7798971020 81363632b0 z

يكي از نهادهاي شناختي كه در قرآن كريم پيشنهاد شده است، تجربه‌هاي تاريخي ديگران است كه مي‌تواند منشأ معرفت و شناختي بزرگ شود. قرآن كريم از اين منبع فيّاض غفلت نكرده است و علاوه بر آنكه بشر را همواره به پيگيري اين تجربه فراخوانده خود نيز سرگذشت امتهاي پيشين و نقش‌هاي مثبت يا منفي، سازنده يا ويرانگر،‌را بازگو نموده است.

قرآن از اين واقعيت‌هاي بشري و سرگذشت‌ها تابلوهايي بيداركننده و تكان‌دهنده رسم كرده است و در مقابل ديد جوامع گذشته، صاحبان عقل و خرد را به عبرت‌گيري از آنها فراخوانده است.
از مهمترين فلسفه‌هاي توجه به تاريخ گذشته بشري شناخت «امم صالحه» و «امم‌فاسده» و علت صلاح و فساد آنهاست تا بدين وسيله تاريخ از صورت يك وسيله سرگرمي و وقت‌گذراني درآيد و منشأ علم و آگاهي شود و سپس منشأ اتخاذ موضع صحيح و عمل صالح گردد كه همانا نقش هدايتگري قرآن در اين زمينه است.
با توجه به اينكه آيات اين كتاب عظيم در طول 23 سال به تدريج و بر حسب حوادث و رخدادهاي مختلف نازل گرديد مي‌توان اذعان كرد كه اگر كسي با دقت و تأمل به مطالعه قرآن كريم روي آورد و به خصوص سوره‌هايي را كه در مدينه نازل شده بررسي نمايد به خوبي در جريان رويارويي مسلمانان با مشركان و غلبه تدريجي آنان بر سران شرك و كفر و علل اين پيروزي‌ها قرا خواهد گرفت چرا كه بسياري از آيات و سوره‌هاي قرآن ناظر بر حوادث دوران رسالت نازل گرديده است.
تفاوت سور مكي و مدني معلول اختلاف شرايط مكه و مدينه از نظر اجتماعي، فرهنگي و سياسي مي‌باشد و نزول تدريجي قرآن حكمتها و فوايد مختلفي داشته است كه يكي از آنها مرتبط شدن نزول قسمتهايي از قرآن با شرايط جامعه مي‌باشد و با توجه به اين ارتباط مي‌توان اين شرايط را در آن زمان بخصوص - از نظر تاريخي - مورد بررسي قرار داد و از آنها درس زندگي آموخت.
پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در آن شرايط سخت و دشوار با تعدادي اندك از تازه مسلمانان توانست بر سران ثروتمند قريش پيروز گردد. بررسي علل اين پيروزي‌ها مي‌تواند راهكارهاي مناسب به ما ارائه دهد تا با شناخت صحيح و با استفاده درست بتوانيم از آنها به نحو احسن بهره‌ برداري كنيم.
به عقيده دانشمندان علوم‌ قرآني آيات قرآن از جهت ارتباط با شرايط عصر نزول بر دو دسته تقسيم مي‌گردد كه عبارتند از :
الف) آياتي كه در پي طرح سؤال و يا وقوع حادثه‌اي نازل شده‌اند.
ب) آياتي كه ابتداً به عنوان هدايت مردم نازل شده و طرح سؤال يا وقوع حادثه‌اي در نزول آنها دخالت نداشته است.
به دليل ضرورت آشنايي بهتر با تاريخ اسلام و نيز شناخت افراد و عناصري كه در مسير تحولات مربوط به عصر نزول قرآن نقش داشته‌اند، دانشمندان اسلامي به ويژه مفسران قرآن هرگز از شناسايي افراد و جرياناتي كه آيه يا آياتي درباره آنها نازل شده غافل نبوده‌اند. آنان علومي را پايه‌گذاري كردند كه ريشه آن علوم روايت‌هاي تاريخي است كه به معرفي افراد و شخصيتهاي موجود در سرگذشتهاي قرآني و نيز حوادث واقع در عصر نزول قرآن مي‌پردازد زيرا آنقدر كه در قرآن به شناخت جريانات اجتماعي و به اصطلاح تيپ‌شناسي توجه شده است معرفي افراد و قهرمانان حادثه مورد توجه قرار نگرفته و چنانچه مي‌دانيم در بين معاصران پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) تنها يك نفر با نام و نشان مورد نكوهش قرآن قرار گرفته كه همان ابولهب است. يكي از دلايل مبهم و اجمالي مطرح شدن معاصران را مي‌توان اهداف تربيتي قرآن و نيز حفظ جاودانگي قرآن و عدم تخصيص آيات آن به فرد و دوره خاصي بيان كرد چنانكه امام باقر (عليه‌السلام) در اين مورد مي‌فرمايند:
اگر اين چنين باشد كه پس از مرگ قومي آيه‌اي كه در شأن آنان نازل شده نيز بميرد، از قرآن چيزي باقي نمي‌ماند لكن تا آسمانها و زمين برقرار است قرآن نيز جاري است و براي هر قوم آيه‌اي است كه آن را مي‌خوانند و از آن بهره نيك و بد دارند.
از ديگر علومي كه دانشمندان اسلامي پايه‌گذاري كردند علم اسباب‌النزول است كه در آن زمينه‌ها و شرايطي كه به نزول آيه يا آياتي منجر شده است مورد تحقيق و مطالعه قرار مي‌گيرد و طبعاً براي شخصي كه به دانستن جزئيات وقايع تاريخي - خاصّه از ديد قرآن كريم - علاقه‌مند است آشنايي با سبب نزول آيات امري الزامي خواهد بود. در قرآن آيات متعددي وجود دارد كه وقوع حوادثي موجب نزول آنها شده است و به همين دليل اين آيات معرف خوبي در تشريح آن حوادث و نيز شناخت افراد و گروههايي است كه در مسير آن حوادث قرار داشته‌اند. چنانچه آگاهي بر آن حوادث مي‌تواند زمينه بهتري جهت فهم مضمون و محتواي آيات قرآن در اختيار خواننده قرار داده و آنها را از حيطه‌ي طرح مسائل فرضي و سمبليك خارج سازد.
به عنوان مثال با مراجعه به سبب نزول سوره كوثر روشن مي‌شود كه شخصي به نام عاص‌بن وائل در مكه به ملامت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) مي‌پرداخت و به اين جهت كه فاقد پسر بودند ايشان را « ابتر » - مقطوع‌النسل- مي‌خواند. با درك همين سبب نزول است كه مي‌توان مصداق « كوثر» را فاطمه‌زهرا (عليها‌السلام) دانست.
همچنين در ذيل آياتي كه طرح سؤال يا وقوع حادثه‌اي سبب نزول آنها نشده و به عنوان هدايت مردم نازل گرديده - رواياتي از پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و امامان (عليهم‌السلام) وارد شده كه خواننده با مقصود آن آيات - از جهت انطباق بر برخي از افراد و جريانات - آشنا مي‌گردد، مثلاً پس از نزول آيه تطهير رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) علي (علیه السلام) ، فاطمه(س)، حسن و حسين (عليهم‌السلام) را فراخواند و با دعا در حق آنان به همگان فهماند كه اهل‌بيت مصداقي جز آنان ندارد.
شايان توجه است كه شناخت سبب نزول با همه اهميتي كه دارد، در عين حال موضوعي اجتهادي و سليقه‌اي نيست كه با حدس و گمان همراه باشد بلكه چنانچه گفته شد اين شناخت تنها از طريق مراجعه به نقل و روايت صحيح و اطمينان‌بخش، امكان‌پذير است كه محققان توانسته‌اند با استفاده از رواياتي كه از سوي امامان شيعه وارد شده و يا نقل قول هاي صحيحي كه از سوي صحابه پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) - كه خود شاهد نزول آيات بودند - نقل شده، بخشي از حقايق مربوط به تاريخ اسلام را روشن سازند و بايد گفت كه حساس‌ترين قضيه تاريخي در اين زمينه شناخت مقام و موقعيت اهل‌بيت پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) مي‌باشد.
بدون شك آيات فراواني در قرآن وجود دارد كه ناظر به شخصيت و مقامات اهل‌بيت (عليهم‌السلام) است چنانكه آيات متعددي نيز درباره دشمنان و مخالفان پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و اهل‌بيت(عليهم‌السلام) نازل شده است كه آشنايي با سبب نزول و يا تفسير آنها انسان را در جريان و موقعيت سياسي و معنوي اهل‌بيت (عليهم‌السلام) قرار مي‌دهد. لذا بدون اينكه مطرح كرده باشيم كه نام امام علي و فرزندانش (عليهم‌السلام) به طور صريح در آيات قرآن بوده و در نتيجه تحريف حذف شده است، بر اين باوريم كه مراجعه به توضيحات و يا سبب نزولهايي كه در ذيل بسياري از آيات وجود دارد ما را به خوبي در جريان مقام و موقعيت اهل‌بيت(عليهم‌السلام) قرار مي‌دهد مگر انسان بخواهد با بي‌اعتنايي به روايات معتبر و به طور كلي جريانات صحيح تاريخي به مطالعه قرآن روي آورد كه آن خود به نوعي زنده ساختن شعار انحرافي « حسبنا كتاب‌الله» خواهد بود.
تعداد ديگري از آيات مربوط به سرگذشت پيشينيان در قالب قصه و داستان در قرآن آمده است به طوري كه كمتر سوره‌اي است كه يك يا چند سرگذشت و يا لااقل مقاطعي از زندگي اقوام گذشته در آن وجود نداشته باشد. اين داستانها گاهي به تفصيل و گاهي به اجمال و گاهي به تكرار - اما با تفاوتهايي - آمده است. چون قرآن كتابي است براي هدايت انسان و همه طبقات را صرف‌نظر از ويژگي‌هاي فردي، اجتماعي، فرهنگي و... مورد خطاب قرار مي‌دهد، پس براي سخن گفتن با مردم بايد زباني انتخاب كند كه براي همگان قابل فهم باشد و شك نيست داستان، قالبي مناسب براي طرح مسائلي است كه بيان مستقيم آنها احتمالاً نمي‌تواند از تأثير لازم برخوردار باشد. داستان اثري در خواننده يا شنونده مي‌گذارد كه بيان مستقيم و به ويژه استدلالهاي عقلي نمي‌گذارد.
سرگذشتها پر از آموزش و پند و موعظه و عبرت است با مطالعه اين داستانهاست كه هر كس مي‌تواند نقش و موقعيت خود را تشخيص داده و خط و جهت‌گيري خود را تعيين نمايد.
قرآن كتاب انسان‌سازي است و سرگذشتهاي متنوع بهترين ابزاري است كه چنين هدفي را محقق مي‌سازد.
قرآن كريم در طرح قصه‌هاي خود و اهداف متعددي ذكر كرده است كه برخي از آنها عبارتند از :

الف) عبرت و هدايت.
« لقد كان في قصصهم عبرة لِاولي‌الالباب »1
« به تحقيق كه در سرگذشتهاي انسان (پيامبران) عبرتي براي خردمندان است.»
عبرت‌ آموزي در واقع پديده‌ها را به عنوان آيه و نشانه ديدن و از سطح گذشتن و به اعماق آن رسيدن است. ار تأمل در سرگذشت بيان‌شده ذهن انسان متوجه عبرت و هدايتي كه مورد نظر است مي‌شود. به عنوان نمونه در سوره شعراء سرگذشت بيش از ده قوم از اقوام گذشته ذكر شده و در پايان سرنوشت هر كدام آمده است: « إنَّ في ذلك لايةً و ما كان اكثرهم مؤمنين »
« در اين سرگذشت آيه و عبرتي وجود دارد با آنكه اكثر آنان در شمار مؤمنان نبودند.»
قرآن در نقل سرگذشت و حوادث پيشينيان همه جا تأكيد بر روي اثر و نتيجه قصه دارد نه فقط نقّالي حوادث يا تشريح بدون فايده جريانات و وقايع گذشته در نتيجه تاريخ و حوادث آن به عنوان عنصري سازنده و ‌آموزنده مطرح مي‌شود و صد البته عبرت‌گيري از حوادث مستلزم داشتن چشمي بينا، عقلي ناب و دلي بيدار و ترسان است تا انسان بدون آنكه تجربه‌هاي گذشتگان را تكرار كند از سرگذشتهاي آنان در جهت رشد و كمال خود بهره‌برداري نمايد. از اين رو در پايان ماجراي موسي و فرعون آمده است:
« إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّمَن يَخْشَى »2
« در سرگذشت(دردناك فرعون) عبرتي است براي آنان كه از خدا مي‌ترسند.»

ب) حصول ارزيابي و تفكر
يكي ديگر از هدفهاي قصه‌گويي در قرآن حصول و تقويت قوه تفكر است. به اين صورت كه با مطالعه آنها مي‌توان به ارزيابي عملكرد گذشتگان پرداخت آنگاه خود را به جاي يكي از آنان قرار داده و سرنوشت محتوم خود را پيش‌بيني كرد چرا كه سير حوادث و تحولات در جوامع انساني معمولاً روند واحدي دارد و انسان را از تكرار بسياري از تجربه‌ها مستغني مي‌سازد.
« فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ » 3
« اي رسول ما سرگذشتها را براي مردم بازگو باشد كه به تفكر و اريابي بپردازند.»

ج) آشنايي با سنتهاي حاكم بر تاريخ
اين نكته يكي ديگر از اهداف مهم داستانهاي قرآني است كه بايد از آن در زندگي استفاده كرد. زيرا قوانين و سنني كه در دوره‌هاي تاريخي جريان داشته و حوادث را به پيش مي‌برند قوانين و سنن ثابتي است كه در آن تغيير و تحول متصور نيست.خود قرآن مي‌فرمايد:
« وَ لََن تَجـِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا »4
و بدان كه سنت خدا هرگز مبدل نخواهد گشت .

پی نوشت ها

1- يوسف/111

2- النازعات/26

3-الاعراف/176

4-الاحزاب/62
با استفاده از كتاب « پيام جاودانه » از استاد محمدرضا حكيمي و «مباحثي در تاريخ و علوم قرآني» از دكتر مجيد معارف

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید