emam zaman6

تكليف اول قسمت دوم

معرفت آن حضرت و شناخت غيبتشان

ابوحمزه ثمالي مي‌گويد: امام باقر عليه‌السلام به من فرمودند:

«فقط كسي خدا را عبادت مي‌كند كه او را بشناسد. اما كسي كه خدا را نمي‌شناسد خدا را اين چنين با حال گمراهي عبادت مي‌كند(اشاره است به عبادت سني‌هايي كه در منظر و مرآي راوي بوده‌اند)»

عرض كردم: فداي شما گردم! معرفت خدا چيست؟ فرمودند:

«پذيرفتن و باور كردن خداي بلندمرتبه و عزيز، پذيرفتن رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم، داشتن ولايت علي عليه‌السلام و اقتدا كردن به ايشان و به پيشوايان هدايت (ائمه) عليهم‌السلام و بيزاري نمودن از دشمنانشان به جانب خدا. خداي عزيز و بلندمرتبه اينچنين شناخته مي‌شود.»

نكته‌ي مهم و شايان تذكر اين است: از آنجا كه معرفت خدا به تمام و كمال به كُنهش براي مخلوق دست‌يافتني نيست، در اين روايت و روايات مشابه، حضرات معصومين علیهم السلام ، در پاسخ به اين سؤال كه «معرفت خدا چيست؟»، راه  صحيح معرفت را بيان مي‌فرمايند؛ چرا كه اگر راه شناخته شد، بر اثر تسليم، معرفت صحيح به دست مي‌آيد، چنان كه در زيارت جامعه كبيره آمده:

«... و مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عنكُم...»

«... هر كس خدا را به وحدانيت بشناسد از شما پذيرفته است....»

از اين جهت، فرموده اند:

«بِنا عُرِفَ اللهُ»

«تنها به وسيله‌ي ما خدا شناخته مي‌شود»

نيز، فرموده‌اند:

«لَولانا ما عُرِفَ الله» يا «لَولا نحنُ ما عُرِف اللهُ»

اگر ما نبوديم، خدا شناخته نمي‌شد»

بنابراين كسي كه خدا را از غير اين راه و بدون داشتن امامان هدايت و پيروي از آنها عبادت كند، عبادت او عبادت واقعي نيست؛ بلكه عبادت گمراهانه است. عبادت گمراهانه نيز پذيرفته نيست؛ چرا كه اصل عبادت خداوندي امري عقلي است، اما نحوه‌ي عبادت به تعيين خداست و او نيز براي نماياندن روش عبادت و شناخت خودش پيامبر و امامان عليهم‌السلام را فرستاده است.

در روايتي ديگر، كمترين حدّ ضلالت اين چنين بيان شده است:

«سليم‌بن‌قيس هلالي مي‌گويد كه به اميرمؤمنان عليه‌السلام عرضه داشتم: كمتر مقداري كه مرد به واسطه‌ي آن ضالّ و گمراه مي‌شود چيست؟

فرمودند: «اينكه نسبت به كسي كه خدا به اطاعت او دستور داده و سرپرستي‌اش را واجب فرموده و او را دليل خودش در زمين قرار داده و شاهد و ناظر بر مخلوقاتش كرده شناخت نداشته باشد»

عرض كردم: يا اميرالمؤمنين، آنان چه كساني‌اند؟ فرمودند:

«كساني كه خدا ذكر آنان را نزديك و همراه ذكر خودش و پيامبرش قرار داده و فرموده: «اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، اطاعت كنيد خدا و پيامبرش و صاحبان امر را كه از ميان خودتان‌اند»

سليم مي‌گويد: سَر آقا را بوسيدم و عرضه داشتم: (مطلب را) برايم واضح كرديد و غم را از من زايل فرموديد و هر شبهه‌اي كه در قلبم خلجان مي‌كرد از بين برديد.

با توجه به اين مقدمه مي‌گوييم، در روايتي كه از نايب حضرت امام حسن عسكري عليه‌السلام يعني عثمان‌بن‌سعيد‌عمروي نقل شده، آمده است:

«اگر كسي بميرد و فرزندم را نشناسد (در زمان امامت ايشان)، مردن او مردن جاهلي است. اين جمله وظيفه‌ي مردم را در زمان غيبت صغري و كبري مشخص مي‌كند؛ چرا كه اگر حضرت حجت عليه‌السلام را نشناسد، در زمان غيبت كه افراد جاهل سرگردان مي‌شوند، دچار مرگ نفاق و كفر مي‌گردند. در دعايي كه به زمان غيبت امام عصر عليه‌السلام اختصاص دارد و عثمان‌بن‌سعيد عمروي (نايب اول آن حضرت) به ابوعلي‌محمدبن‌همام املا فرموده نيز، در اين زمينه، آمده است:

«اللّهمّ، لا تُمِتْني ميتَهً جاهليهً»

«خداوندا، مرا به مردن جاهليت نميران»

و اين به آن معناست كه: معرفت امام زمان عليه‌السلام را كه به دست توست به من بده.

در روايت ديگر، فضيلت شخصي كه امام زمان را بشناسد چنين بيان شده:

«از فضيل‌بن‌يسار نقل شده است كه گفت: از امام صادق عليه‌السلام راجع به اين آيه سؤال كردم:

«روزي كه هر گروهي از مردم به همراه پيشوايانشان فراخوانده مي‌شوند»

حضرت فرمودند:

«فضيل، تو امام خويش را بشناس؛ چرا كه اگر امام خود را شناختي، جلو افتادن يا عقب افتادن اين مسئله (ظهور امام دوازدهم براي اقامه‌ي حق و عدل) به حال تو زياني نمي‌رساند. كسي كه امامش را بشناسد، سپس بميرد و مردن او قبل از ظهور حضرت حجت عليه‌السلام باشد، به منزله‌ي كسي است كه در ميان لشكريان آن حضرت نشسته، نه ! بلكه (بالاتر) مانند كسي است كه در زير پرچم آن حضرت نشسته است»

در اين روايت كه تعيين وظيفه‌اي است براي افرادي كه قبل از قيام حضرت مهدي عليه‌السلام از دنيا مي‌روند، نتيجه‌ي شناخت امام اين‌طور بيان شده است كه براثر بدائي كه براي زمان قيام آن حضرت متحمل است، زياني به شخص با ايمان نمي‌رسد.

اين به آن معناست كه چنانچه شخصي در زمان غيبت آن حضرت عليه‌السلام به دنبال شناخت آن حضرت و وظايف تعيين شده براي زمان غيبت آن بزرگوار نباشد، بر اثر به طول انجاميدن زمان غيبت، گرفتار مدعيان دروغين امامت و بابيّت آن حضرت خواهد شد و فريب آنها را خورده دين خود را از دست خواهد داد.

نيز، احتمال دارد كه بر اثر جلو افتادن امر قيام حضرت، به انكار آن بزرگوار و باطل دانستن قيام ايشان روي بياورد كه اين خود- بنابر آنچه در روايت صدر بحث ذكر شد- هلاك او را به دنبال خواهد داشت.

در جايي ديگر، نتيجه‌ي شناخت امام زمان عليه‌السلام را شناخت صحيح غيبت و سپس قيام آن بزرگوار دانسته‌اند. اين شناخت صحيح باعث مي‌شود كه شخص، يك منتظر واقعي براي امام باشد و اين خود نوعي گشايش در گرفتاريها و مايه‌ي رهايي از مهلكه‌هايي است كه به از بين رفتن دين و ايمان انسان مي‌انجامد؛ چنان كه از ابي‌البصير نقل شده است كه گفت:

«به حضرت صادق عليه‌السلام عرض كردم:

فدايت شوم! فرج شما (آل‌محمد عليهم‌السلام) چه زماني است؟

فرمودند: «ابابصير، آيا تو نيز از كساني هستي كه دنياپرستند (يعني آيا تو فرج ما را به خاطر رسيدن به خوشيهاي دنيوي آن زمان مي‌خواهي)؟!

كسي كه اين امر را بشناسد(و از غيبت امام دوازدهم و قيام آن حضرت عليه‌السلام آگاهي داشته و به دنبال اين آگاهي منتظرباشد) به سبب همين انتظارش، در امور او گشايش روي مي‌دهد»

بنابراين با توجه به اين روايت، شناخت صحيح امام زمان عليه‌السلام و غيبت ايشان نيت انتظار انسان را نيز تصحيح مي‌كند، چه، در غير اين صورت و به صرف شنيدن خوبيها و خوشيهاي زمان ظهور، باعث مي‌شود انسان به دامهاي مختلف مدعيان باطل بيفتد و از اين راه، خودش را به هلاك برساند.

پس، از آنچه گذشت، معلوم مي‌شود كه براي ايمني يافتن از فتنه‌ها و رسيدن به زمان ظهور حضرت (همراه با عافيت در دين و دنيا) بايد از آن بزرگوار و از وظايفي كه براي زمان پنهان شدن ايشان تعيين شده شناخت صحيح داشته باشيم.

بحار الانوار:52/130 ح27

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید