اولين كليد فهم قرآن كريم،آگاهي از معناي مفردات و الفاظ اين كتاب آسماني است. بدون شناخت و احاطهي كامل به مفاهيم اين الفاظ، هرگز قادر به فهم درستي از قرآن نخواهيم بود.
چنانچه ميدانيم خدواند در دورانهاي مختلف، رسولان خويش را با معجزاتي همسو با شأن مردم زمانشان مبعوث فرمود.حضرت موسي (علی نبینا و آله و علیه السلام) زماني به سوي مصريان فرستاده شد كه سحر و جادو در ميان آنان رايج بود، ازينرو حكمت الهي چنين اقتضا كرد كه آن حضرت با معجزهي عصا براي آنان استدلال كند تا مردم با توجه به شناختي كه از سحر داشتند، به راحتي تفاوت آن را با معجزه تشخيص داده و به موسي (علی نبینا و آله و علیه السلام) ايمان آورند.
در عصر حضرت مسيح (علی نبینا و آله و علیه السلام) كه علم طب رواج بسيار داشت، معجزهي حضرتش شفاي بيماران و نابينايان و زنده كردن مردگان بود در نتيجه مردم با توجه به شناختي كه از طب داشتند، يقين كردند كه كارهاي خارق العادهي عيسي (علی نبینا و آله و علیه السلام) تنها به قدرت پروردگار ممكن است.
دعوت به اسلام نيز از ميان اعرابي آغاز شد كه از نظر ادبيات عرب، در سطح عالي بودند و به خصوص در علم فصاحت و بلاغت، پيشرفت چشمگيري داشتند اما از ساير علوم و صنايع بي خبر بودند و چنانچه پيامبري براي اثبات ادعاي نبوتش از آن علوم استفاده ميكرد، در معرض شك و ترديد قرار ميگرفت و به سحر متهم ميشد، در اين شرايط خداوند قرآن كريم را با فصيحترين و متداولترين واژههاي عرب كه براي عموم مردم آن روز مأنوس و آشنا بود، نازل فرمود.
آنها به خوبي قادر به تشخيص اين نكته بودند كه فصاحت و بلاغت تا چه اندازه در توان انسان است و كجا از حيطهي قدرت او خارج است.
قرآن كريم در فصاحت و بلاغت آنچنان بود كه اعراب از آوردن حتي يك سوره مانند آن ناتوان بودند و چون در اين زمينه خبره بودند، تسليم اعجاز قرآن شدند. غير اعراب نيز به طريق اولي ، توان آوردن نظير آن را نداشتند و آن را به عنوان دليل روشني بر نبوت پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پذيرفتند .
اما با گسترش اسلام در ميان ملل غير عرب،مسئله ابهام معاني واژههاي قرآن پيش آمد و براي ترجمهي آيات الهي به آگاهي دقيق از معاني الفاظ و مفردات آن، به شدت احساس نياز شد.
با توجه به اين آيهي شريفه كه ميفرمايد : (( و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه )) زبان قرآن، زبان مردم همان عصر بوده و بايد به زبان همان مردم ترجمه و تفسير شود. درست به همين دليل برخي مفسرين، براي فهم درست معاني الفاظ حتي به دقت در اشعار زمان جاهليت كه اين كلمات در آنها استفاده شده بود نيز متوسل شدند.
براي فهم الفاظ قرآن كريم، تنها اعتماد بر اهل لغت و تبعيت از آراء و نظرات آنان، اطمينانبخش نيست چرا كه شاهد هستيم نظرات آنها در مورد معاني لغات بسيار متفاوت است تا آن جا گاهي لازم است براي درك صحيح از معناي يك لغت به چندين فرهنگ مراجعه شود.
بنابر آنچه ذكر شد، در فهم معناي الفاظ، بهرهجويي از فرهنگهاي لغت هرچه نزديكتر به عصر نزول قرآن ضروري است و صد البته براي درك الفاظ قرآن بايد به نحوهي كاربرد آن لغت و سياق آيه نيز توجه كرد.
اصولاً ترجمه كار دشواري است. مترجم بايد درك صحيحي از پيام آيه داشته باشد . بر ادبيات عرب همچون (( صرف و نحو )) و (( معاني و بيان )) مسلط باشد و ذوقي سرشار براي درك لطافتهاي هنري و ادبي قرآن كريم نيز داشته باشد.
در نوشتار بعدي به يكي ديگر از كليدهاي فهم قرآن اشاره خواهيم كرد.
پی نوشت ها
1- اصول كافي 1 / 24
2- ابراهيم / 4