در مقالهي قبلي به نقش هدايتگر بودن ائمه معصومين عليهمالسلام و لزوم مراجعه به تفسير و تبيين آنان در فهم مجعولات قرآن اشاره كرديم. حقيقتي كه نه تنها در عصر رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم و امامان عليهمالسلام بلكه در هر دورهاي بايد مورد توجه قرار گيرد.
اما در اين نوشته، نخست به پاسخ يك سؤال ميپردازيم و سپس به بيان برخي از آيات شريفي كه به طور اجمال به ائمهي معصومين عليهمالسلام اشاره دارد ميپردازيم.
سؤالي كه برخي اذهان را به خود مشغول كرده اين است كه چرا نام امامان صريحاً در قرآن كريم نيامده است؟
در پاسخ بايد گفت چنانچه پيشتر يادآوري كرديم همهي مسائل دين به طور مستقيم در قرآن طرح نشده بلكه در اكثر موارد به كليّات اشاره شده و بيان جزئيّات بر عهدهي حضرت رسول(صلی الله علیه و اله وسلم) گذاشته شده است. از اين گذشته، چنانچه نام اهل بيت به طور صريح و روشن در قرآن ميآمد، احتمال تحريف لفظي اين كتاب شريف، توسط منحرفين وجود داشت. به بيان ديگر پروردگار عالم، وعدهي حفظ قرآن كريم را داده است و شايد از لوازم حفظ همين مطرح نشدن مستقيم برخي حقايق و ذكر آنها در پرده بوده است.
از سوي ديگر ، طرح بعضي مطالب قرآني به صورت غيرمستقيم ميتواند امتحاني باشد براي مدعيان ايمان تا مؤمنين حقيقي ثبات قدم خود را نشان دهند و بهانهجويان نيز نقاب از چهره بردارند.
ديگر نكته آنكه معرفي به وصف بسيار گوياتر از معرفي به اسم است چرا كه امكان مشابهت اسمي بيان افراد بسيار بيشتر از مشابهت در ويژگيهاست و طي آيات بسياري از قرآن كريم، اهل بيت به صفات و ويژگي هاي ممتازشان توصيف شدهاند و در واقع به حقيقتجويان معرفي گرديدهاند.
در اين نوشته پس از ذكر مقدماتي به چند آيه به عنوان نمونه اشاره ميكنيم.
اصولاً روش قرآن در طرح حوادث و اتفاقات و در ارتباط با طبقات و گروههاي مختلف اجتماعي از جمله مؤمنان، منافقان، اهلكتاب و معاندان به گونهاي است كه بدون آنكه از اشخاص و مسببات حوادث نامي به ميان آورد به طرح حادثه يا ذكر ويژگيهاي افراد و جرياناتي پرداخته كه در مسير آن حادثه دست داشتهاند و همانطور كه ميدانيم در بين معاصران پيامبر تنها يك نفر با نام و نشان مورد نكوهش قرار گرفته كه همان ابولهب است.
به عقيدهي دانشمندان علوم قرآني آيات قرآن از جهت ارتباط با شرايط عصر نزول به دو دسته تقسيم ميشوند:
الف) آياتي كه به دنبال طرح سؤال و يا وقوع حادثهاي نازل شدهاند.
ب) آياتي كه از ابتدا به عنوان هدايت مردم نازل شده است.
البته با توجه به ضرورت آشنايي بهتر با تاريخ اسلام و نيز شناخت افراد و عناصري كه در مسير تحولات مربوط به عصر نزول بودهاند، دانشمندان اسلامي و به ويژه مفسران قرآن به شناسايي افراد و يا جرياناتي كه آيه يا آياتي درباره آنها نازل شده، پرداخته و در اين خصوص دو علم را پايهگذاري كردهاند كه ريشهي هر دو علم نقل و روايتهاي تاريخي است:
1- علم مبهمات قرآن كه به معرفي افراد و شخصيتهاي موجود در سرگذشتهاي قرآني و حوادث واقع در زمان نزول آيات ميپردازد.
2- علم اسبابالنزول كه در آن زمينهها و شرايطي كه به نزول آيات منجر شده است مورد تحقيق قرار ميگيرد.
در واقع پيدايش دانشي به نام « اسبابالنزول » به دليل وجود آيات دستهي اول است و آگاهي از آن حوادث و شناخت افراد و گروههايي كه در مسير آن حوادث قرار داشتهاند، ميتواند زمينهي بهتري جهت فهم مضمون و محتواي آيات قرآن در اختيار خواننده قرار دهد و خواننده را از جنبهي طرح مسائل فرضي و نمادين خارج سازد.
به عنوان مثال با مراجعه به سبب نزول سورهي كوثر روشن ميشود كه شخصي به نام عاصبنوائل در مكّه به ملامت و استهزاء پيامبر خدا(صلی الله علیه و اله وسلم) ميپرداخت و ايشان را ابتر ميخواند زيرا حضرت فاقد فرزند پسر بودند و يا درك همين سبب نزول است كه ميتوان مصداق « كوثر» را فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دانست.
اين اهميت دانش سبب نزول در فهم صحيح قرآن است كه حضرت علي (علیه السلام) در مقام معرفي خود ميفرمايند:
از من بپرسيد، سوگند به خدا از من نخواهيد پرسيد مگر آنكه شما را از آن با خبر سازم. دربارهي كتاب خدا از من بپرسيد. به خدا سوگند آيهاي نيست مگر آنكه من آگاهم در شب يا در روز و در دشت يا در كوه نازل شده است. 1
و در سخن ديگري ميفرمايند:به خدا سوگند آيهاي نيست مگر آنكه ميدانم درباره چه موضوعي و در كجا نازل شده است. 2
پس شناخت مبهمات قرآن و پي بردن به اسباب نزول آيات تنها از طريق مراجعه به نقل و روايت تاريخي صحيح و اطمينانبخش امكانپذير است. چرا كه در اين حوزه نيز جعل و تحريف راه يافته و موجب پيدايش فضايل ساختگي براي افراد و گروههايي در تاريخ اسلام شده است.
در عين حال محققان توانستهاند با استفاده از رواياتي كه از سوي امامان شيعه وارد شده و يا سبب نزولهاي صحيحي كه از سوي صحابهي پيامبر (صلی الله علیه و اله وسلم) ( شاهد نزول آيات ) نقل شده بخشي از حقايق مربوط به تاريخ اسلام را روشن سازند و البته بايد گفت حساسترين مسئلهي تاريخي در اين زمينه شناخت مقام و موقعيت اهل بيت پيامبر عليهمالسلام ميباشد.
همانطور كه آيات متعددي دربارهي دشمنان و مخالفان پيامبر و اهلبيت نازل شده، آيات فراواني نيز وجود دارد كه ناظر به شخصيت و مقامات اهلبيت عليهمالسلام است. امّا همانگونه كه بيان شد حقايق اين آيات بايد در پرتو تاريخ صحيح نگريسته شود و با چنين مبنايي تعداد آياتي كه ناظر به امام و وصايت علي (علیه السلام) بوده و يا مقامات و كمالات اهلبيت عليهمالسلام را اثبات ميكند، فوق شمارش است. چنانكه امام باقر عليهالسلام در حديثي ميفرمايند:
ثلث قرآن دربارهي ما و دوستان ما و ثلث ديگر آن دربارهي دشمنان ما نازل شده است. 3
به عنوان نمونه در تفاسير، ذيل آيه 68 سورهي مائده معروف به آيهي ولايت آمده است: پس از آن كه حضرت علي (علیه السلام) در حال ركوع انگشتر خود را به سائلي عطا فرمود اين آيه دربارهي آن حضرت نازل گرديد.4 و يا در ذيل آيهي 61 سورهي آلعمران يعني آيهي مباهله چنين آمده كه در جريان مباهله با مسيحيان نجران، رسول خدا (صلی الله علیه و اله وسلم) به اتفاق علي، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام به محل مباهله رفت و كس ديگري همراه آن حضرت نبود. 5
و آيات فراوان ديگري كه آشنايي با سبب نزول و يا تفسير آنها انسان را در جريان موقعيت سياسي و معنوي اهلبيت عليهمالسلام قرار ميدهد. لذا بدون اين كه مطرح كرده باشيم نام علي و فرزندانش به طور صريح در آيات قرآن بوده و در نتيجه تحريف حذف شده است بر اين باوريم كه با مراجعه به توضيحات و سبب نزولهايي كه در ذيل آيات وجود دارد، ميتوانيم به خوبي در جريان مقام و موقعيت اهلبيت عليهمالسلام قرار گيريم مگر آنكه انسان بخواهد با بياعتنايي به روايات معتبر و به طوركلي جريانات صحيح تاريخي به مطالعهي قرآن روي آورد كه اين به نوعي زنده ساختن شعار انحرافي « حسبنا كتاب الله » خواهد بود. اينك به بررسي آياتي ميپردازيم كه سبب نزول آنها مبين فضيلتي براي ائمه معصومين عليهمالسلام است و يا با توجه به روايات معتبر پس از نزول، انطباقي جز با علي و اهلبيت او نيافته است.
از جمله اين آيات، آيه ولايت 6 و آيه مباهله 7 ميباشند كه به طور اجمال به آن اشاره كرديم براي تكميل بحث در مورد اين دو آيه توضيح ميدهيم كه جريان مباهله از حوادث قطعي و متواتر تاريخ اسلام است كه نه كسي آن را مورد ترديد قرار داده و نه كسي در مورد همراهي پيامبر (صلی الله علیه و اله وسلم) در روز مباهله ادعاي ديگري كرده است. اين حادثه در تفاسير شيعه و سني و در بسياري از كتب حديث وارد شده است. 8
و امّا در مورد آيهي ولايت بايد گفت اين آيه يكي از مهمترين شواهدي است كه دانشمندان شيعه با استفاده از آن امامت بلافصل را ثابت كردهاند. شروع آيه با تعبير « اِنّما » است يعني ولايت در اين آيه منحصر است به خداوند و رسولش و آن گروه از مؤمنين كه نماز ميخوانند و در حال ركوع انفاق ميكنند و اين آيه نازل نشد مگر پس از آن كه علي (علیه السلام) در ركوع به آن سائل انگشترش را صدقه داد. اين داستان بسيار معروف و مشهور است و به حد تواتر رسيده و در كتابها و تفاسير سني و شيعه بسيار بيان شده است.
بيش از هفتاد مورد، مفسرين و حافظان معروف قرآن، اين آيه را دربارهي علي(علیه السلام) نقل كردهاند و از جمله كتابهاي معتبر اهل سنت ميتوان زمخشري در كشّاف 9، طبري 10 در تفسيرش، ابن كثير11، حسكاني12، سيوطي13 و ... را نام برد.
لازم به يادآوري است كه مفهوم ولايت در اين آيه چيزي جز سرپرستي و رهبري نيست و اين از قرائني است كه مبيّن امامت علي(علیه السلام) پس از رسول خدا (صلی الله علیه و اله وسلم) است. زيرا اولاً ثابت شده كه كلمهي ولي به معناي اولي ميباشد و ديگر آن كه مصداق « الذين آمنوا » كسي جز علي (علیه السلام) نيست. پس دلالت آيه بر امامت علي (علیه السلام) امري روشن و واضح است. 14
سومين آيه، آيه تطهير است15 كه اين آيه دربارهي گره خاصي به نام اهلبيت پيامبر(علیهم السلام) است و البته در زمان نزول آيه كسي جز علي ، فاطمه و حسن و حسين عليهالسلام نبوده است.
با توجه به اين كه در مقالهي قبلي رواياتي در تفسير اين آيه بيان شد اينك به يك روايت بسنده ميكنيم كه سيوطي در المنشور پس از ذكر آيهي تطهير از رسول اكرم(صلی الله علیه و اله وسلم) نقل كرده است كه فرمود:
ما اهل بيت هستيم كه خداوند آنان را از هر رجس و ناپاكي طاهر و مطهر قرار داده ما از درخت نبّوت و جايگاه رسالت و مكان رفت و آمد فرشتگان و خانهي رحمت و كان علم و فضيلت هستيم. 16
چهارمين آيه: « اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم » 17 است كه روايت امام صادق (علیه السلام) 18 را در مقالهي قبلي در توضيح آن بيان كرديم.
امّا در بيان اين مطلب كه اوليالامر چه كساني هستند بين مفسرين اختلاف نظر وجود دارد. اهل سنت در تعيين مصداق اوليالامر به اختلاف سخن گفته و مصاديقي چون خلفاي اربعه ، امراي سياسي . فرماندهان نظامي، و علماء و قضات دين و... را احتمال دادهاند. 19 در صورتي كه به عقيدهي مفسرين شيعه هيچيك از مصاديق نامبرده در تفسير اوليالامر صحيح نيست. دليل آن هم اين است كه در آيهي مذكور اطاعت از اوليالامر در كنار اطاعت از خدا و رسول خدا به شكل مطلق تكليف شده است و اين افراد جز ائمه معصومين عليهمالسلام مصداقي ندارند. علاوه بر اين جايز نيست كه خداوند اطاعت از كسي را به صورت مطلق واجب كند مگر اين كه عصمت آن شخص ثابت شود و باطنش همانند ظاهرش باشد و از هرگونه سهو و غلط و كار خطايي مبرا و در امان باشد كه چنين چيزي نسبت به امراء و يا دانشمندان غيرقابل حاصل است. لذا خداوند اجل از آن است كه به اطاعت از معصيت كار و يا كساني كه قول و فعلشان انطباقي با هم ندارد، فرمان دهد. 20
در بين علماي اهل سنت فخر رازي نيز وجود عصمت را لازمهي اطاعت مطلق از اوليالامر دانسته و در اينباره به روشني استدلال كرده، هر چند در نتيجهگيري به خطا رفته است.21 زمخشري در تفسير خود صاحبان امر را به امراء حق تفسير كرده و مينويسد: امراي جور كه خدا و رسول او از آنان بيزارند هرگز نميتوانند در آيه- از جهت وجوب اطاعت از ايشان - عطف به خدا و رسول (صلی الله علیه و اله وسلم) شوند. 22
پنجمين آيه، آيهي مودت است:
« ُقل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى » 23
« بگو هيچ پاداشي از شما ( بر رسالتم ) نميخواهم مگر دوست داشتن نزديكانم»
مصداق « قربي » در اين آيه چه كساني هستند؟ در پاسخ برخي مفسران مانند زمخشري و فخر رازي « القربي » را به معناي خويشان پيامبر گرفته و مصداق آن را بر علي، فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام منطبق كردهاند.
زمخشري به نقل حديثي مفصل به دوستي آل محمد عليهمالسلام ميپردازد:
قال رسول الله : من مات علي حب آل محمد مات شهيداً، الا و من مات علي حب آل محمد مات مغفوراً له ... 24
و فخر رازي پس از ذكر اين مطلب ميگويد: اين عقيده زمخشري بود كه از نظر گذشت اما من معتقدم آل محمد عبارت است از كسي كه امر آنها به رسول خدا (صلی الله علیه و اله وسلم) بازميگردد و شك نيست كه فاطمه، علي ، حسن و حسين عليهم السلام بيشترين تعلق و وابستگي را به پيامبر خدا داشتهاند و لذا آنان مصداق « آل» قرار ميگيرند و در عظمت آل محمد همين بس كه آنان محبوب رسول خدا بودهاند. پس دوستي آنها بر امت واجب است و ديگر آن كه آنان در تشهد نماز در كنار رسول خدا مخصوص به دعا شدهاند پس « اللهم صل علي محمد و آل محمد » نيز بر وجوب حب و دوستي آنان دلالت دارد. 25
آيه صلوات، ششمين آيه است :
« إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا » 26
در اين آيه نامي از « آل محمد » به ميان نيامده است اما اهل سنت و شيعه در روايات فراواني نقل كردهاند كه وقتي اصحاب پيامبر(صلی الله علیه و اله وسلم) از ايشان پرسيدند چگونه بر شما صلوات و سلام بفرستيم آن حضرت در پاسخ « آل محمد » را نيز در كنار نام خود قرار داد.
نجاري در تفسير آيهي « إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا » روايت ميكند كه پيامبر فرمود: اين چنين بر من صلوات بفرستيد:
« اللهم صل علي محمد و علي آل محمد، كما صليت علي ابراهيم و آل ابراهيم انك حميد مجيد. اللهم بارك علي محمد وآل محمد كما باركت علي ابراهيم و آل ابراهيم انك حميد مجيد. » 27
امام بزرگ اهل سنت ، محمدبنادريس شافعي در شعر معروفي كه سروده به دو آيهي پيشين اشاره دارد:
يا اهل بيت رسول الله حبكم فرض من الله في القرآن أنزله
كفاكم من عظيم القدر انكم من لم يصلّ عليكم لا صلاة له 28
اي اهل بيت رسول خدا، دوستي و مودت شما فرض و واجب است كه خداوند در قرآن نازل نموده و به آن امر كرده است.
همين قدر فخر و عظمت براي شما كافي است كه هر كه بر شما درود و صلوات نفرستد، نمازش باطل است.
آيهي هفتم: « يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا* وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا » 29
با مراجعه به تاريخ و آيات 5 الي 22 سورهي انسان درمييابيم كه اين نيكوكاران كساني جز علي، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام و كنيز آنان فضه نبودهاند آنان پس از بيمار شدن حسنين، براي شفاي دو كودك به اشاره رسول خدا(صلی الله علیه و اله وسلم) نذر كردند سه روز روزه بگيرند. بعد از شفا يافتن دو فرزندشان در نخستين روز ايفاي نذر، سائلي به هنگام مغرب درب خانهي نيكوكاران را به صدا درآورد و تقاضاي كمك كرد. اهل بيت عليهمالسلام كه خود در تنگنا به سر ميبردند طعام مختصر خود را به آن فقير داده و با آب روزه خود را گشودند. روز دوم نيز به همين ترتيب يتيمي مراجعه كرد و مورد اطعام قرار گرفت و اسيري حلقهي در را در روز سوم به صدا درآورد و ايثار از جانب نيكوكاران تكرار شد. در پايان اين واقعهي باشكوه خداوند تبارك و تعالي با نزول آيات : « اِن الابرار يشربون ... » به ثبت اين حادثه واقعي و نه حكايت فرضي و خيالي ( چنان كه عدهاي پنداشتهاند)30 پرداخت. البته مفسران اهل سنت اين حادثه را غالباً در تفاسير خود آوردهاند31 و مفسران شيعه نيز استدلالهاي محكمي بر صحت اين واقعه ذكر كردهاند. 32
در پايان يادآور ميشويم كه در قرآن كريم آيات بسيار ديگري وجود دارد كه طبق نزولهاي موجود و يا روايات تفسيري معتبر با اهل بيت رسول خدا(صلی الله علیه و اله وسلم) تطبيق داده شده است و علاقهمندان ميتوانند جهت اطلاع بيشتر به تفاسير روايي و كتابهاي تخصصي كه به جمعآوري آيات نازله در شأن اهل بيت عليهمالسلام پرداختهاند ، مراجعه كنند.
منابع:
1- مباحث در تاريخ قرآن - دكتر مجيد معارف
2- ولايت در قرآن كريم جمعي از نويسندگان ( مركز مطالعات و تحقيقات حوزهي نمايندگي ولي فقيه در وزارت جهادسازندگي)
3- تفسير موضوعي قرآن كريم در بررسي دوازده موضوع از منظر قران كريم) - حسين عبدالهي
پانويسها:
1و2- الاتقان 4/233
3- تفسير عياشي 1/21
4- الكشاف 1/649
5- مجمعالبيان 2/762
6- سورهي مائده /68
7- سوره آلعمران/61
8- مجمعالبيان 1/762، تفسير كشّاف 1/369، تفسير القرآن العظيم 1/379 و صحيح مسلم 4/1871 و...
9- تفسير كشاف زمخشري ج1-ص649
10- تفسير طبرسي ج6-ص165
11- تفسير ابنكثير ج6- ص71
12- شواهد التنزيل حسكاني ج1 ص161
13- درالمنشور سيوطي ج1 ص 293
14- التبيان - شيخ طوسي 3/559 و بحارالانوار 35/203 الي 206
15- سوره احزاب/33
16-درالمنشور سيوطي ج5-ص199
17- سوره نساء/59
18- الكافي1/287، تفسير عياشي 1/273، نورالثقلين 1/497، تفسير صافي1/462
19- جامعالبيان 5/95، الكشاف 1/524، روحالمعاني 4/96، تفسير مراغي 2/73. معالمالتنزيل 1/445 و تفسير القرآن العظيم 1/529
20- مجمعالبيان -طبرسي3/100
21- مفاتيحءالغيب 10/144
22- الكشاف 1/524
23- سوره شوري/23
24- الكشاف 4/220
25- مفاتيحالغيب 27/166
26- سوره احزاب/56
27- صحيح بخاري ج4 ص146، ( كتاب بدء الخلق و كتاب التفسير ج6 ص120،)صحيح مسلم ج2 ص 16، كتاب الصلاة، سيوطي در درالمنشور ج 5 ص 215
28- اين دو بيت شعر خيلي معروف و مشهور است و از جمله كساني كه اين را نقل كرده است امام احمدبنحنبل در مسندش ج6 ص 323 است.
29- سوره انسان /7و8
30- مانند قرطبي در جامعالاحكام و ابوحيانتوحيدي در البحرالمحيط
31- الكشاف 4/670، مفاتيحالغيب 30/244، فتحالغدير5/349، انوارالتنزيل 2/ 552
32 -مجمعالبيان- علامه طبرسي 10/611 الي 614، بحارالانوار- علامه مجلسي 35/237، الغدير- علامه اميني 5/189و284، الميزان علامه طباطبايي 20/363 الي 370