emam zaman71

4- بعد امامت

اعتقاد به امامت نيز در انتظار به خوبي روشن است . مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، وصي صديقين و خاتم‌ائمه طاهرين است. امامان پيشين، يكايك او را ياد كرده‌اند او فرزند ايشان و يادگار آنان و ادامه دهنده راه آنهاست. مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مظهر قائم جاري امامت است و قطب نماي حركت در اقيانوس بزرگ هستي و مشعل راه حيات و تكليف.
وجود مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و انتظار ظهور او بزرگترين تأكيد است بر اصل اعتقادي امامت و رهبري.
اين امر در قرآن نيز ياد شده و در احاديث بسياري بر آن تأكيد شده است امام صادق عليه‌السلام مي‌فرمايند: امام خود را بشناس. اگر امام را شناختي، چه ظهور، زودتر اتفاق افتد يا ديرتر به تو زياني نمي‌رساند!
همچنين در احاديث و تعاليم ائمه طاهرين عليهم‌السلام تأكيد شده است بر اينكه در عصر غيبت، راه امامان را بپيمائيد. از تعاليم و احكام آنان پيروي كنيد. به تولاي آنان چنگ زنيد و از دشمنان و مخالفان آنان و قرار گرفتن در خط مخالفان، تبرّي جوئيد و كناره بگيريد.
5- بعد عدل
بعد عدل و دادگري و توجه به آن نيز در مسئله انتظار بسيار روشن است. انتظار مهدي، انتظار عدل است. عدل جهاني مهدي تجسم اعلي حق و تحقق والاي عدل است. اوست كه جهان آكنده از بيداد را از عدل و داد پر مي‌سازد. او مظهر دادگري فراگير است. به طور كلي، تداعي موضوع عدل و عدالت و جهانگير شدن آن از انتظار جزء بديهيات است. انتظار يعني چشم به راه امامي داشتن كه چون بيايد جهان را از عدل و داد مملو مي‌سازد پس از آن كه از ظلم و جور پر شده باشد.
6- بعد معاد
معاد، بازگشت انسان به نزد خدا و ورود به جهان پايدار و شروع زندگي اصلي و حيات خالص است. مرگ دروازه‌ي اين راه است. انسان از هنگام احتضار، در جريان حيات بعدي خويش قرار مي‌گيرد و عالم ديگر او آغاز گردد. انسان با مرگ، هست مي‌شود. از هستي مخلوط و ناقص و ناپايدار به هستي خالص و كامل و پايدار منتقل مي‌گردد. از قطار سريع‌السير زندگي در اين جهان به ايستگاه رسيدگي به كارنامه‌ي دوران سفر پا مي‌نهد و سپس وارد شهر زندگي هميشگي مي‌شود. دوران حيات انسان، يك كلاس است و يك امتحان، مرگ اعلام ختم جلسه‌ي امتحان است. رستاخيز، روز نمره‌خواني است و اعلام ننتيجه.
و در امر انتظار، اصل اعتقادي بسيار مهم و بازگشت مسئولانه به نزد خداوند، همواره حضور دارد. اين حضور در سه جهت نمودار است.
جهت اول: اينكه حضرت مهدي عليه‌السلام به هنگام ظهور، ستمگران را كيفر مي‌دهد و ظالمان را سزاي اعمال خود مي‌رساند و مؤمنان را عزيز مي‌دارد و رحمت الهي را به سزاواران مي‌چشاند و اين خود، نمونه‌اي است از چگونگي معاد و رستاخيز.
جهت دوم: اين كه به هنگام ظهور مهدي عليه‌السلام، گروهي از پاكان و پليدان به جهان بازمي‌گردند و بر تعبير قرآن كريم«از هر امتي، دسته‌اي را بازمي‌گردانيم و يوم نحشر من كلّ امّه فوجاً» و اين خود قيامت صغرايي است و نشانه‌اي است براي قيامت كبري.
جهت سوم: اينكه ظهور حضرت مهدي عليه‌السلام از اشراط ساعت ايت يعني علائم قيامت.
يكي از علائم و نشانه‌هاي حتمي قيام قيامت و فرارسيدن رستاخيز، ظهور مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است . مهدي پيش از قيامت مي‌آيد و تا او نيايد و حكومت عدل را در جهان بر پاي ندارد، عمر جهان به سر نمي‌رسد و قيامت بر پا نمي‌گردد.
بدينسان مي‌نگريم كه مسئله انتظار موعود، روابطي بسيار عميق با اصل اعتقادي معاد دارد و انتظار، شاخص منوّر ابعاد عقيده حقه است. و يكي از مهمترين وظايف منتظران، دفاع از حريم عقايد حقه تشيع است. چنانچه پيشتر نيز اشاره كرديم دوران غيبت، زمان تكليف است تكليف بزرگ نگهباني دين خدا و ياري نمودن امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در اين جهت، موجبات عنايت ايشان را نيز فراهم مي‌آورد. به عنوان نمونه به اين ماجرا توجه فرمائيد.
يكي از به اصطلاح علماي اهل سنت مطالبي را بر ضد حقايق مذهب تشيع نگاشته بود و همه جا از كتابش سخن مي‌گفت و ادعا مي‌كرد در اين كتاب حقانيت مذهب اهل سنت و بطلان مذهب تشيع را ثابت كرده است ولي حاضر نبود كتاب را به هيچ‌كس نشان بدهد.
علامه حلّي كه از دانشمندان بزرگ شيعي بود تصميم گرفت از طريقي كتاب را به دست آورده بخواند و دلايل بي‌اساس او را رد كند. لذا به طور ناشناس و در ظاهر يك طلبه به نزد آن عالم سنّي رفت و به عنوان تحصيل مدتي در جلسه‌ي او رفت و آمد كرده اعتماد او را به خود جلب كرد. سپس روزي از او خواست كه كتابش را به وي امانت دهد. او چنين گفت: من عهد كرده‌ام اين كتاب را به كسي ندهم ولي چون به تو بسيار علاقه‌مندم فقط يك شب آن را در اختيارت مي‌گذارم. علامه حلّي پذيرفت و كتاب را به منزل برده و از سر شب شروع به نوشتن مطالب آن كرد تا سر فرصت بر آن ردّيه بنويسد. ولي با همه‌ي جديت و كوشش نيمه‌هاي شب خستگي و خواب بر چشمانش فشار آورد و متوسل به حضرت ولي‌عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شد ناگهان آقايي را ديد با قيافه‌اي بسيار جذاب وارد شده و پس از سلام فرمود: علامه تو كاغذها را خط‌كشي كن و من مطالب را برايت مي‌نويسم ولي سرعت نوشتن او آنقدر فوق‌العاده بود كه علامه در خط‌كشي به ايشان نمي‌رسيد. سرانجام فرمود: علامه تو بخواب و نوشتن را به من واگذار. علامه به خواب عميقي فرورفت و بامداد كه سر از خواب برداشت با شتاب به سراغ كتاب آمد و ديد تمام كتاب نوشته شده و در آخر اين جمله ديده مي‌شود كتبه م ح م د ابن العسكري صاحب‌الزمان عجل‌الله‌تعالي‌فرجه يعني اين متن را پسر امام عسكري حضرت صاحب‌الزمان نوشت. علامه بسيار خشنود شد فردا كتاب آن عالم سني را پس داد و در رد آن كتابي نوشت به نام دو هزار دليل و تمام دلايل او را رد و باطل كرد و وي را رسوا ساخت.
برگزيده از خورشيد مغرب و شيفتگان حضرت مهدي (علیه السلام)

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید