ـ رهيافت تغيير و تحريف در كتابهاي آسماني پيش از قرآن، چونان تورات و انجيل
ـ تدوين و گردآوري آيات در مجموعهاي واحد، پس از سپري شدن عصر نزول و رحلت رسول اكرم صلی الله علیه و آله آن هم پس از گذشت زماني چند!
ـ تلاش مذاهب گوناگون اسلامي، براي مستند ساختن مرام و مسلك فكري و عملي خود به دليلهاي شرعي و ثابت كردن ناسازگار نبودن مذهب ايشان با آيات قرآن و ...
از جمله عواملي است كه شبهه تحريف قرآن را در ناي برخي دميده و بر قلب بعضي جاري ساخته است!
هر يك از اين عوامل شبههانگيز، پاسخ خاصي براي خود ميطلبد كه پرداختن به همه آنها در يك مقاله، ميسّر نيست؛ چه اين كه تمايز قرآن از تورات و انجيل و تفاوتهاي زمان و پيامي و ارزشي آن، خود ميداني گسترده، در پيش روي تحقيق ميگشايد.
با منكراني كه اصل شريعت آسماني را منكرند و يا تنها شريعت محمّدي صلی الله علیه و آله را نپذيرفتهاند به گونهاي ديگر بايد سخن گفت.
نزول تدريجي و گردآوري قرآن را پس از فاصلة زماني، با ملاكها و مدارك ويژه تاريخي و فرهنگي بايد مورد مطالعه قرار داد.
با مذاهبي كه به منظور توجيه برداشتها و باورهاي خود، دامان قرآن را به غبار اتّهام تحريف، آغشتهاند! سخني ديگر بايد داشت، ولي اين را ميتوان اعتبراف داشت كه تمامي مؤمنان و معتقدان به حق بودن قرآن و نزول آن از جانب خداوند، باوجود تصريح آياتي چند به مصون بودن قرآن از دستبرد خائنان و تحريفگران، نميبايست شبهه تحريف را، مجال دهند و مطرح سازند، جز براي پاسخگويي و تبيين حق.
چه سخني روشنتر از اين كلام الهي است:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» حجر / 9
ما خود قرآن را نازل كردهايم و خود آن را حافظ و پاسداريم.
«... إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ (٤١)لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ ٤٢) فصلت 41 ـ 42)
و به راستي، قرآن كتاب خدشهناپذير و توانمند است كه باطل از پيش رو و پشت سر بدان ره نمييابد، [چه اين كه قرآن] نازل شده از سوي خداي حكيم حميد است.
روشن است كه پيامبر صلی الله علیه و آله به عنوان امانتدار وحي، ميبايست نگران آينده معجزه جاويد خود باشد و به چگونگي گردآوري آن بينديشد و خداوند به او اطمينان و آرامش دهد:
«... ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الآخِرِينَ» قيامه / 17
... همانا بر ماست كه قرآن را گردآوريم و [بر تو] بخوانيم.
اين آيات و آيات ديگري از اين دست، مينماياند كه قرآن در قلمرو حفاظت ويژه الهي قرار دارد و از سوي خداوند، سلامت آن تضمين شده است.
افزون بر روايات، دليلهاي عقلي و نقلي و شواهد تاريخي و نشانههاي علمي و فرهنگي نيز بر اين واقعيت گواهي ميدهند.
از آن ميان، به دليل زاويه نگاهي كه در اين تحقيق برگزيدهايم، تنها به بررسي ديدگاه اهل بيت علیه السلام در تحريفناپذيري قرآن، ميپردازيم؛ چه اين كه آنان مفسر كلام وحي، عدل قرآن و بيانگر حقايق آن هستند و سخن و روش آنان، خود ميزان است.
احاديثي كه از پيامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام در اختيار است و در جاي جاي كتابهاي حديث ثبت شده است، بيانهاي مختلفي دارند كه در چند گروه قرار ميگيرند:
1. روايات ارجاعدهنده احاديث به قرآن و تعيينكننده قرآن به عنوان معيار شناخت درستي و نادرستي دليلهاي نقلي و روايي.
2. روايات ارجاعدهنده مردم به قرآن، در فتنهها و بحرانهاي فكري و ابهامهاي معرفتي.
3. رواياتي كه قرآن و اهل بيت را ثقلين دانسته و تمسّك به آن دو را شرط نجات از گمراهي شمردهاند.
4. رواياتي كه نكوهشگر دورماندگان از قرآن هستند.
5. روايات فراواني كه در آنها اهل بيت به آيات قرآن تمسّك كرده و اعتبار سخن خود را با استناد به كلام وحي نماياندهاند.
6. رواياتي كه شيعه را در قراءت قرآن به همگوني با ساير مسلمانان فراخوانده است. اكنون پيش از پرداختن به مطالب ديگر، نمونهاي از اين دسته روايات را مورد توجه قرار ميدهيم.
قرآن، معيار درستي و نادرستي روايات
إِنَ عَلَى كُلِ حَقٍ حَقِيقَةً وَ عَلَى كُلِ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ 1
هر حقي را حقيقتي گواه است و هر درستي را نوري مؤيّد است، پس آنچه از احاديث و سخنان كه موافق كتاب خداست، دريافت كنيد و آنچه مخالف كتاب خداست رها سازيد و مورد عمل و ملاك معرفت قرار ندهيد.
عمربن حنظله، روايتي را از امام صادق علیه السلام نقل كرده است كه مشايخ سه گانه اماميه؛ يعني شيخ طوسي و كليني و صدوق در كتابهاي خود بدان اشارت داشتهاند و با اين كه از نظر سند مرسله است، علما آن را پذيرفتهاند:
قُلْتُ فَإِنْ كَانَ الْخَبَرَانِ عَنْكُمْ مَشْهُورَيْنِ قَدْ رَوَاهُمَا الثِّقَاتُ عَنْكُمْ قَالَ يُنْظَرُ فَمَا وَافَقَ حُكْمُهُ حُكْمَ الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ خَالَفَ الْعَامَّة 2
به امام صادق علیه السلام گفتم: هرگاه دو روايت ناهمگون به ما برسد كه هر دو مشهور و راويان موثق آن را نقل كرده باشند، وظيفه چيست و كدام يك را بايد برگزيد؟
امام صادق علیه السلام فرمود: بيان و حكم هر روايت كه با حكم قرآن و سنّت پيامبر صلی الله علیه و آله موافق است و با مكتب دورماندگان از اهل بيت، ناهمگون است، گزيده ميشود و آن ديگري كه مخالف قرآن و سنّت و هماهنگ با عامّه است، وانهاده ميشود.
* امام رضا علیه السلام فرمود:
« فَمَا وَرَدَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَبَرَيْنِ مُخْتَلِفَيْنِ فَاعْرِضُوهُمَا عَلَى كِتَابِ اللَّهِ فَمَا كَانَ فِي كِتَابِ اللَّهِ مَوْجُوداً حَلَالًا أَوْ حَرَاماً فَاتَّبِعُوا مَا وَافَقَ الْكِتَابَ وَ مَا لَمْ يَكُنْ فِي الْكِتَابِ فَاعْرِضُوهُ عَلَى سُنَنِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله .» 3
هرگاه با دو روايت ناهمگون روبهرو شديد، نخست آن دو را بر كتاب خدا عرضه كنيد و با آن بسنجيد، اگر مفادش در كتاب خدا موجود است (حلال يا حرام) از آن كه موافق قرآن است پيروي كنيد و چنانچه در اثبات يا نفي آن حكم سخني در قرآن نيافتيد، آن دو حديث را به سنت پيامبر عرضه كنيد و با آن بسنجيد.
امام صادق علیه السلام فرمود:
إِذَا وَرَدَ عَلَيْكُمْ حَدِيثَانِ مُخْتَلِفَانِ فَاعْرِضُوهُمَا عَلَى كِتَابِ اللَّهِ فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَذَرُوه - 4
هرگاه دو حديث ناهمساز به شما رسيد، آن دو را با كتاب خدا بسنجيد، موافق قرآن را مورد عمل قرار دهيد و مخالف را دور افكنيد.
جز اين روايات، روايات بسياري در كتابهي روايتي شيعه و اهل سنت وجود دارد كه بر محوربودن قرآن و ملاك بودن آن در برابر احاديث تصريح شده است. 5
بازگشت به قرآن در بحرانهاي فكري و عملي
عن الصادق علیه السلام: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «... ٍ فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّع ...»
هرگاه فتنهها مانند شب تاريك به شما هجوم آورد، به قرآن پناه بريد، زيرا قرآن شفاعتگري توانا و كارآمد است [و متمسكان به خود را نجات ميدهد.]
همانند اين بيان از امام علي علیه السلام نيز نقل شده است.
اين بيان مشترك از امام علي و امام صادق علیه السلام مينماياند كه قرآن از نظر اهل بيت در فاصله زماني عصر دو امام، هرگز جايگاه والا و هدايتگري بيچون و چراي خود را از دست نداده و از اعتبار مطلق برخوردار بوده است.
قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ سَيَكُونُ فِي أُمَّتِكَ فِتْنَةٌ قُلْتُ فَمَا الْمَخْرَجُ مِنْهَا فَقَالَ كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ بَيَانُ مَا قَبْلَكُمْ مِنْ خَيْرٍ وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُم ...» 6
علي علیه السلام فرمود از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنيدم كه ميفرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: اي محمّد! به زودي در امت تو فتنه و بحران بزرگي رخ مينمايد.
به او گفتم راه گريز از آن فتنه چيست؟
جبرئيل گفت: مراجعه به كتاب خدا راه گريز و ايمني است؛ زيرا در قرآن هرگونه آگاهي ضروري نسبت به گذشته و آينده وجود دارد.
تمسّك به قرآن و اهل بيت
1. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
« ُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا .» 7
دو چيز ارجمند در ميان شما برجاي ميگذارم، كتاب خدا و عترتم، اهل بيتم،پس به اين دو تمسّك جوييد، تا پس از من گمراه نشويد.
روايات در اين زمينه و با اين بيان در حد تواتر وجود دارد، به گونهاي كه نميتوان در صدور آن از رسول خدا ترديد كرد. 8
امام باقر علیه السلام فرمود:
« وَ كَانَ مِنْ نَبْذِهِمُ الْكِتَابَ أَنْ أَقَامُوا حُرُوفَهُ وَ حَرَّفُوا حُدُودَه .» 9
كنار نهادن و فراافكندن آنان قرآن را چنين بود كه ظاهرش را ارج نهادند و قراءت كردند، ولي حدود و محتوايش را تحريف كردند.
استشهاد به آيات در بيان احكام
علي علیه السلام در حديث مناشده به بسياري از آيات قرآن استشهاد كرده است10 و اين آيات برابرند با آنچه در قرآن موجود بوده است.
حضرت زهراء (سلام الله علیها) نيز در آن خطبه گرانسنگ خويش و نيز در احتجاج خود با مخالفان11 و سلمان نيز در مناشدة خود به آيات قرآن تمسك كرده است. 12
به عنوان نمونه، علي علیه السلام در مناشده با ابوبكر، براي احقاق حق خويش فرموده است:
« نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ نَزَلَتْ فِيهِ هَذِهِ الْآيَةُ- إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ غَيْرِي؟ قَالُوا لَا-13
شما را به خدا سوگند! آيا جز من كسي هست كه اين آيه درباره او نازل شده باشد؟ همانا ولي شما خدا و رسول خدا و آنانند كه ايمان آوردهاند، آنان كه نماز را برپا ميدارند و در حال ركوع زكات ميپردازند.
گفتند: نه.
پس از آن فرمود:
« قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَ فِي وُلْدِهِ- إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً إِلَى آخِرِ السُّورَةِ غَيْرِي؟ قَالُوا لا - 14
شما را به خدا سوگند! آيا جز من كسي هست كه اين آيه درباره وي نازل شده باشد؟ آيا سقايت حاجيان و ساختن مسجدالحرام را همانند آن كسي ميدانيد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است، اينها نزد خدا يكسان نيستند.
گفتند: نه.
دعوت مردم به قراءت همگون آيات
امام صادق علیه السلام فرمود:
« اقْرَأْ كَمَا يَقْرَأُ النَّاس .» 15
مقتضاي روايت، اين است كه امام صادق علیه السلام قرآن موجود را همان كتاب نازل شده از سوي خداوند دانسته است.
تحليلي بر روايات يادشده: آنچه از روايات كه تا بدين جا ياد كرديم، تنها نمونه و اشارهاي به روايات بسيار در اين زمينه است و ما در اين نوشته، تنها درصدد پيريزي شالوده اين نگرشيم و نه كاوش همه رواياتي كه ذيل هر يك از عنوانهاي يادشده ميگنجد.
اما اين كه روايات يادشده چگونه بر مقصود دلالت دارند و چطور ميتوان از اين دسته احاديث، نتيجه گرفت كه امامان علیه السلام قرآن موجود در ميان مسلمانان را قرآن كامل و به دور از فزوني و كاستي ميشمردهاند، نياز به تحليل و بياني به اشارت دارد.
سخن اين است كه اگر به راستي قرآن به عنوان مجموعهاي مشخص و تدوين يافته در عصر ائمه، استواري و مصون ماندن كامل نداشت و احتمال افزايش يا كاستي در آن ميرفت، هرگز اين مجال باقي نميماند كه امامان، اصحاب خويش را به قرآن ارجاع دهند و قرآن را ملاك شناخت درستي و نادرستي احاديث معرفي كنند؛ چه اين كه احتمال تحريف، مايه بياعتباري و تضعيف است و متن بياعتبار و ضعيف نميتواند ملاك و معيار و داور قرار گيرد.
اگر به راستي قرآن در گذرگاه تحريف و در معرض دستبرد رهزنان و دسيسهگران قرار داشت و شرايط تاريخي و تدبيرهاي الهي آن را مصونيت نبخشيده بود، معنا نداشت كه امامان، مردمان را در بحرانهاي فكري و عقيدتي و سردگرميهاي عملي به پناه قرآن فراخوانند؛ چه اين كه در آن صورت، قرآن نيز نميتوانست پناهگاه امن و سقفي مستحكم باشد.
اگر به راستي اهل بيت در تماميت و ارجمندي تمامي پيامها و آيات قرآن موجود ميان جامعه، كمترين ترديدي داشتند، جا نداشت كه مردم را به فهم قرآن و عمل برابر محتوا و حدود آن وادارند و دست كم ميبايست به وجود كاستيها و فزونيها (هرچند اندك) هشدار دهند و راه شناخت كاستيها و فزونيها را بنمايانند.
اگر قرآن ثقل اكبر دانسته شده است، نظر به قرآني دارد كه بر پيامبر صلی الله علیه و آله نازل شده و در ميان مردم حضور دارد و در دسترس ايشان است، چنانكه عترت در ميان مردم حضور داشتند و پيامبر آن دو را باهم، پس از خويش برجاي نهاد و مردم را به تمسك به ايشان دعوت كرد.
اگر قرآن در معرض گمانه تحريف قرار داشت، ميبايست پيامبر هشدار دهد كه منظور از قرآن، نه آن است كه در دسترس مردمان قرار داد، بلكه آن است كه بر من نازل شده و امكان دارد در دست مردمان گرفتار زياده و كاستي شده باشد!
جالب است كه در زمينه روايات، رسول خدا، چنين هشداري را داده است؛ يعني آن گرامي به واقعيتهاي جاري توجه داشته و يادكرده است كه: «دروغگويان و تهمتزنندگان بر من زياد شدهاند» و بايد مراقب باشيد تا آنچه به دروغ به من نسبت ميدهند نپذيريد.
پس اگر در زمينه تمسّك به قرآن، چنين هشداري داده نشده، نه از سر بيتوجهي، بلكه براساس اعتقاد به مصون بودن قرآن از تحريف بوده است.
از ديگر نشانههاي مصون بودن قرآن از تحريف لفظي، اين است كه هرجا لغزشگاه و خطرگاه بوده است، پيامبر يادآور ميشده است، از جمله اين كه تحريف در تفسير و تأويل و برداشت ممكن بوده پيامبر هم بدان هشدار داده است. از جمله در روايتي ميفرمايد:
« وَ قَالَ صلی الله علیه و آله و سلم أَكْثَرُ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي رَجُلٌ يَتَأَوَّلُ الْقُرْآنَ يَضَعُهُ عَلَى غَيْرِ مَوَاضِعِه .»
بيشترين ترس من بر امتم پس از خودم، از مردمي است كه قرآن را تأويل ميكنند و آن را در غير جاي خود قرار ميدهند.
همين نگراني در كلام علي علیه السلام نيز بازتاب يافته است:
«ايّاك أن تفسّر القرآن برأيك.»
از آن بپرهيز كه قرآن را به رأي خود تفسير كني.
در عصر امام صادق علیه السلام نيز، نگراني اصلي همين نگراني بوده است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
« مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ فَأَصَابَ لَمْ يُؤْجَرْ فَإِنْ أَخْطَأَ كَانَ إِثْمُهُ عَلَيْه .»
هركس قرآن را به رأي خود تفسير كند و درست بگويد، پاداشي به او داده نميشود، و اگر خطر كند گناه آن بر وي خواهد بود.
چنانكه ديده ميشود، در اين مجموعه روايات، نگراني از تحريف محتوايي آيات است و در زمينه تغيير لفظي، هشدار و نگراني در روايات پيامبر و امام علي و امام باقر و امام صادق علیه السلام به چشم نميخورد.
تمسّك اهل بيت به آيات قرآن، نيز حكايت از اعتبار بيچون و چراي آيات در نظر ايشان داشته است، آياتي كه براي مردم آشنا بوده و همگان آن را ميشناختهاند و اگر جز اين بود، بايد اصحاب ميپرسيدند كه اين آيه در قرآن نيست و با آن آشنا نيستند! و يا اين آيه با بيان و گونهاي ديگري در قرآن رايج، ثبت شده است!
امّا ميبينيم كه اين گونه استدلالها در فضايي به طور كامل آشنا و مطمئن و به دور از ابهام و ترديد و توضيح صورت ميگرفته است.
افزون بر اين، وقتي امام صادق علیه السلام اصحاب و پيروان را به قراءت قرآن، آن هم، آن گونه كه همگان قراءت ميكنند فرا ميخواند، تصريح به اين حقيقت است كه در انديشه اماميه و در مكتب اهل بيت، قرآن، همين قرآن موجود در ميان امت اسلامي است، بيهيچ فزوني و كاستي.
بلي، تنها نكتهاي كه در اين ميان سؤالانگيز است و مايه ابهام شده، وجود برخي روايات است. بررسي يكايك اين روايات از نظر سند و محتوا و نوع بيان، نياز به فرصتي جداگانه دارد، ولي كوتاه سخن درباره اين روايات، اين است كه بسياري از اين روايات، در مقام بيان تأويل آيات و گزينش نمونه و انطباق بر نمودهاي عيني آن بوده است، نه اين كه مدّعي حذف و اضافه در كلام وحي و آيات قرآن باشد!
گذشته از اين نكته، اگر از بررسي سندي و دلالي اين روايات چشم پوشي كنيم و فرض را بر اين بگذاريم كه از ظاهر اين روايات، موضوع تحريف استفاده ميشود، بازهم نميتوانيم براي ظهور آنها اعتباري قايل شويم، زيرا اين ظهور، با صريح آيات قرآن كه خداوند سلامت و مصون بودن قرآن را تضمين كرده، ناسازگارند. در اين گونه روايات، احتمال جعل و نارسايي فهم روايي از مراد امام هست، ولي در مورد آيات قرآن، چنين احتمالي نميرود كه چيزي به قرآن افزوده شده باشد، يا پيامبر وحي را درنيافته براي مردمان بازگفته باشد! و به هرحال در خصوص آيات مورد استناد براي تحريف نشدن، هيچ گونه ترديدي وجود ندارد.
افزون بر اين، در برابر چند روايت موهم تحريف، صدها روايت معتبر و مستدل و مستحكم وجود دارد كه اعتماد ائمه به قرآن موجود در عصر خود را ميرساند و ترديدي نيست كه از عصر ائمه تاكنون، هيچ گونه تغييري در آيات قرآن داده نشده است.
باوجود اين اعتماد فراگير اهل بيت علیهم السلام به قرآن و استناد و استدلال ايشان به محتواي آن و تشويق مردم به مراجعه به آن، باتوجه به مسؤوليتي كه در قبال پاسداري از كلام وحي و دستاورد رسول خاتم داشتهاند كه اگر خللي در قرآن راه يافته بود ميبايست با صراحت و در حدّ لازم آن را بيان كنند، ميتوان نتيجه گرفت كه قرآن از بالاترين درجه اعتبار و حجت بودن و تمام بودن، در مكتب اهل بيت علیهم السلام برخوردار بوده است و اين همه را در آيينه صدها حديث و بيان ميتوان يافت.
از آن جمله اين حديث كه آن را ختام نيك و گوياي اين تحقيق قرار ميدهيم:
امام رضا علیه السلام در وصف قرآن فرمود:
« َ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَى وَ طَرِيقَتُهُ الْمُثْلَى الْمُؤَدِّي إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمُنْجِي مِنَ النَّارِ لَا يَخْلُقُ عَلَى الْأَزْمِنَةِ وَ لَا يَغِثُّ عَلَى الْأَلْسِنَةِ لِأَنَّهُ لَمْ يُجْعَلْ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ بَلْ جُعِلَ دَلِيلَ الْبُرْهَانِ وَ الْحُجَّةَ عَلَى كُلِّ إِنْسَانٍ لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيد
قرآن، ريسمان استوار و متين و دستگيره محكم و درخور اعتماد و راهي نمونه و بيبديل است كه به بهشت منتهي ميشود و از دوزخ رهايي ميبخشد. در طول زمان كهنه نميشود و ارجمندي و وزانت خود را از دست نميدهد؛ زيرا آن براي يك عصر قرار داده نشده است، بلكه راهنما و برهان و حجت بر هر انسان است. باطل و نادرستي و كژي در آن راه نمييابد، نه از پيش رو و نه از گذشتهها و پشت سر، فرو فرستاده خداي حكيم حميد است.
مانند اين بيان از رسول خدا و علي بن ابيطالب علیه السلام و ساير امامان معصوم علیهم السلام در كتابهاي حديث فراوان است و اگر اين بيان را از امام رضا علیه السلام آورديم و بدان بسنده كرديم، از آن روست كه بنمايانيم، ائمه در گردآوري قرآن و شكل موجود آن در عصر امامت، كمترين خدشه نداشتهاند و بيهيچ قيد و شرط و تبصره و هشدار نسبت به كاستي و فزوني آن، بر استواري و راهگشايي و هدايتگري آن تصريح و تأكيد داشتهاند. 16
پی نوشت ها:
________________________________________
1 . كليني، محمدبن يعقوب، كافي، تهران، اسلاميه، 1/69؛ حرّ عاملي، محمدبن حسن، وسائل الشيعه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 18/78.
2 . كليني، محمدبن يعقوب، كافي، تهران، اسلاميه، 1/67؛ حرّ عاملي، محمدبن حسن، وسائل الشيعه، 18/75.
3 . شيخ صدوق، محمدبن علي ابن بابويه، عيون اخبار الرضا، تهران، نشر جهان، 1/20.
4 . حرّ عاملي، محمدبن حسن، وسائل الشيعه، 18/84.
5 . همان، 18/75.
6 . فيض كاشاني، محمدبن مرتضي، تفسير صافي، بيروت، موسسه الاعلمي المطبوعات، 1/15.
7 . همان، 1/16.
8 . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 23/104 و بسياري از منابع ديگر.
9 . كليني، محمدبن يعقوب، كافي، 8/5.
10 . طبرسي، الاحتجاج، 1/132.
11 . همان، 1/97.
12 . همان، 1/113
13 . همان، 1/139.
14 . همان، 1/140.
15 . فيض كاشاني، محمّدبن مرتضي، تفسير صافي، 1/40.
16 . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، 92/14.
محمد بيرجندي