از خود برنامه اى دارد؟ آيا زمام امور را به فرد خاصى سپرده يا آن را رها كرده و به پيروان سپرده است؟ از اناجيل برمى آيد كه حضرت عيسى براى دوره بعد از خود برنامه داشته و به فرد خاصى مسئوليت داده است. اولين فردى كه به حضرت عيسى ايمان آورد و سپس بزرگ ترين حوارى او گرديد شخصى به نام شمعون بود. حضرت عيسى خطاب به اين فرد مى گويد:
اى شمعون، پسر يونا،... تو پطرس [= صخره] هستى ومن براين صخره كليساى [امت ]خود را بنا مى كنم و نيروهاى مرگ هرگز بر آن چيره نخواهد شد وكليدهاى پادشاهى آسمانى را به تو مى دهم. آنچه را كه تو در زمين منع كنى در آسمان ممنوع خواهد شد و هر چه را كه بر زمين جايزبدانى، درآسمان جايزدانسته خواهد شد. (انجيل متى، 16:18ـ19)

در فقره اى ديگر، كه مربوط به اندكى قبل از صعود آن حضرت است، مى گويد:
بعد از صبحانه، عيسى به شمعون پطرس گفت: اى شمعون پسر يونا، آيا مرا بيش از اينها محبت مى نمايى؟ پطرس جواب داد: آرى اى خداوند [ارباب]، تو مى دانى كه تو را دوست دارم، عيسى گفت: پس به بره هاى من خوراك بده. بار دوم پرسيد: اى شمعون پسر يونا، آيا مرا محبت مى نمايى؟ پطرس پاسخ داد: اى خداوند، تو مى دانى كه تو را دوست دارم. عيسى به او گفت: پس، از گوسفندان من پاسدارى كن. (انجيل يوحنا، 21: 15 ـ 17)

در دنباله اين فقره، براى بار سوم سؤال عيسى و پاسخ پطرس تكرار مى شود و حضرت عيسى به او مى گويد به گوسفندان من خوراك بده. منظور از گوسفندان، امت است؛ كما اينكه در جاهاى ديگر عهد جديد به اين معنا به كار رفته است.
به هر حال از دو فقره فوق به خوبى برمى آيد كه رهبرى امت مسيحى و زعامت دينى آنان برعهده پطرس نهاده شده است. از اولين فصل هاى كتاب اعمال رسولان برمى آيد كه پطرس اين وظيفه را انجام مى داده و حتى در اين راه به زندان افتاده است. اما از باب هشتم اين كتاب شخصيت ديگرى پيدا مى شود كه نام عبرى اوشائول و نام يونانى او پولس است. او در آغاز مسيحيان را شكنجه و آزار مى داد. برخى از مسيحيان از اورشليم به دمشق گريخته بودند و پولس از طرف كاهن اعظم يهود مأموريت يافت كه آنان را دستگير كرده، بازگرداند. به گفته كتاب اعمال رسولان، در نزديكى دمشق نورى مى بيند و صدايى مى شنود و او به زمين مى افتد و آن صدا كه صداى عيسى است، به او مى گويد كه چرا بر من جفا مى كنى و بعد به او دستور مى دهد كه به شهر برود و منتظر دستور مسيح باشد. چون به شهر مى رسد، عيسى از طريق فردى دستورات لازم را به او مى دهد. پولس تغيير كيش مى دهد و شروع به تبليغ آيين جديد خود مى كند. اما او نمى تواند به اورشليم برود؛ چرا كه در آنجا مسيحيان را شكنجه مى كرده است. پس مجبور مى شود به ديگر قسمت هاى امپراتورى روم رفته، آيين خود را تبليغ كند. اما تعاليم او از دو جهت با تعاليم ديگر حواريان، و در رأس آنان پطرس، متفاوت بود: نخست اينكه عقايدى كه او ترويج مى كرد با عقايد يهودى سازگارى نداشت، و دوم اينكه او پايبندى به شريعت موسوى را لازم نمى دانست. به گفته بسيارى از نويسندگان مسيحى، او به اندازه اى مسيحيت را تغيير داده كه بايد او را مؤسس دوم اين دين به شمار آورد. از موارد متعددى از عهد جديد، به ويژه رساله هاى پولس، برمى آيد كه بين پولس از يك سو و حواريان عيسى و در رأس آنها پطرس، از سوى ديگر، نزاع سختى در جريان بوده است. پولس گاهى از دست حواريان و پطرس خمشگين مى شود و به آنان مى تازد و حتى پطرس را به نفاق و دورويى متهم مى سازد. او گاهى چنان خشمگين مى شود كه به مسيحيان برخى از شهرها، كه از گروه حواريان اطاعت مى كردند، مى تازد و حتى به آنان توهين مى كند. اما سؤال مهم و اساسى اين است كه اگر پولس در حدود سال 40 ميلادى، يعنى حدود ده سال پس از حيات زمينى عيسى به مسيحيت گرويد، و در اين مدت رهبرى مسيحيان برعهده پطرس بود، او چگونه توانست براى خود جايى باز كند و حتى با پطرس مخالفت كند؟
پاسخ اين سؤال اين است كه او مقام پطرس و مسئوليتى كه عيسى به او داده بود، نفى نكرد، بلكه مسئوليت او را محدود كرد. او مدعى شد كه مسئوليتى كه عيسى به پطرس داده، بشارت به يهوديان است، اما همان عيسى در راه دمشق بشارت غير يهوديان را به من سپرده است. بدين ترتيب مأموريت پطرس محدود به يهوديان شد و پولس نه تنها مقامى مساوى با او يافت، بلكه از آنجا كه حوزه مأموريت او غير يهوديان بود و سراسر امپراتورى را در برمى گرفت، به زودى تعداد پيروان او بسيار بيشتر از پيروان پطرس گرديدند. علاوه بر اين نوع مسيحيتى كه پولس تعليم مى داد با مسيحيت يهودى متفاوت، و پذيرش آن براى مشركان امپراتورى آسان تر بود. او از يك سو انجام اعمال شريعت را براى غير يهوديان لازم نمى دانست و از سوى ديگر نظام الهياتى او كه مشتمل بر يك مسيح الوهى بود كه جسم گرفته تا فداى گناهان انسان ها شود، براى پيروان اديان يونانى ـ رومى مأنوس و قابل پذيرش بود؛ اما آنان با نظام الهياتى يهود بيگانه بودند.
اين امور باعث شد كه پولس و انديشه هايش به تدريج غلبه يابد و از اهميت حواريان و مسيحيان يهودى گرا هر روز كاسته شود. در اواخر قرن اول از درون مسيحيان يهودى گرا، فرقه اى به وجود آمد كه «ابيونى ها» خوانده مى شدند. اينان بر شريعت يهود سخت پايبند بودند و پولس را به خاطر اينكه براى مسيح الوهيت قائل بود، كافر مى دانستند. پطرس و پولس در سال 64 ميلادى در شهر رم اعدام شدند، اما انديشه هاى پولس به تدريج غلبه يافت.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید