يكي ديگر از كليدهاي فهم صحيح قرآن و درك درست مقاصد آن ، پرهيز از پيشداوري است ، كه حاصلي جز تفسير به رأي نخواهد داشت . در واقع پيش داوري در مورد آيات شريفهي قرآن ، انسان را تا سر حد سقوط و پرتاب به درهي هولناك تفسير به رأي پيش ميبرد .
اهل بيت عليهم السلام بارها خطر سقوط به اين درهي پرخطر را يادآوري فرمودهاند . رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايند : مَنْ فَسَّرَ القرآن بِرَأيه فَلْيتَبوَّأ مقعَده مِنَ النار. (1) كسي كه قرآن را به رأي و نظر خود تفسير كند ، سزایش آتش دوزخ است .
هم چنين امام محمد باقر عليهالسلام به قتاده مفسر معروف ، فرمودند :
« واي بر تو قتاده ! اگر قرآن را به رأي خود تفسير كني يقيناً هم خود هلاك ميشوي و هم ديگران را به هلاكت خواهي كشاند . هم چنين اگر تفسير قرآن را از ساير مردم فراگيري سرانجامي جز هلاكت خود و ديگران نخواهي داشت. » (2)
تفسير به رأي به يكي از دو شيوه انجام ميپذيرد :
در صورت اول نظر و انديشه مفسر محور استنباط است و در اين راستا او در فهم و مقاصد آيات آزاد بوده ، مقيد به تفكر و تعقل در محدودهي خاصي نيست . (اين نظر درست در مقابل تفسير نقلي قرار دارد.) يعني مفسر نظريه خاص خود را بر قرآن تحميل ميكند و يا از بين معاني احتمالي آيه ، نظر و پيش فرض خود را مقدم ميدارد و همان را تقويت ميكند و براي تأكيد درستي نظر خويش و يا توصيه بدعتي كه گذارده است ، از قرآن تأييد ميگيرد و اين جز تفسير به رأي نيست چرا كه آيه قرآن را طبق رأي و ميل خود تأويل كرده تا هدف خود را با آن توجيه نمايد به گونهاي كه اگر او اين رأي يا نظر را نداشت ، از قرآن آن معنا را نميفهميد . اين گونه تفسير به رأي ، گاهي با علم و آگاهي است مانند كسي كه براي تصحيح بدعت خود ، به آيات قرآني استدلال مينمايد در حالي كه ميداند مقصود و مفهوم آيه ، آن نيست ولي در عين حال طرف مقابل خود را به اشتباه مياندازد و گاهي با ناآگاهي انجام ميشود ، ولي چنانچه آيهاي چند احتمال در معانياش برود او معنايي را ترجيح ميدهد كه موافق غرض و هدف اوست . زيرا رأي او همان است كه بر اين تفسير تحميل نموده و اگر نظر او چنين نبود اين معني از ميان احتمالات رجحان نمييافت . گاهي براي آن كس كه تفسير به رأي ميكند غرضي صحيح وجود دارد پس بر آن دليلي از قرآن ميجويد و استدلالي ميكند كه خود ميداند مقصود از آيه ،آن معني نيست .
نمونهي بارزي از تفسير به رأي كه از دير باز تا كنون در برخورد با قرآن صورت گرفته ، جريان علم زدگي است . مانند كساني كه مقهور فلسفه يونان شدند و آيات شريفهي قرآن بر آن اساس تأويل كردند و يا اهل كلام كه « جبر و اختيار » را مبنا گرفتند ، بر اساس همان ، آيات مخالف را توجيه نمودند و نيز عرفايي كه متأثر از فرهنگ برهمايي و بودايي و يا عرفان يوناني مسيحيي بودند و از بطون قرآن سخن به ميان آورده ، ظواهر آن را بر كنار نهادند .
به هر حال گروهي آگاهانه يا ناآگاهانه قدم به اين ميدان ميگذارند و دين را سپر بلا و پلي براي رسيدن به اميال خود قرار داده ، آيات خدا را به بازي گرفته و هر چند وقت يكبار حكمي از احكام خدا را مردود اعلام كرده و خلق عظيمي را به گمراهي ميكشانند . تصور كنيد فرضيه علمي كه تا كنون ثابت شده را با آيهي از آيات قرآن تطبيق دهند ، حال چنانچه اين فرضيه درآينده رد شود بالطبع آيهي قرآن نيز زير سؤال خواهد رفت .
از اين روست كه امام صادق عليه السلام در روايت شريفي ميفرمايند : كسي كه قرآن را با رأي و نظر خويش تفسير كند اگر تفسيرش مطابق با واقع باشد اجر و پاداشي نخواهد داشت و چنانچه در فهم آيه به خطا رود از مرز حقيقت بسيار بسيار فاصله گرفته است . (3)
و اما گاه تفسير به رأي به معناي تفسير ظاهر آيات بدون توجه و ياري گرفتن از روايات است.
در مقالات قبلي اشارهاي به بطون قرآن كرديم . اينكه قرآن داراي بطنهاي فراوان است و حقيقت ملكوتي آن در الفاظ و ظاهر نورانياش خلاصه نميشود و يادآور شديم كه از باطن ژرف آن جز معصوم هيچ كس آگاه نيست .
حال تصور كنيد كسي بياعتنا به فرمايشات معلمين قرآن كه مصداق حقيقي « مَنْ خُوطِبَ بِه » ميباشند ، بخواهد حقيقت آيات را دريابد و تفسير كند ، مسلماً چنين كسي به بيراهه رفته و از حقيقت فاصله فراوان خواهد گرفت .
گذشته از اين به سفارش مكرر رسول گرامي در حديث ثقلين نيز پشت كرده و قرآن و عترت را از يكديگر جدا ساخته است .
پس در يك كلام بايد گفت : آشنايي با روايات معصومين از اولين گامهاي ضروري براي فهم قرآن است و نيز يكي از مهمترين عواملي است كه از خطر سقوط در درهي هولناك تفسير به رأي باز ميدارد .
پی نوشت ها
1- مرآة الانوار (مقدمه تفسير برهان) ص 16
2- اصول كافي
3- مرآة الانوار(مقدمه تفسير برهان)ص16