11099 48867

هر انسان عاقلي هنگامي كه در كوچه پي‌كوچه‌هاي زندگي حيران و سرگردان بر سر دو راهي قرار مي‌گيرد، سعي مي‌كند چشم بصيرت خود را بگشايد و بهترين راه صحيح را انتخاب نمابد، راه كه او را به خوشبختي نهايي نزديك مي‌كند. 

اما آيا تاكنون به اين موضوع فكر كرده‌ايد كه از ميان اعضاء و جوارحي كه استفاده از آنها برايمان عادي شده است، كدام يك در سرنوشت ما نقش مهم‌تري دارد؟ و آن كدام عضو است كه هر لحظه صاحبش را بر سر دو راهي خوشبختي يا بدبختي ، سرافرازي يا رسوايي، هدايت يا گمراهي، حق يا باطل ، خدا يا شيطان، خير يا شر ، .... و بالاخره بهشت يا جهنم قرار مي دهد؟
آري اين عضو يكي از شاهكارهاي آفرينش است؛ همان كه خداوند نيروي سخن و هنر گويا بودن را به آن اعطا نموده فرموده است: « خلق الانسان علمه البيان » . پس خداوند قدرت بيان و تكلم را به انسان اختصاص داد و البته كه انسان با اين عضو كوچك چه كارهايي كه انجام نمي‌دهد!
اگر طالب خوشبختي هستيم بايد بيش از هر چيز نسبت به زبان توجه داشته باشيم و از آزاد و رها گذاشتن آن خودداري كنيم. چرا كه اين عضو كوچك داراي آفات فراوان و خطرهاي سهمگيني مي‌باشد و هر لحظه صاحب خود و ديگران را تهديد به سقوط و نابودي مي‌نمايد.
در قرآن كريم بيش از سيصد آيه در مورد زبان آمده است و بيش از 10 نوع از انواع شايسته و نيكوي سخن يادآوري شده و از گناهان بزرگي كه اين عضو كوچك انجام مي‌دهد فرمان دوري و احتراز داده شده است. همچنين روايات بيشماري هر يك ما را به شكلي از سهم زبان در سرنوشتمان آگاه ساخته‌اند.
به اين سفارش و توصيه‌ي حضرت علي عليه‌السلام توجه نماييد كه مي‌فرمايد: « خداوند نه چيزي بهتر از سخن آفريده و نه چيزي زشت‌تر از آن؛ با سخن‌ روها سفيد و با آن سياه مي‌شود. آگاه باش! تا سخني را نگفته‌اي در گرو توست و آنگاه كه گفتي تو در گرو آن خواهي بود. پس همانگونه كه طلا و اسناد مالي خودت را در جايي محكم نگه مي‌داري ، زبانت را نيز نگهداري كن؛1 چه زبان همانند سگ درنده‌اي است كه اگر او را رها سازي مي‌گزد و چه بسا كلمه‌اي كه سلب نعمت كند و كسي كه زمام زبان را رها نمايد ناگزير او را به هر گفتار ناخوش و رسوايي مي‌كشد و روزگارش به تباهي و نكبت درآيد و از اين بلا رهايي نيابد تا از خشم خدا و نكوهش مردم كارش پايان پذيرد. » 2
اين گفتار اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام هشداري است براي ما كه فراموش نكنيم اين زبان كليد خير و شر است و قدرت آن تا جايي است كه مي‌تواند آرامش و امنيت، اعتبار و آبرو، جان و مال و دين و دنياي صاحب خود و ديگران را تهديد به نابودي نمايد، باعث اضطراب قلوب و يا آرامش دلها مي‌گردد و در جهت احقاق حق يا ضايع كردن آن حركت كند. رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مي‌فرمايد: مردي سخن مي‌گويد: سخني كه موجب خشنودي خدا مي‌شود و نمي‌داند به كجا مي‌رسد و ارزش آن از چه قرار است؛ پس خداوند به خاطر آن سخن خشنودي خود را تا قيامت براي او مي‌نويسد و مردي سخن مي‌گويد، سخني كه مايه‌ي خشم خداست و گمان نمي‌كند كه به كجا مي‌رسد و زيانش از چه قرار است پس خداوند به خاطر آن، خشم خود را نسبت به او تا قيامت مي‌نويسد.3
همچنين حضرت در جايي ديگر مي‌فرمايد: خداوند زبان را چنان عذاب مي‌كند كه هيچ يك از ديگر اعضاء را آنچنان عذاب نكرده باشد. پس (زبان اعتراض مي‌كند) و مي‌گويد: مرا چنان عذاب مي‌كني كه چيزي را عذاب نكرده‌اي ؟! خداوند مي‌فرمايد: كلمه‌اي از تو سر زد كه در مشرق و مغرب منتشر گرديد؛ پس به خاطر آن چه خونهاي ناحقي كه ريخته شد و چه مالهاي محترمي كه غارت شد و چه فرجهاي حرامي كه مورد تجاوز قرار گرفت. به عزت و جلالم سوگند! تو را به عذابي كيفر دهم كه هيچ‌يك از اعضاء و جوارح را آنچنان عذاب نكرده باشم. 4
پس هر چند كه اعضاء ديگر بدن نيز هر يك وسيله‌ي انواع خطرات و آفات مادي و معنوي هستند و ممكن است صاحب خود و ديگران را دچار بدبختي و بلا كنند اما هرگز مجموع آفات، خطاها و خطرات آنها به حجم و درجه‌ي آفت‌هاي زبان و آثار سوء آن نمي‌رسد.
امام صادق عليه السلام در اين‌باره فرموده‌اند: هيچ روزي نيست مگر آنكه هر يك از اعضاي بدن، در برابر زبان اظهار ذلّت و تواضع مي‌كنند و مي‌گويند : تو را به خدا سوگند! مبادا كه ما به خاطر تو گرفتار عذاب گريدم.5
نگارنده‌ي كتاب نقش زبان در سرنوشت انسان با الهام‌گيري از آيا شريفه‌ي قرآن و احاديث پيامبر صلي‌الله عليه‌وآله‌وسلم و اهل‌بيت‌عليهم‌السلام به بيان يكصد و نود گناه و آفت اخلاقي شرعي و عقيدتي زبان پرداخته است، آفاتي كه بسياري ازآنها روزمره فراگير شده و بدون هيچ توجهي به خطرهاي دنيوي و اخيروي از ما سر مي‌زند.
اين كلام گرانبهاي صاحب نهج‌البلاغه را به خاطر بسپاريد كه مي‌فرمايد: « زبان را از دورويي و دورنگي ، راست و دروغ، جلورو و پشت‌سر، حق و باطل، سخن‌چيني و اصلاح‌طلبي و .... و... يكي كنيد، مرد بايد زبانش را نگه دارد، زيرا زبان به صاحب خود سركش است و مايه‌ي هلاكت اوست.
به خدا سوگند نمي‌بينم بنده پرهيزكاري را كه پرهيزكاري وي سودش دهد مگر اين كه زبانش را از گفتارهاي ناپسند و زيان‌بخش بازدارد.
بي‌هيچ ترديد زبان مؤمن پشت قلب او (يعني سخن‌گوي دل او) است و قلب و عقل منافق پشت زبانش، چون مؤمن پيش از آن كه سخن به زبان آورد مي‌انديشد، اگر خير باشد در گفتنش ترديد نمي‌كند و اگر شر باشد نهانش مي‌داد، اما منافق و دورو هر چه بر زبانش آيد بي‌درنگ مي‌گويد و نمي‌انديشد كدام سخن به سود اوست و كدام سخن به زيانش. »6
و اما منافع زبان، هر چند منافع زبان از نظر عدد و رقم به مراتب كم‌تر از آفات آن است اما با توجه به نقش وسيع و تأثير عميقي كه اين عضو كوچك انساني د رجهت تحقق بخشيدن به نيازهاي زندگي ، اجراء و انجام وظايف ديني و اخلاقي، اشاعه‌ي آموزش‌ها ي علمي و عقيدتي و ديگر شئون مادي و معنوي بر عهده دارد اين حقيقت روشن خواهد شد كه منافع و محاسن اين عضو، كم‌تر از آفات و خطاهاي آن نيست و سهم زبان باز هم در موارد بيش از سهم مجموع اعضاء در جوارح انسان است.
مولاي متقيان علي عليه‌السلام در اين‌باره مي‌فرمايد: در انسان 10 خصلت وجود دارد كه زبان او آنها را، آشكار مي‌سازد، زبان گواهي است كه از درون گزارش مي‌دهد، داوري است كه به دعواها فيصله مي‌دهد، گويايي است كه به وسيله‌ي آن (به پرسش‌ها) پاسخ داده مي‌شود، واسطه‌اي است كه با آن مشكل برطرف مي‌شود، توصيف‌گري است كه با آن اشياء شناخته مي‌شود، فرماندهي است كه به نيكي فرمان مي‌دهد ، اندرزگويي است كه از زشتي بازمي‌دارد، تسليت دهنده‌اي است كه غم‌ها به آن تسكين مي‌يابد ، حاضري كه به وسيله‌ي آن كينه‌ها برطرف مي‌شود و دلربايي كه گوش‌ها به وسيله‌ي آن لذت مي‌برد. 7
آري اين زبان بود كه يوسف غريب و ناشناخته و زنداني را با چند جمله‌ي سخن، در دربار عزيز مصر، به اوج عزت رسانيد و بر مسند زمامداري مصر نشانيد و قرآن درباره‌اش چنين فرموده است:
« فلما كلمه قال اِنك اليوم لدنيا مكينٌ امينٌ » 8
ممكن است كه اكنون اين سؤال در ذهن شما نقش بسته باشد كه سرانجام سخن گفتن بهتر است يا سكوت كردن؟
امام علي‌بن‌الحسين عليه‌السلام در پاسخ به فردي كه چنين سؤالي را از او نموده فرمود: هر يك از اين دو را آفاتي است، پس اگر از آفت بركنار باشد، سخن از سكوت برتر است. باز از ايشان پرسيدند: اين فضيلت از چه قرار است؟ حضرت چنين پاسخ دادند: بدان جهت كه خداوند پيامبران و اوصياء آنان را به سكوت برانگيخت، بلكه آنها را براي سخن گفتن برانگيخت و كسي به وسيله‌ي سكوت مستحق بهشت و شايسته‌ي ولايت خدا و نجات از جهنم نخواهد شد بلكه همه‌ي اينها در پرتو كلام و سخن گفتن محقق خواهد گشت. و من هيچگاه ماه را با خورشيد برابر نمي‌كنم .
همين بس كه تو فضيلت و ارزش سكوت را به وسيله ي سخن بيان كني نه اينكه فضيلت سخن گفتن را با سكوت. 9
همچنين ايشان در مورد حق زبان فرموده‌اند: حق زبان، منزه داشتن آن از زشتگويي است و عادت دادنش به خوبي و فرو گذاشتن زياده‌گوييهاي بيهوده و نيكي به مردم و خوب گفتن درباره‌ي آنان. 10
حال با توجه به ارزش و فضيلت سخن و دانستن حق زبان اين كلام معصوم عليه‌السلام را همواره به خاطر بسپاريد كه مي‌فرمايد: پيش از آنكه زبان تو را به زندان طولاني و هلاكت درافكند او را زنداني كن زيرا هيچ‌چيز به اندازه‌ي زباني كه از جاده‌ي ثواب منحرف مي‌شود به جاي دادن سزاوار زندان درازمدت نيست. 11
در پايان به ذكر آيه‌ي نوراني از كلام‌الله مي‌پردازيم به آن اميد كه زبان ما از اين پس باعث سربلندي و خوشبختي ما گردد:
« أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ *تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ *وَمَثلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ » 12
« آيا نمي‌بيني خداوند چگونه مثل زد: چون درخت پاكيزه ريشه‌اش (در زمين) استوار و شاخه‌اش در آسمان ميوه‌هاي خود را هر زمان به فرمان پروردگارش مي‌دهد و خداوند مثلها را براي مردم مي‌زند باشد متذكر شوند. و مثل گفتار پليد همانند درخت پليدي است بركنده، از بالاي زمين كه آن را قراري نباشد. »


منابع :
- نقش زبان در سرنوشت انسان از مهدي فقيه ايماني
- زيبائيهاي اخلاق از حسين انصاريان
- گناه زبان در حكايت‌ها و روايت‌ها از معصومه بيگم‌آزرمي
1- نهج‌البلاغه حكمت 381
2- وسايل‌الشيعه ج 3، كتاب حج باب وجوب حفظ لسان
3- كنزالعمال، ج 2 ص 112
4- كافي ج 2 ص 115 - بحار ج 15 ص 191
5- وسايل‌الشيعه ج 3- كتاب حج باب وجوب حفظ لسان
6- نهج‌البلاغه، صبحي صالح، خطبه‌ي 176 ص 253
7- كافي ج 8، ص 20 ح 4
8- يوسف/54
9- بحارالانوار ج 15 ص 186 (چاپ جديد ج 71 ص 274) - سفينة‌البحار ج 2 ص 493
10- بحارالانوار ج 71 ص 286 ح 4
11- غررالحكم/2431
12- ابراهيم/24و 25و 26

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید